اساسا دانستن اینکه خاستگاه فلسفه کجاست چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
فلسفیدن در واقع شیوهای از اندیشیدن است که سایر اشکال تفکر را تعیین میکند. یعنی سرمشق و چارچوبی معنایی بر میسازد که صورتهای دیگر اندیشه در درون آن جریان مییابند. از این رو این که خاستگاه فلسفه به لحاظ تاریخی و جغرافیایی کجا باشد، تعیینکننده است. چرا که نشان میدهد چارچوبهای فکری امروزی ادامه تحول کدام فرهنگ و تمدن باستانی هستند. به همین خاطر هم از قرن هجدهم میلادی همرمان با سیطره یافتن تدریجی اروپاییان بر جهان، ادعایی که در آن هنگام نامستند و گزاف مینمود مطرح شد که سه عنصر اصلی داشت. یکی آن که یونان باستان نیا و پدر فکری اروپای جدید است، دوم آن که همین یونان خاستگاه فلسفه بوده و اندیشه فلسفی همین یک جلوه و یک مسیر تاریخی را تا اروپای نو طی کرده، و سوم آن که همه فرهنگها و تمدنهای دیگر فروپایهتر از تمدن اروپایی هستند.
سومین گزاره که از دوتای اولی نتیجه میشود، همان است که کشتار سرخپوستان، نابود کردن آثار تمدنی سرزمینهای استعمار شده مانند هند و غارت منابع فرهنگی و هنری چین و پارسی ـ ایرانستیزی آشکار استعمارگران را به لحاظ اخلاقی توجیه میکرد. چرا که در این حالت همه تمدنها جز تمدن غربی فاقد اندیشه به معنای دقیق آن هستند و فرهنگشان مشتی اسطوره و باورهای تخیلی است که با عواطف و هیجانهای غیرعقلانی درآمیخته است.
هدفتان از نوشتن کتاب «تاریخ خرد ایونی» چه بود؟
هدف من از نوشتن این کتاب و همچنین جلدهای پس و پیش آن محک زدن این سه ادعا بوده است. یعنی کوشیدهام تعریفی روشن و شفاف از مفهوم «متن فلسفی» به دست دهم و بعد بر اساس منابع و مستندات محکم و روشنی که در تاریخ ـ و نه در تفسیرهای اروپامدارانه قرن نوزدهمی و بیستمی- داریم، سیر تحول تاریخی اندیشه فلسفی را بازسازی کنم.
گفته میشود، فلسفه غرب در همه زمینهها خودبنیاد و متکی به خویش است. شما در این کتاب این ادعا را رد کردید. لطفا در این باره توضیح دهید؟
بله، این یکی از ضرورتهای همان ایدئولوژیای است که اروپا را خاستگاه جهانی تمدن میداند. من در کتاب «زند گاهان» که نخستین جلد از این مجموعه است نشان دادهام که کهنترین متنی که چهار شاخص بنیادین یک متن فلسفی را به طور قطع برآورده میکنند، سرودههای زرتشت یعنی گاهان است. در آن کتاب نشان دادهام که این چهار شاخص یعنی دقت کلیدواژگان، انتزاعی بودن و فراگیری جهانبینی، عقلانی بودن نتیجهگیریها و روشن بودن گامهای استدلال، و پرسشمداری متن همگی در متن گاهان وجود دارند و در اینجا برای نخستین بار پنجاه جفت متضاد معنایی (مثل گیتی/ مینو، خدا/ شیطان، امر معقول/ امر محسوس، خیر/ شر، راست/ دروغ و...) را با معنایی روشن و دقیق میبینیم که شالوده تمام فلسفیدنهای بعدی را برساخته است. در جلد دوم این مجموعه که تاریخ خرد ایونی است، نشان دادهام که اندیشمندان یونانی پیشاسقراطی از جمله سقراط با صراحت و روشنی مفاهیم خود را از ایران زمین وامگیری کردهاند و گاه حتی کلیدواژههایشان هم وامگیریهایی از زبانهای ایرانی باستانی بوده است.
در کتاب بیان شده اندیشمندان یونانی خرد ایرانی را در زمینه اجتماعی خویش بومی کردهاند. این اتفاق چگونه صورت گرفته است؟
طبیعی است که هیچ فرهنگی عناصر فرهنگی دیگر را عینا وامگیری نمیکند و همواره شکلی از درونیسازی و بومی کردن انجام میپذیرد. در یونان باستان هم چنین اتفاقی افتاده است. اما باید درباره تمدن یونانی باستان چند نکته را در نظر داشت. نخست آن که گرانیگاه جغرافیایی فرهنگ و زبان یونانی در دنیای باستان آناتولی بوده که استانی هخامنشی محسوب میشده است. یعنی پرجمعیتترین، نویساترین و شکوفاترین شهرهای یونانینشین میلتوس و افسوس و سارد بودهاند که همگی مراکز استانهای دولت هخامنشی پارسیان هستند.
