پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۰
مردان بي‌زن و زنان بي‌مرد

با خواندن كتاب متوجه مي‌شويم كه با نويسنده‌اي «كاربلد» مواجه‌‌ايم؛ كسي كه عناصر داستان را به خوبي مي‌شناسد. قصه، حادثه‌محور نيست؛ گفت‌وگومحور است.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)_ناصر تيموري: رمان «حوالي خيابان سي تير» قصه‌اي است كه از درد زن‌ها مي‌گويد ولي «زن‌گرا» نيست. برشي است از زندگي بخشي از زنان امروزي. زناني شاغل در شركتي بزرگ.

قصه شامل ١٧ بخش است كه ميترا با ٦ بخش، كتايون ٥ بخش، محسن ٤ بخش و تهمينه با ٢ بخش، داستان را پيش مي‌برند. افراد ديگري هم هستند كه در اين داستان كم و بيش نقشي دارند: نسرين، مريم، خانم صفاريان، خاله زري، آقاي مرادي، سروش، منوچهر، حاج قاسم معدن‌چي و... در ميان شخصيت‌هاي داستان، جز نسرين كه از خانواده‌اي متمولِ بازاري است، به نظر مي‌رسد كه بقيه در زمره خانواده‌هاي متوسط شهري باشند. ميترا و صفاريان ويراستارند. كتايون و مريم و نسرين هم مترجم. 

به هرحال با خواندن كتاب متوجه مي‌شويم كه با نويسنده‌اي «كاربلد» مواجه‌‌ايم؛ كسي كه عناصر داستان را به خوبي مي‌شناسد. قصه، حادثه‌محور نيست؛ گفت‌وگومحور است. در اينگونه قصه‌ها توجه به ريتم بسيار مهم است و نويسنده با كوتاه كردن بخش‌ها، به خوبي توانسته ريتمي مناسب و منسجم ايجاد ‌كند و خواننده را تا انتها به دنبال خود بكشد. انتخاب راوي مناسب، يكي ديگر از زيركي‌هاي نويسنده است. راوي‌ها، اول شخص دروني‌اند و نه بيروني و همين انتخاب درست موجب شده كه نويسنده در قسمت‌هايي كه لازم ديده به شكلي محدود، به جريان سيال ذهن وارد شود.  قصه در بطن خود بسيار تلخ است و از سر‌خوردگي نسل جوان حكايت مي‌كند.

با خواندن اين داستان از ماهيت كار شركت اطلاعي به دست نمي‌آوريم ولي متوجه مي‌شويم كه ميترا هفت، هشت‌سالي است كه استخدام شده ولي هنوز بيمه نشده است. كتايون، مريم و نسرين نيزكم وبيش چنين وضعيتي دارند و به همين دليل است كه پس از اعمال سياست «تعديل نيرو»، جز نسرين، بقيه از كار اخراج مي‌شوند.  قصه با روايت ميترا شروع و با او تمام مي‌شود. در آغاز قصه مي‌فهميم كه ميترا از نامزدش سروش، جدا شده و مشكلات روحي زيادي دارد. او تنهايي را به بودن در جمع و نوشتن را به حرف زدن ترجيح مي‌دهد. شخصيتي متين و جاافتاده دارد. آدمي متفكر و درون‌گراست.

در پي انتخاب كردن است نه انتخاب شدن؛ و سعي دارد خود را از سايه‌ سنگين سنت‌ها بيرون بكشد؛ سنت‌هايي كه فكر مي‌كند به ناحق بر او تحميل شده‌اند. قصه، قصه‌اي چندصدايي است. اين چندصدايي بودن را نه فقط در لحن راويان داستان بلكه حتي از ديدگاه آدم‌ها نسبت به مسائل دروني و بيروني‌شان مي‌توان فهميد. نقطه مقابل ميترا، تهمينه است. او كه در اين داستان صدايي متفاوت از بقيه شخصيت‌ها دارد، زني سنتي است كه پس از جدا شدن از همسرش با دخترش زندگي مي‌كند و برخلاف ميترا در پي انتخاب شدن است نه انتخاب كردن. تهمينه به دنبال سرپناهي است تا بتواند زندگي بي‌دغدغه‌اي را آغاز كند و زماني كه توسط آقاي مرادي انتخاب مي‌شود، خيلي زود مي‌پذيرد و به عقد او در مي‌آيد.

شخصيت كتايون حد فاصل ميان ميترا و تهمينه است. گرچه از نظر شخصيتي به ميترا نزديك‌تر است تا به تهمينه. او مي‌خواهد در آزمون دكتري شركت كند؛ نه به دليل عشق و علاقه‌اش به درس‌ خواندن؛ بلكه براي دست يافتن به امنيتي شغلي. شخصيت محسن نيز كم وبيش به شخصيت ميترا شباهت دارد و بي‌دليل هم نيست كه در روند قصه‌، اين‌دو به هم نزديك‌تر مي‌شوند. مريم شخصيتي خنثي دارد و به نظر مي‌رسد كه بيشتر نقش يك مكمل را ايفا مي‌كند. ولي نسرين كه از وضع مالي مناسبي برخوردار است به انحاي مختلف سعي در نفوذ در دل اطرافيان دارد. بابت اين كار هزينه هم مي‌كند؛ ولي نه از سر انساندوستي بلكه براي سرك كشيدن بيمارگونه‌ به زندگي ديگران. اوكنجكاوي مزمني در حد فضولي كردن در زندگي ديگران دارد.

از نكات برجسته‌ قصه، شخصيت‌پردازي محسن است. نويسنده با اينكه زن است خيلي خوب توانسته شخصيت مردي به نام محسن را به تصوير بكشد.   اما نكته بسيار مهم ديگر در اين داستان تنهايي آدم‌هاست. اگرچه شخصيت‌ها به ظاهر زيستي مشترك دارند و در كنار هم هستند ولي تنهايند. ميترا، كتايون، مريم و تهمينه همگي تنهايند. مرد‌هاي قصه نيز حال و روزشان همين است. محسن، سروش، منوچهر، آقاي مرادي و حتي حاج قاسم معدنچي كه در اثر ريزش معدن جان مي‌سپرد. گويي قصه، قصه‌ آدم‌هاي تنهاست. مردان
بي‌زن و زنان بي‌مرد.
منبع: روزنامه اعتماد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها