به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آرش نصرتالهی شاعر جوان در پاسخ به پرسش ایبنا درباره غزل پستمدرن، ظرفیتها و آسیبهای آن، یادداشت زیر را در اختیار ایبنا قرار داد.
شاید غزل پستمدرن
قبل از آن كه عبارت مورد بحث را به زبان بیاورم، جامعه امروزمان را در جملهای وصف میکنم:
درهم دویدهای كه بدون شناخت كامل از شاخصهای سنت خویش، بدون استقرار كامل شاخصهای مدرنیته و حالا بدون شناسایی و تدارك كافی در بسترهای پستمدرنیسم، نمیدانم به كجا میرود.
حال میآورم « غزل پست مدرن»، تا با دقت در عناصر آن، كوششی كوتاه در فهم آن داشته باشیم. غزل به عنوان سمبل شعر كلاسیك ما در دهههای اخیر حضور داشته و در واقع همواره رایجترین قالب شعری كلاسیك ما بوده و هست. كوچ مفهومی غزل از جایگاه مغازله سنتی خویش به سمت زیستگاههای اجتماعی، خود نوعی مدرنیتهگری را در بستر غزل، به وجود آورد و شاید آغاز این عبارت نیمه مرسوم «غزل پستمدرن»، از همان جا باشد.
همه اینها یعنی ریشههای معنایی نوعی نوعگرایی، غزل را از زیبایی بركه بودن به طراوت رود بودن رساند. البته نمونههای كمی از نگاه انتقادی – اجتماعی در غزل سنتی ما به خصوص حافظ (در مواردی چون: آنان كه خاك را به نظر كیمیا كنند... ) به چشم میخورد؛ اما تفكر حاكم بر غزل نوگرای ما چیز دیگری است كه از المانهای تأویلمدار بهره میبرد؛ و اما پستمدرن كه آمده تا در عبارت «غزل پست مدرن»، آفرینش مفهومی كلاژگونه را تجربه كند...
به هر صورت غزل امروز میتواند با تلفیق المانهای سنتی خود با روحیه نقصانبینی و غمگساری مدرنیستی، به برداشتن مرزها و مواضع تثبیت شده مفاهیم بپردازد.
به نظر میرسد كه به طور كلی شعر امروز ما نیاز به بازسازی روشهای ارایه مفهوم دارد. من فكر میكنم كه غزل هم اگر بخواهد به تبیین وضعیت پستمدرن خود نزدیك شود، نیاز به بازآفرینی زبان دارد كه البته با توجه به قالبدار بودن آن(غزل)، تحقق این مهم كوششی مضاعف میطلبد.
میشود این گونه هم دید كه شاخصهای متفاوتی برای رسیدن به مفهوم غزل امروز میتوان یافت و در واقع این پستمدرن بودن – اگر بوده باشد – نسبیتی را به همراه میآورد كه مرزها را برخواهد داشت.
غزل امروز ما اگر میخواهد راهش را ادامه دهد، بایستی مواردی را رعایت كند. از جمله این موارد، لازم است که به بهانه حذف روایتهای كلان، پروسههای قابل ارایه در شعر امروز را كنار نگذارد. همچنین به لحاظ تكنیكی، درباره زبان و جانمایی كلمه در متن، كار شود كه یك نمونه از آن، میتواند ایجاد وضعیت غیرمترقبهگی برای كلمه با هدف رسیدن به مكاشفه معنایی باشد.
كار روی فرم و بسیاری موارد دیگر كه در این مجال ، پرداختنی نیست.
آن چه بعد از مدرنیته اتفاق افتاد، میگوید كه همه صداها را باید شنید و به همین دلیل غزل را هم میتوان به عنوان شكلی از شعر امروز یافت كه با پسوند «پست مدرن»، میخواهد باشد و به زیباسازی لحظههای انسان بپردازد. اما به دلیل وجود همین پستمدرنیسم – كه مثل سیلی میآید و گریزی از آن نیست – ظرفیت و در نتیجه توانایی شعر آزاد امروز ما بیشتر از غزل امروز ما است.
در واقع دو مرز «قالب» و «وزن عروضی» به عنوان احكام اصلی غزل، مرزهایی هستند كه بخشی از پستمدرن بودن غزل را مورد هجوم قرار میدهند.
این راه هم بگویم ، من كه كل دهه هفتاد را به غزل و شعر آزاد – توأمان – پرداختهام، هنوز هم از تجربه تكنیكهای شعر كلاسیك بهره میگیرم و آن را در شعر آزاد این روزهایم، به كار میبندم.
شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷ - ۱۳:۰۰
نظر شما