پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۲
نگاهي به كتاب جديد سيد حسين نصر

​سنت‌گرايي اسلامي، روح منتشر در سراسر كتاب است و اين ويژگي كتاب، هيچ عجيب نيست؛ چراكه سيد حسين نصر «پيامبر سنت‌گرايي در جهان اسلام» است. با اين حال، خواننده كتاب حتي اگر مدرنيستي شش‌آتشه هم باشد، پس از مطالعه نكته‌هاي عميقي كه پروفسور نصر در نقد جهان مدرن مطرح مي‌كند، اگر سنت‌گرا نشود دست كم لختي سر در جيب تامل فرو مي‌برد يا آهي از سر حسرت برمي‌كشد كه چرا زندگي مدرن امروزي‌اش عاري از آرامش و معنويت جهان قديم است.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)_هومان دورانديش: «اسلام، علم، مسلمانان و فناوري» كتابي است در دفاع از اجزاء و اركان سنت اسلامي و نقد علم و تكنولوژي مدرن. كتاب حاوي هفت فصل است كه چهار فصل اختصاص دارد به گفت‌وگوهاي مظفر اقبال با سيد حسين نصر. مظفر اقبال انديشمندي اسلامي و نويسنده‌اي پاكستاني-كانادايي است كه حدود بيست سال از سيد حسين نصر ٨٤ ساله جوان‌تر است.

مظفر اقبال در فصل اول كتاب «بستر بحث» را براي خواننده تبيين كرده، در فصل دوم مقاله‌اي از سيد حسين نصر مي‌خوانيم با عنوان «مساله منشأ كيهان-كيهان به‌مثابه موضوع مطالعه علمي»، چهار فصل بعدي حاوي گفت‌وگوهاي نصر با اقبال است و فصل هفتم نيز متن يكي از سخنراني‌هاي سيد حسين نصر است با عنوان «جهان‌بيني اسلامي و علم مدرن».

سنت‌گرايي اسلامي، روح منتشر در سراسر كتاب است و اين ويژگي كتاب، هيچ عجيب نيست؛ چراكه سيد حسين نصر «پيامبر سنت‌گرايي در جهان اسلام» است. با اين حال، خواننده كتاب حتي اگر مدرنيستي شش‌آتشه هم باشد، پس از مطالعه نكته‌هاي عميقي كه پروفسور نصر در نقد جهان مدرن مطرح مي‌كند، اگر سنت‌گرا نشود دست كم لختي سر در جيب تامل فرو مي‌برد يا آهي از سر حسرت برمي‌كشد كه چرا زندگي مدرن امروزي‌اش عاري از آرامش و معنويت جهان قديم است.
 
تكنولوژي جبر تاريخ است
اما جان كلام سيد حسين نصر درباره نسبت مسلمانان با علم و تكنولوژي جديد چيست؟ نصر در فصل سوم كتاب مي‌گويد بيشتر مراكز قدرت در جهان اسلام، معتقدند علم بيشتر يعني قدرت بيشتر؛ بنابراين جهان اسلام بايد در فراگيري علم و تكنولوژي جديد كوشا باشد و حتي بكوشد كه در اين زمينه، همانند ژاپن، از غرب پيش افتد. اما «تمدن اسلامي نمي‌تواند بدون تخريب خود كاملا از علم و تكنولوژي غربي تقليد كند.» پس، با توجه به گريزناپذير بودن پاره‌اي از وجوه زندگي تكنولوژيك جهان مدرن، «مسلمانان بايد در تسلط بر علوم غربي بكوشند، ولي چنين تسلطي بايد با يك ديد انتقادي مبتني بر سنت عقلاني اسلامي همراه شود.»

