خسرو باقری، استاد دانشکده روانشناسی، علوم تربیتی و الهیات دانشگاه تهران در نشست «حدود و ضرورتهای مدارا با ادیان و آیینها»، گفت: در قرآن اشاره شده که انسانها باید به حرف دیگران گوش دهند و در نهایت با تفکر بهترینها را انتخاب کنند. پیامبر اسلام نیز وقتی مبعوث شد، با اهل کتاب با مدارا و منطق درست برخورد میکرد، ولی متاسفانه ما از معجزه پیامبرمان که کتابی فرازمانی است، بهرهای برای تعلیم و تربیت نگرفتهایم.
باقری در این نشست بیان کرد: امروزه این ضرورت محسوس است که فرقهگرایی حربه بسیار موثری برای مشغول کردن مردم است تا از خلال آن افرادی بهره ببرند. متاسفانه در سالها و دهههای اخیر میبینیم که این دیدگاه فرقهگرایانه حتی در بین مسلمانان هم شدت گرفته و نگاهها در اختلافات جزئی باریک شده و از اینجاست که نیاز به سخن گفتن از دیدگاه امام موسی صدر آشکار میشود. وی برخلاف این جریان و عقیده، در مسیر اشتراکات بشری حرکت میکرد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: در فرقهگرایی، انسان از هرچیز بیارزشتر است و اینجاست که بحث ضرورت تاریخی، اجتماعی و منطقهای نشان میدهد که نیاز به نگریستن به وضعیت انسانها از یک نقطه فرادست وجود دارد. به این دلیل بحث مدارا بهعنوان یکی از کلیدواژههای اندیشه امام موسی صدر مورد بررسی قرار میگیرد. امام موسی صدر معتقد بود که در جهان بین حقیقت و واقعیت وحدت وجود دارد و این دو در نقطه اوج یکی هستند که در عرفان اسلامی از آن به خدا تعبیر میشود و در آیات قرآن نیز، خدا بهعنوان حق و واقعیت یاد شده است.
نویسنده کتاب «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی»، گفت: امام موسی صدر معتقد بود این دو یعنی حقیقت و واقعیت در خداوند جمع شدهاند که در اینجا با یک حقیقت آنتولوژیک روبهرو هستیم. در سطح هستیشناسی، حقیقت و واقعیت پیوسته هستند ولی هنگامی که از سطح بالا به پایین میآییم و تکثر پیدا میشود، حقیقت هم بهموازات پارههای واقعیت، از هم جدا میشود؛ مانند آیینهای که میشکند و تبدیل به تعداد زیادی از قطعهها کوچک و بزرگ شده که هرکدام به اندازه خود واقعیتی را منعکس میکنند. اگر پارههای واقعیت را آدمها درنظر بگیریم، این آدمها حقیقتی را با خود حمل میکنند. در دیدگاه امام موسی صدر واقعیت، حقیقت و حق با هم هماهنگ هستند.
باقری با اشاره به اینکه در عالم انسانی، معرفت مساله مهمی است، ادامه داد: انسانها ارادهای معطوف به باور دارند و این عرصه شناخت را در انسان برجسته میکند. حقیقت اپیستمولوژیک یعنی اینکه حقیقت چگونه در ذهن ما منعکس میشود و ما چه برداشتی از حقیقت داریم. مثلا اگر فرقهای میگوید من حق مطلق هستم و دیگران باطل هستند نوعی عدم انطباق با واقعیت و حقیقت انسان در اینجا مشاهده میشود. در چنین شرایطی در عالم انسانی انشقاقی ظهور میکند که آثار مهیبی دارد.
این استاد دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به چهار سطح واقعیت بشری در آثار امام موسی صدر بیان کرد: نخستین سطح «من» است؛ انسان باعنوان یک فرد یک واقعیت است، یعنی همان تکهای از یک آیینه بزرگ شکسته شده. سطح دوم «واقعیت گروهی و فرقهای» است؛ انسانها در طول تاریخ ثابت کردند که فرقهگرا هستند و امروز فرقهگرایی در جهان بیداد میکند. البته انسانها کنار هم بودن و باهم بودن را نیاز دارند و افراد یک فرقه مانند یک ارگانیسم وحدت دارند. امام موسی صدر روی این مساله بهعنوان یک واقعیت تاکید میکند. نکته مهم در اینجا این است که فرقهای بودن به عنوان یک ضرورت وجود انسان، با فرقهگرایی متفاوت است.
نویسنده کتاب «چیستی تربیت دینی» افزود: سطح سوم «ملیت» است که در گذشته فقط در تمدنهای بزرگ دیده میشد و بیشتر متعلق به دوران معاصر است که هم حقیقت دارد و هم دارای حقوقی است و سطح چهارم «واقعیت انسانی» است. در اینجا دیگر آدمیان را بهعنوان انسان درک میکنیم که هرکدام بهرهای متناسب با حقیقت و حق خواهند داشت. اتفاق ناگواری که در این سطوح واقعیت میافتد، حقهایی است که بهصورت معرفتشناختی بروز میکند و در اینجا آیینها نقش بازی میکنند و هنگامی که عدم مطابقت رخ دهد، لبههای تیز در برخورد باهم خونین میشوند. این سطحهای انسانی واقعی است و شاید بتوان این همه جنگ و جدل بشر را در همین مساله خلاصه کرد.
باقری با مطرح کردن مساله «مدارا» بهعنوان یک استراتژی برای خاموش کردن آتش تفرقه و جنگ گفت: «مدارا» در دو معنا شناخته میشود؛ یک معنای عاطفی که به بیان امروزی همان کوتاهآمدن و تحمل عاطفی است و دیگری معنای معرفتشناختی به این معنی که در برابر دیگری کوتاه بیاییم به این دلیل که ممکن است حقیقتی در سخن وی وجود داشته باشد که ما از آن بیخبر باشیم. کسانی که دغدغه حقیقت دارند، باید در برابر رقبا، مدارای معرفتشناختی داشته باشند. این دو نوع مدارا با هم مناسباتی دارند.
نویسنده کتاب «هویت علم دینی» با اشاره به اینکه براساس اندیشه امام موسی صدر، انسان بهعنوان انسان مورد کرامت الهی قرار گرفته، افزود: وی در این راستا کوشش میکرد در مدارا با دیگر ادیان و فرقهها، منازعات را تا حد ممکن مهار کند و در عینحال در جهت وحدتبخشی شیعیان بهعنوان یک فرقه کوشش میکرد.
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به تاثیر فرقهگرایی بر تعلیم و تربیت بیان کرد: یکی از اقتضائات فرقهگرایی، همین مساله تعلیم و تربیت است. یکی از چشمههایی که خشونت را تغذیه میکند، تربیت است؛ مانند انجام عملیات انتحاری که شخص را به این باور میرساند که ایدئولوژی و عقیده او مطلق و برتر است. باید ببینیم در برنامه درسی و کتابهای مراکز آموزشی و تربیتی چقدر به کرامت انسان توجه شده است. ما دوست داریم، درباره اسوهها و سمبلهای قومیت و تفکر خودمان بنویسیم، ولی آیا سمبلی برای آدمیت هم درنظر میگیریم و چه اندازه در نوشتهها و آموزههایمان بر مشترکات آدمها تاکید میکنیم. حتی حاضر نیستیم در کشورهای خودمان ویژه دانشآموزان هر منطقه کتابهای درسی متناسب با آن منطقه را تدوین کنیم. باید به دانشآموزان استدلال و حرفزدن برای حل اختلافات را یاد دهیم. چقدر این مباحث در کتابها و سیستم آموزشی ما جایگاه دارد؟
نویسنده کتاب «مبانی شیوههای تربیت اخلاقی» تاکید کرد: مراکز تعلیم و تربیت و مراکز آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی باید در برنامه درسی کتابها و اصول تربیتی خود بر اهمیت انسان و تفاوتها و شباهتها تاکید کنند که در این زمینه نیاز به کار بنیادی است. مراکز آموزشی باید در جهت مهار خشونت و تدبیر استراتژی، بازبینی در اصول خود انجام دهند.
باقری در پایان گفت: در قرآن اشاره شده که انسانها باید به حرف دیگران گوش دهند و در نهایت با تفکر بهترینها را انتخاب کنند. پیامبر اسلام نیز وقتی مبعوث شد و در رأس اسلام قرار داشت، با اهل کتاب با مدارا و منطق درست برخورد میکرد، ولی متاسفانه ما از معجزه پیامبرمان که کتابی فرازمانی است، بهرهای برای تعلیم و تربیت نگرفتهایم.
نظر شما