اولین اندیشمندان یونانی در این شهرها برخاستهاند و من با تحلیل متنهای به جا مانده از ایشان نشان دادهام که در زمان خودشان هوادار ایران و مقلد فرهنگ ایرانیان قلمداد میشدهاند و آثارشان هم وامگیری مستقیم آرای فلسفی ایرانی بوده است. البته این آرا را در بافت فرهنگی خودشان در ترکیب با اساطیر یونانی و باورهای عمومی بومی میکردهاند.
مفصلترین بحثهای شما در کتاب به پوتاگوراس و سقراط مربوط میشود. چرا این دو تن این قدر مورد توجهتان بودهاند؟
چون هر دویشان نیای فکری افلاطون هستند و افلاطون هم بدنه اندیشه فلسفی اروپاییان را در قرون میانه و همچنین امروز برساخته است. در کتاب تاریخ خرد ایونی نشان دادهام که هر دوی اینها هرچند مانند سایر اندیشمندان خود را وامدار ایران میدانستهاند و مفاهیمی را هم از پارسیان وامگیری کرده بودند، اما از نظر سیاسی مخالف نظم پارسی بودهاند و شکلی از محافظهکاری آریستوکراتیک را تبلیغ میکردهاند که با بزرگداشت اشرافیت، تاکید بر نابرابری زن و مرد و پافشاری بر نظام بردهداری همسرشت بوده است. در جلد بعدی این مجموعه که «افلاطون: واسازی یک افسانهي فلسفی» است نشان دادهام که نبوغ افلاطون این موضعگیری سیاسی مخالفخوان را به دستگاهی فلسفی تبدیل میکند که بعدتر استخوانبندی فکری مذاهب مسیحی تحول یافته در اروپا و همچنین فلسفههای مدرن را بر میسازد.
میتوان این کتاب را در ادامه آثار شما که در آنها سیر اندیشه ایران باستان را واکاوی میکنید، بدانیم؟ جلدهای دیگر چه مضمونی دارند؟
بله، این یک طرح پژوهشی پردامنه است که تا به حال چهار جلدش انتشار یافته است. جلد بعدی این مجموعه «خرد بودایی» نام دارد و به بحث درباره آرای فلسفی بودای تاریخی میپردازد که تقریبا همزمان با افلاطون و مانند او ساکن حاشیهی شاهنشاهی هخامنشی و متاثر از فرهنگ ایرانی بوده است. با این همه آرای بودا به خاطر نزدیکی بیشتر با بلخ یعنی استانهای مهم ایران شرقی که مرکز تحول دین زرتشتی هم بوده، عمیقتر است و نقدی که به آرای زرتشتی در آن میبینیم با فهمی دقیقتر و درستتر از اصل فلسفهاش همراه است. جلد بعدی از این مجموعه ویژهی آثار ارسطوست که هنوز نیمه کاره مانده و امیدوارم طی چند سال آینده به سرانجام برسد.
نقطه تمایز این اثر (تاریخ خرد ایونی) با کتابهای دیگر چیست؟
به نظرم این کتاب از سه جنبه بر متنهای مشابه برتری دارد. نخست آن که من اصل متون یونانی را در کنار متون همزمانشان به اوستایی، پارسی باستان، عبری و آرامی بازخوانی کردهام و پیوند درونی مفاهیم در فرهنگهای همسایه و همبسته استانهای هخامنشی قدیم را نشان دادهام. مورخان فلسفه اغلب با این زبانها آشنایی ندارند و حتا از محتوای متونی مانند اوستا و کتیبههای سیاسی هخامنشیان بیخبرند و در نتیجه به نظرم متنهای یونانی را با غلطهای فاحش و تعبیرهای ناهمزمان روشن خواندهاند. دوم آن که در این کتاب روششناسی سیستمی را برای تحلیل متن به کار گرفتهام و در نتیجه معیارها و شاخصهایی روشن و شفاف را برای مرزبندی دیدگاهها و تعریف مفاهیم به کار بستهام. سوم آن که درباره همه اندیشمندان بافت اجتماعی و تاریخی ظهور آرایشان را تحلیل کردهام و یک تاریخ اجتماعی دقیق از روزگار و زمانه و محیط زیستشان را به دست دادهام. یعنی کتاب به نوعی جامعهشناسی تاریخی اندیشهفلسفی هم هست.
این سه به نظرم برتریهای کتاب به خوانشهای مشابه است. اگر بخواهیم دایره سخن را به ایران محدود کنیم، به نظرم این کتاب دو برتری دیگر هم پیدا میکند. یکی آن که نخستین متن جامعی است که در آن تمام متون بازمانده از اندیشمندان پیشاسقراطی به طور کامل از زبان اصلی ترجمه شده است، و دوم آن که در زبان پارسی روزآمدترین متن درباره فلسفه یونان باستان است، یعنی تقریبا هر کتاب و مقاله مهمی که در این زمینه انتشار یافته در متن مورد ارجاع و گاه نقد و تحلیل قرار گرفته است.
نظر شما