نصر رفتن از راهي جز اين راه را سرآغاز مرگ تمدن اسلامي مي‌داند. او شناخت مباني علم و تكنولوژي جديد و سنجيدن آن‌ها در چارچوب جهان‌بيني اسلامي را شرط تداوم حيات اصيل اسلامي در روزگار كنوني مي‌داند. نصر مثال مي‌زند كه تلفن همراه خلوت انسان با خدا را از بين مي‌برد؛ چراكه «اين وسيله كوچك كاربرانش را ملزم مي‌كند هميشه به آشوب جهان خارج وصل باشند. » نصر نيز همانند رضا داوري در مواجهه با جهان غرب، قائل به جراحي و تفكيك نيست. وي مي‌گويد: «من جزو كساني‌ام كه اصلا عقيده ندارند تمدن اسلامي مي‌تواند قسمتي از تكنولوژي غربي را كه خوب پنداشته مي‌شود، انتخاب و ادعا كند كه كاملا بي‌ضرر است و سپس قسمت‌هاي ديگر را رد كند. هر صورتي از تكنولوژي مدرن كه اتخاذ شود، حتي اگر در سطح خاصي مثبت باشد، با خود آثار منفي خواهد آورد، اگرچه مي‌توان براي كاهش اين تاثيرات عاقلانه عمل كرد.»

اينكه گزينش از تمدن غرب امكان‌ناپذير است، سخني نيست كه فقط نصر آن را بيان كرده باشد. غرب‌شناسي احمد فرديد و رضا داوري هم‌ چنين مدعايي را مطرح مي‌كند. اما آنچه نصر را در اين زمينه تا حدي از فرديد و داوري جدا و به روشنفكران ديني نزديك مي‌كند، همين ايده است كه مي‌توان براي كاهش از تاثيرات منفي اخذ تكنولوژي مدرن، عاقلانه عمل كرد. اما آنچه نصر را از روشنفكران ديني دور و به فرديد و داوري نزديك مي‌كند، اين نكته است كه صورت‌هاي تكنولوژي مدرن از سوي جوامع اسلامي، از سر اجبار و ضرورت اتخاذ مي‌شوند نه با شوق و رغبت. نصر مي‌گويد: «ابعاد مشخصي از تكنولوژي غربي وجود دارد كه دولت‌هاي مسلمان قصد اخذ آنها را دارند... آرزو داشتم كه اوضاع چنين نمي‌بود، ولي شرايط حاضر اجتناب‌ناپذير است. بنابراين حداقل بايد براي فراهم آوردن نقد تكنولوژي مدرن و كاهش تاثير منفي‌اش تا حد ممكن تلاش كرد. »


علم و دانشگاه اسلامي
سيد حسين نصر به چيزي به نام «علم اسلامي» اعتقاد دارد اما مثل ساير افرادي كه از اين مفهوم دفاع مي‌كنند، به درستي نمي‌گويد كه علم اسلامي چيست. او در توضيح منظورش مي‌گويد: «هيچ فيزيكدان مسلماني نخواهد گفت كه به كشفيات مكانيك كوانتوم بي‌توجه است... بايد مكانيك كوانتوم را فهميد و سپس آن را مجددا به صورت كاملا متفاوتي با شيوه مكتب كپنهاگي تفسير كرد. تفسير اين مكتب بر مبناي دوگانگي يا همان ثنويت فلسفه دكارتي است كه خود اين ثنويت، زيربناي تمام رويه علم مدرن را تشكيل داده است.» اما اينكه آن «تفسير جديد و متفاوت» چيست، سوالي است كه نصر پاسخي به آن نمي‌دهد.

در واقع نصر مي‌گويد فيزيك اسلامي مباني‌اش با فيزيك جديد فرق دارد اما نمي‌گويد فيزيك اسلامي را چطور مي‌توان تاسيس كرد. او حتي خطوط كلي «تفسير متفاوت مكانيك كوانتوم» را نيز براي خواننده ترسيم نمي‌كند تا ما بدانيم وجه ايجابي سخنش دقيقا چيست. ولي نصر با اميد رسيدن به علم اسلامي، دو تجويز هم در آستين دارد: «بايد به اندازه كافي براي نشان دادن ايرادات علم مدرن شجاع باشيم... سپس قدم بعدي را‌ برداريم، يعني ايجاد يك علم اسلامي بر مبناي سنت علمي خودمان.» او اگرچه نحوه اين ايجاد و زايش را نمي‌تواند تشريح كند، اما احتمال را در تقويت آموزش سنتي بازمي‌جويد و مي‌گويد: «ما به جاي تقليد از موسسات آموزشي غربي... احتياج داريم موسسات آموزشي اسلامي سنتي خودمان را تقويت كنيم... اين همان چيزي است كه بايد در جهان اسلام، از مدارس مالزي گرفته تا مراكش، انجام شود.»

از اين حيث، سيد حسين نصر شهر قم را در مسير رسيدن به علم اسلامي مي‌داند و مي‌گويد: «در مناطق خاصي مثل ايران نشانه‌هاي اميدواركننده‌اي وجود دارد: مدارس جديد بسياري بر برنامه آموزشي گسترده بطور مثال در قم به تازگي تاسيس شده‌اند.» پس نصر براي رسيدن به علم اسلامي، سه پيشنهاد دارد: نقد ايرادات علم مدرن، روي آوردن به سنت علمي تمدن اسلامي براي ارايه تفسيري جديد و متفاوت از داده‌ها و يافته‌هاي علم مدرن، تقويت مدارس و موسسات آموزشي اسلامي سنتي. وي دانشگاه‌هاي جهان اسلام را صرفا مقلد نظام دانشگاهي جهان غرب و اين ويژگي را مانع دستيابي جهان اسلام به علم اسلامي مي‌داند. اما دانشگاه اسلامي از نظر سيد حسين نصر چگونه دانشگاهي است؟

پاسخ وي كوتاه و روشن است: «ممكن است شما از طرفي شريعت و از طرف ديگر علوم مدرن، جامعه‌شناسي مدرن و اقتصاد مدرن را آموزش دهيد و اين مجموعه را يك دانشگاه اسلامي بناميد، ولي به واقع اين به معناي تشكيل دانشگاه اسلامي نيست. دانشگاه اسلامي دانشگاهي است كه در آن تمام موضوعات و دروس از نظرگاه اسلامي ديده و بررسي شوند و آموزش‌هاي اخلاقي و معنوي با آموزش عقلاني و دانشگاهي توأم شود.» با اين حال نصر توضيح نمي‌دهد كه چرا اين نكته را مفروض گرفته است كه تمام موضوعات و در‌س‌هاي رشته‌هايي مثل شيمي و زمين‌شناسي و ميكروبيولوژي و مهندسي نفت و مهندسي برق را مي‌توان از نظرگاه اسلامي بررسي كرد؟

تكنولوژي سنتي و تكنولوژي مدرن
سيد حسين نصر تفاوت اصلي تكنولوژي سنتي و تكنولوژي مدرن را در نسبت اين دو پديده با عنصر «هنر» مي‌داند. وي توضيح مي‌دهد كه كلمه technology از ريشه يوناني techne به معني «ساختن» مي‌آيد و با واژه art (هنر) مرتبط است كه خود از كلمه لاتين ars مي‌آيد و آن نيز به معني «ساختن» است. نصر مي‌گويد ساخته‌هاي دست بشر در جهان قديم، محصول هنر بود و در واقع هنر، زندگي بشر را در جهان قديم در بر گرفته بود و اين دو ويژگي تاثير عميقي بر نفس آدمي مي‌گذاشت. بنابراين، با انقلاب صنعتي نه فقط يك تغيير كمي بلكه تغييري كيفي در زندگي بشر پديد آمد. يعني محصولات لازم در زندگي بشر، اولا دست‌ساز نبودند، ثانيا سازندگان آنها ديگر نه انسان‌هايي هنرمند بلكه ماشين‌هايي بي‌روح بودند. نصر مي‌پذيرد كه در محصولات جهان جديد هم برآمده از هنرند ولي اين هنر فقط نزد طراحان اين محصولات وجود دارد نه نزد انبوه كارگراني كه در كنار ماشين‌هاي كارخانه‌ها مشغول كارند تا محصولي به توليد انبوه برسد و نياز مصرف‌كنندگان پرشمار را برآورده سازد. پيشه‌وران سنتي در اصفهان و دمشق، هنرمنداني هستند با دانش فني لازم؛ ولي در كارخانه‌هاي ماشين‌سازي مدرن، كارگراني بي‌هنر با دانش فني بسيار كم در كنار ماشين‌هاي توليد محصول ايستاده‌اند و فقط چند دكمه را فشار مي‌دهند؛ چراكه تمام دانش فني در ماشين است.

نصر مي‌گويد: «تكنولوژي مدرن بيانگر نوعي انتقال دانش و هنر انساني به ماشين است و اكنون گام بعدي همين فرآيند با كامپيوتر برداشته شده است؛ دانش موجود در مغز به ماشين انتقال يافته است. من دانشجويان زيادي دارم كه ديگر املاي صحيح كلمات را نمي‌دانند؛ براي اينكه در اين كار به كامپيوتر تكيه مي‌كنند... آنها هيچ عمليات رياضي‌اي را نمي‌توانند انجام دهند، چون كامپيوتر براي‌شان محاسبه مي‌كند و به همين ترتيب به تدريج كامپيوتر ذهن را خالي مي‌كند، همانطور كه ماشين مهارت دست، چشم و ديگر اعضاي بدن هنرمند و پيشه‌ور را تهي كرد. اين كاري است كه تكنولوژي مدرن مي‌كند... اين تكنولوژي ارتباط بين انسان و ابزار خلق اشيا را عوض مي‌كند. بنابراين خلاقيت را از انسان مي‌گيرد-عشق و علاقه به ايجاد اشيا محتوي معنوي كار را از بين مي‌برد.» نصر اين نكته قابل تامل را هم مطرح مي‌كند كه كار عاري از خلاقيت، به‌شدت خسته‌كننده و ملال‌آور است و همين موجب مي‌شود كه انسان مدرن به «تعطيلات» علاقه زيادي داشته باشد: «شما در جوامع سنتي به تعطيلات نمي‌رفتيد. تا به حال به اين موضوع فكر كرده‌ايد؟ امروزه تعطيلات با زندگي درآميخته است.

تعطيلات آخر هفته هيچگاه مانند امروز ضروري نبوده است. اين روزها بسياري از مردم مي‌گويند: من از دوشنبه متنفرم، شكر خدا كه امروز جمعه است... اين ديدگاه وجود دارد چون كار به خاطر ماشين از محتواي معنوي خالي شده است... آنچه ما امروزه سرگرمي... يا تفريح مي‌ناميم... در گذشته با الگوي كلي زندگي يكي شده بود. دليلي كه سرگرمي (از جمله ورزش) قسمت بسيار مهمي از دنياي امروز شده و به عنوان يك واقعيت مستقل با آن رفتار مي‌شود، اين است كه كار به خاطر ماشين مدرن خيلي غير مفرح و خالي از حس تقدس شده است. كار با ماشين براي اكثر مردم چنان ملا‌ل‌آور شده كه سرگرمي بايد رخداد مستقل عمده‌اي باشد تا زندگي را تحمل‌پذير سازد. در عمل، تفريحات براي بسياري جايگزين دين شده است.»
سيدحسين نصر

چه بايد كرد؟
نصر پس از ترسيم گذشته‌اي عميقا بهتر از امروز، به نقش مخرب تكنولوژي بر محيط زيست مي‌پردازد و به مسلمانان توصيه مي‌كند كه هر تكنولوژي بيگانه جديدي را به خدمت نگيرند و «فقط از آنهايي استفاده كنند كه تاثير منفي كمتري بر محيط زيست دارند.» وي در تبيين جهاني بودن اسلام مي‌گويد: «ما بايد كل شيوه زندگي خود را تغيير دهيم. ما و همه كساني كه روي اين كره خاكي‌اند بايد به طور بنيادي تغيير كنيم و درباره تكنولوژي به شيوه ديگري بينديشيم. اينجا همان جايي است كه جهان اسلام مي‌تواند نقش مثبتي بازي كند.» نصر مي‌پذيرد كه از تلفن و برق ديگر نمي‌توان اجتناب كرد اما مثلا در حوزه كشاورزي مي‌توان از «فعاليت خطرناك» مهندسي ژنتيك پرهيز كرد و به كشاورزي سنتي روي آورد؛ چراكه موسسات عظيم كشت و صنعت را، برخلاف آنچه تبليغ مي‌شود، «نمي‌توان اميدي براي تهيه غذا براي همه جهان دانست.» پيشنهاد ديگر نصر، «حفظ بسياري از طراحي‌هاي شهري سنتي در شهرهاي اسلامي» است. در زمينه شهرسازي و معماري، نصر بر حفاظت از بافت شهرهاي كوچكي مثل حلب و كاشان و يزد و نيز حفظ بافت سنتي شهرهاي بزرگي چون قاهره و تهران استانبول تاكيد مي‌كند چراكه اين بافت‌هاي سنتي روح معماري اسلامي را در خود دارند. وي همچنين استفاده از معماري اسلامي را در خانه‌سازي، روستاسازي و ساختن شهرهاي كوچك در سرتاسر جهان اسلام توصيه مي‌كند.

علاوه بر اين، نصر ترويج معماري سنتي را لازمه احياي شهرسازي اسلامي مي‌داند و مي‌گويد: «الان تنها يك دانشكده معماري سنتي در جهان اسلام وجود دارد. اين دانشكده در اردن واقع است... دانشگاه ديگري در جهان اسلام وجود ندارد كه مدرك طراحي و معماري سنتي اعطا كند. اگر هم گفته مي‌شود ما دانشكده معماري داريم، منظور دانشكده‌اي مبتني بر معماري غربي است. بنابراين ما بايد تغيير و تحول را با داشتن دانشكده‌هاي بيشتر در معماري اسلامي شروع كنيم.» هر دو پيشنهاد نصر، چه در زمينه كشاورزي چه در زمينه شهرسازي، مصداق بازگشت به تكنولوژي سنتي‌اند.

در واقع راه‌حل نصر پرهيز حتي‌المقدور از تكنولوژي مدرن و احياي تكنولوژي سنتي است. نصر اين استدلال را نمي‌پذيرد كه به علت رشد جمعيت كره زمين، بازگشت به تكنولوژي‌هاي سنتي ناممكن است چراكه اين تكنولوژي‌ها امكان توليد انبوه ندارند. او مي‌گويد رشد جمعيت جهان، فقط تعداد مصرف‌كنندگان را افزايش نداده است بلكه تعداد توليدكنندگان بالقوه را هم افزايش داده است؛ و اگر انسان مدرن دست از بي‌هنري كنوني‌اش بردارد، بسياري از مصرف‌كنندگان مي‌توانند هنر لازم براي توليد محصولات تكنولوژيك سنتي را كسب كنند و موازنه‌اي بين تعداد مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان در كل جهان پديد آيد. كار مبتني بر هنر موجب افزايش خلاقيت و معنويت در زندگي افراد مي‌شود و ملال كار و مصرف‌گرايي بسيار را از زندگي آنها بيرون مي‌راند.

بازبيني شادي و فقر
كارل پوپر معتقد بود جوامع ليبرال دموكراتيك جهان غرب، بهترين جوامع بشري در طول تاريخ بوده‌اند؛ چراكه قبلا در هيچ كجاي تاريخ، اين حد از آزادي و رفاه و برابري محقق نشده بود. اما سيد حسين نصر مي‌گويد كه «هيچ جايي تفاوت فقير و غني بيشتر از جوامع كاملا صنعتي همچون امريكا و بريتانياي امروز نبوده است.» وي امريكا را كشوري مي‌داند كه «رييس يك شركت سالانه بيش از ده ميليون دلار و سرايدار همان شركت شركت ده‌هزار دلار درآمد دارد» و در نفي جامعه امريكا مي‌گويد: «اين اختلاف بسيار بدتر از اختلاف مهاراجه‌ها و رعاياشان در دوران حكومت بريتانيا در هند است.»

با اين حال نصر تاكيد مي‌كند كه برخلاف تصور اقتصاددانان ماركسيست و كاپيتاليست، فقر را نمي‌توان ريشه‌كن كرد ولي مي‌توان آن را كاهش داد و چنين كاهشي، با دستورات قرآن هم مطابقت دارد؛ اما لازمه آن اين نيست كه بين انسان و ابزار توليد فاصله بيفتد و انسان‌هاي توليدكننده، جاي خودشان را به ماشين‌ها بدهند. وي مي‌گويد: «روستايي را در نظر بگيريد كه ساكنانش در كنار طبيعت زندگي مي‌كنند، آب طبيعي دارند، هواي پاكيزه‌اي دارند كه از كوه‌ها، دشت‌ها و جنگل‌ها مي‌آيد. آنها براي شاد بودن احتياجي به تمام دارايي‌هاي شهر نيويورك ندارند...آن‌ها اگرچه كمتر ثروتمندند، ولي ممكن است به اندازه نيويوركي‌ها شاد باشند و قطعا در محيطي زيباتر از محله‌هاي شلوغ و فقيرنشين نيويورك زندگي مي‌كنند. ما احتياج داريم در كل نگرش‌مان به شادي و فقر بازبيني كنيم.»
منبع: روزنامه اعتماد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها