در این دوره از جایزه مهرگان 1280 کتاب به دبیرخانه رسیده است. غربالگری این کتابها به چه شکلی انجام شده است؟
علیرضا زرگر: روال دبیرخانه مهرگان به این شکل است که در طول دوره جایزه و خصوصاً در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران که عموم ناشران با کتابهای تازه انتشاریافته خود حضور دارند، کتابهای رمان و مجموعه داستان را خریداری میکند. البته تنها یک نسخه از هر عنوان؛ چراکه توانایی مالی دبیرخانه بیشتر از این نیست. بعد از آن در دبیرخانه و توسط افراد کتابخوان حرفهای که کاملا با نظر و چهارچوبهای جایزه مهرگان آشنایی دارند، آثار خوانده شده و در این مرحله به 756 اثر رسیدهایم. از مرحله 756 اثر به 527 اثر اصلی یک چین دیگر با دو داور مرحله مقدماتی و همکاران دبیرخانه مهرگان انجام شده و کتابهایی حذف شده است تا ما به آثار اصلی این دوره رسیدهایم: 285 رمان و 242 مجموعه داستان. در این میان بیشتر ناشران نیز لطف میکنند و سه نسخه از کتابهای خود را برای دبیرخانه جایزه ارسال میکنند که این سه نسخه در کنار آن یک نسخه ابتدایی قرار میگیرد و امکان داوری همزمان برای چهار داور فراهم میشود. در این بین هم داوران مقدماتی و هم داوران اصلی فعالیت دارند، یعنی همه 527 اثر خوانده میشود. چنانچه در این مرحله برآیند نظر داوران در مورد کتابی مثبت باشد چند نسخه دیگر خریداری شده و برای سایر داوران ارسال میشود. این کتابها باید اکثریت نظر داوران را به خود جلب کنند تا به مرحله بالاتر راه یابند. سپس نشستهای اقناعی داوران آغاز میشود و به ترتیب 21، 14 و 7 اثر تا مرحله نهایی پیش میروند. به نظر من زحمت اصلی جایزه مهرگان بر دوش داوران است و خوشحالم که در میزگرد امروز آقای مهدی غبرایی به نمایندگی از نسل قدیم و خانم لیلا صادقی به نمایندگی از نسل جوان حضور دارند. قرار بود علیرضا سیفالدینی داور پرسابقه مهرگان و نماینده نسل میانه داوران نیز در این میزگرد حضور داشته باشند که راهبندان ناشی از هوای برفی تهران مانع رسیدن ایشان شد.
هر جایزهای اعتبارش به عواملی مشخص مربوط میشود و بدون شک یکی از ویژگیهای جایزه مهرگان، حضور داوران ثابت است. ملاک انتخاب داوران در مهرگان به چه شکل است؟
علیرضا زرگر: بهجز دوره اول و دوم مهرگان که صرفاً بر اساس شناخت شخصیام از منتقدان و چهرههای برجسته ادبی، داوران را به همکاری دعوت کردم، در دورههای بعد همواره اساسنامه جایزه مهرگان ملاک کار بوده است. ما در چارچوب اساسنامه مهرگان آییننامههای مختلفی در زمینههای مورد نیاز داریم که یکی از آنها آییننامه داورگزینی است. ما در آنجا فکر کردیم که داوران باید بعد از چند دوره تغییر کنند تا خون تازه وارد رگهای جایزه شود و نسلهای جدید نیز نمایندگانی در جایزه داشته باشند. شما اگر به دوره اول و دوم جایزه نگاه کنید، متوجه میشوید که میانگین سن داوران بالاست به همین دلیل به مرور دست به تغییر زدیم و هم اکنون روال ما این است که وقتی میخواهیم داور جدیدی را انتخاب کنیم از داوران گذشته مشورت میگیریم و تا این حد که داوران خودشان میآیند و داور یا داوران جایگزین را پیشنهاد میکنند. یعنی همواره چند داور قدیمی در کنار داوران جدید مشغول فعالیت هستند.
به این ترتیب علاوه بر حفظ روال منطقی کار استمرار آن نیز با حضور داوران جوانتر میسر میشود. برای مثال در دوره گذشته من برای تکتک داوران جدید با آقایان غبرایی، اسحاقیان، سیفالدینی و دیگر بزرگان مشورت کردم. توجه داشته باشید که این مشورت کردن برای یک دست کردن و همنظر شدن داوران نیست؛ داوران در انتخابهای خود کاملاً مستقلاند و معیارهای داوری جایزه مهرگان نیز تعریف شده و مورد قبول آنها است. در مهرگان همه چشمها روی رایهاست؛ بنابراین برای ما مهم است که داور جدید به خوبی ادبیات را بشناسد، فرد خوشنامی باشد و از همه مهمتر شجاعت داشته باشد. با این سه اصل کارنامه داوران جوان را بررسی کرده و دست به انتخاب میزنیم. بعد از انتخاب نهایی با داوران وارد مذاکره میشویم.
برخی خیلی علاقهمند هستند که در میان داوران باشند اما به دلیل مشغلههای کاری توانایی خواندن بیش از چند کتاب را ندارند؛ در نتیجه ما با کمال شرمندگی از حضور این دوستان چشمپوشی میکنیم؛ زیرا مهرگان جای اینگونه تعارفها نیست. وقتی 300 عنوان رمان وجود دارد، یک داور چطور میخواهد فقط با خواندن هفت تا ده کتاب دست به انتخاب بزند؟
بنابراین داوران مهرگان حداقل 35 اثر را مطالعه میکنند و علاوه بر آن در طول دوره نیز چندین کتاب دیگر را بنا بر علاقه شخصی یا برای حضور در جلسات نقد کتاب خواندهاند که در مجموع کتابهای خوانده شده داوران را به عدد قابل پذیرش مهرگان میرساند. البته این عدد در مراحل نهایی بیشتر هم میشود و در حال حاضر که من در خدمت شما هستم اغلب داوران حدود 80 عنوان کتاب خواندهاند. شخص پیشنهادشده برای داوری مهرگان که میگوید من 10 کتاب بیشتر نمیتوانم بخوانم البته روی چشم ما جا دارد ولی قطعاً نمیتواند کمکی به ما کند و داور مهرگان باشد. از طرفی روند کتابخوانی داوران و گردش کار آنها نیز کاملا مشخص است. یعنی ما برای هر داور فایلی داریم و مشخص است که فلان داور چه کتابهایی را دریافت کرده است، کدام آثار را خوانده و نظرش درباره کتابها چه بوده است؟
نظرهای داوری به دست خط داوران در فرمهای مربوطه ثبت شده و به تأیید آنها میرسد. لازم است این نکته را بگویم که در حال حاضر داوران مهرگان ادب بیش از 10 ماه است که درگیر کار داوری و بررسی آثار هستند. من این تضمین را میدهم که کتابهایی به مراحل نهایی میرسد که حتماً توسط اکثریت داوران خوانده شده باشد.
در نهایت تأکید میکنم که داورگزینی فرآیند بسیار مهمی در هر جایزهای است و در مهرگان ضروری است داوران در هر دوره به تعداد کافی و متناسب با تعداد آثار منتشره کتاب بخوانند. دبیرخانه مهرگان هم وظیفه دارد نظریه داوران را به صورت مدون در دبیرخانه ثبت و نگهداری کند.
بدون شک خانم لیلا صادقی بهعنوان کسی که برای نخستین بار وارد چرخه داوری مهرگان شده است، میتواند بهتر درباره وجه اعتباری جایزه مهرگان صحبت کند؛ چراکه اگر این دوره را کنار بگذاریم، در دورههای گذشته زیاد وارد کار داوری نشده است و بهعنوان یک نویسنده و فعال ادبی میتواند دیدگاهش را نسبت به جوایزه ادبی به خوبی مطرح کند.
لیلا صادقی: تا پیش از این در هیچ جایزهای بهعنوان داور فعالیت نکردم، زیرا اعتقادی به این کار نداشتم. من نگاه متفاوتی به روند داوری آثار در ایران دارم و سالها منتقد داوری بودم. در داوری جوایز ایرانی معمولاً مسایلی مطرح است که من آنها را نمیپذیرم و تا قبل از این من را متقاعد نکرده بودند که حضور من بهعنوان یک داور میتواند تأثیرگذار باشد؛ بنابراین دلم نمیخواست تا داوری باشم که در جوایز مصرف شوم. یعنی از اعتبارم برای جایزه استفاده کنم و از آن طرف جایزه کار خودش را انجام دهد. این در حالی است که وقتی با آقای زرگر وارد مذاکره شدم، مطالبی مطرح شد که متقاعد شدم در جایزه حضور داشته باشم. از این فرصت بسیار خوشحالم، زیرا باعث شد تا حجم بسیار زیادی کتاب بخوانم و مطمئناً اگر دست خودم بود، این حجم رمان نمیخواندم. نکتهای که در این بین برای من بسیار ارزشمند بود، این است که در این جایزه داوران با نگاههای کاملا متفاوت و ارزشگذاری متفاوت درباره یک اثر صحبت میکنند که این امر نشان میدهد، آن اثر از جنبهها مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.
همه اینها در حالی است که در سایر جوایز میبینیم که دوستی و رفاقتی میان داوران وجود دارد که برای مخاطب این سوءتفاهم ایجاد میشود که داوران با هم تبانی کردهاند. من در گذشته فکر میکردم که در جوایز بر اساس معیارهای مشخص کتابها انتخاب میشوند و باید دیدگاهها نزدیک به هم باشد اما در مهرگان به این شکل نیست و هر کسی نظر خاص خودش را دارد و بر اساس سلیقه خودش نمره میدهد. به نظر من مهرگان محلی است که داوران درباره آنچه که خواندهاند بحث میکنند و به نظر من محلی برای شبیه شدن دیدگاهها به هم نیست. در کشور ما همه دائم در تلاش هستند تا انسانها را شبیه به خودشان کنند؛ بدون شک اگر مهرگان نیز چنین ویژگی داشت، قطعاً نمیپذیرفتم.
مهدی غبرایی: ما در گذشته در مرحله نهایی داوری سه نفر بودیم، در نتیجه اختلاف سلیقه و نظر کمتر بود، اما در این اواخر به دلیل آنکه حجم کارها بیشتر شده است، لازم بود، تعداد داوران نیز افزایش پیدا کند. در چنین شرایطی بدون شک دامنه نظرات نیز متفاوتتر میشود؛ بنابراین ما در این داوریها و در جلسات اقناعی، ابتدا به اتفاق آرا میاندیشیم اما اگر به نتیجه مشخص نرسیم به سراغ اکثریتآرا میرویم.
در اینجا میگویم که تکتک داوران جوان مورد تایید من هستند؛ چراکه ورود این افراد باعث دمیدن روح تازه در بدنه جایزه میشود. نکته مهمی که در داوریها باید رعایت شود این است که ما نباید نویسنده ایرانی را با امثال موراکامی و همینگوی مقایسه کنیم و بگوییم که فلان اثر شایستگی لازم برای انتخاب شدن ندارد. به نظر من در هر پروسه داوری میتوان از میان آثار یک کتاب را بهعنوان برگزیده انتخاب کرد؛ زیرا در یک جمع معمولاً یک اثر از سایر آثار بهتر است، با این حال عدهای معتقدند که چنین نیست و گاهی نباید اثر برگزیده انتخاب کرد.
ما در اینجا در انتخابها سلیقه شخصی خودمان را کنار میگذاریم و معیارهای حرفهای را در نظر میگیریم؛ زیرا کتاب برگزیده فردا روزی به میان جامعه میرود و آن وقت از ما سوال میکنند که به چه دلیل این کتاب برگزیده شده است. ما در مهرگان کتابهایی را انتخاب میکنیم که عامه جامعه بتواند آن را بخوانند و از خواندن آن لذت ببرند و در کنار آن قشر روشنفکر نیز آن را بپذیرند. یکی از ویژگیهای جایزه مهرگان استقلال داوران است. اگر این موضوع را بخواهم باز کنم باید بگویم که هشت سال است که با آقای زرگر همکاری دارم و در این مدت یک بار هم ندیدم که وی در نظر داوران ذرهای دخالت داشته باشد. به همین دلیل این موضوع را کتبی نوشتم و اینجا نیز اعلام میکنم که یکی از افتخارات زندگی من همکاری با جایزه مهرگان است.
یکی از دلایلی که باعث میشود یک جایزه راهی میان اهل قلم پیدا کند، وجه ادبی آن جایزه است. در حال حاضر وجه ادبی جایزه مهرگان میان اهل قلم به چه شکل است؟
لیلا صادقی: طبیعتاً نویسنده برای برگزیده شدن در جایزه نمینویسد و حتی یکسری از نویسندگان اعتقاد دارند که اگر کاری در جایزه برگزیده شود، نشاندهنده آن است که اثرشان به سطح جامعه نزدیک شده است؛ اما با همه این تفاسیر وقتی نویسنده متوجه میشود که اثرش توسط نگاههای متفاوت دیده و نقد و بررسی میشود، بدون شک برای آثار بعدی وقت بیشتری میگذارد. در حال حاضر همه معتقدند که در جوایز ادبی باندبازی انجام میشود؛ در چنین شرایطی اگر چند جایزه سالم در کشور برگزار شود، میتواند در میان نویسندگان جایگاه ویژهای داشته باشد.
به نظر من نویسنده امروز تنها به احترام و توجه نیاز دارد. برای مثال خود من بهعنوان نویسنده و مترجم، هر بار که برای کار جدیدم با ناشر قراری میگذارم، به دلیل تیراژ کتاب و برخورد نامناسب ناشر احساس دلسردی میکنم. این روزها ناشران کاملا بازاری برخورد میکنند که در برخی مواقع حق هم دارند؛ زیرا زیرساختهای فعلی جامعه آماده نیست. ناشر به من میگوید که این کارها مخاطب ندارد و چرا آنقدر کار تخصصی ترجمه میکنی یا مینویسی؟ این در حالی است که اینها لازمه ادبیات پویاست. در چنین وضعیتی اگر همه کار خودشان را به درستی انجام دهند مسیر رشد سریعتر طی میشود، اما متاسفانه همه کار خودشان را به درستی انجام نمیدهند.
یکی از اتفاقاتی که در جایزههای دیگر کمتر مشاهده شده است، نگاه دقیق مهرگان به آثار برگزیده است، به شکلی که همه داوران روی کتاب مورد نظر خود یادداشتی مینویسند و در آخر مشخص است که فلان داور بر چه اساسی به یک کتاب رای بالا و به کتابی رای پایین داده است.
علیرضا زرگر: بله چنین است. داوران مهرگان به دنبال رای مثبت خود به یک کتاب در مورد آثار برگزیده نقدها و یادداشتهایی نیز در رسانهها منتشر میکنند اما نکته مهمتر شیوه تنظیم بیانیههای مهرگان ادب است. در تهیه بیانیه نهایی جایزه مهرگان همواره اختصار و ایجاز را رعایت کردهایم. قبل از نگارش بیانیهها، گفتوگوهای مفصلی داریم و داوران مهمترین جهات انتخاب خود را اعلام میکنند که در متن بیانیه میآید. در بیانیهها سنت جایزه مهرگان به این شکل است، که درباره دلایل انتخاب و نکات برجسته کتاب برنده جایزه چند سطری نوشته میشود، همچنین درباره آثار شایسته تحسین هیأت داوران نیز دلایل انتخاب گفته میشود؛ در مورد آثار تقدیرشده به بیان نام اثر اکتفا میکنیم.
البته این پایان ماجرا نیست و بعد از جایزه ما از داوران خواهش میکنیم، حالا که کار تمام شده است، نقدی را درباره آثار برگزیده بنویسند و از انتخاب خود دفاع کنند. این رویه سالهاست انجام میشود. چون داوران ما هر یک از زوایای مختلف به آثار نگاه میکنند، بنابراین نقاط قوت و ضعف هیچ اثری از چشم داوران مخفی نمیماند. در همین جا اعلام میکنم که اگر فردی به جایزه مهرگان نقدی دارد، روی آثار انتخاب شده نقد خود را بنویسد و یا اگر به شیوه کار ما نقدی دارد اشکال کار را بنویسد؛ غر زدن و حرفهای تکراری گرهگشای کار نیست.
ما معتقدیم که تأثیرگذاری خود را داشتهایم. به عنوان نمونه کتاب 750 صفحهای «چیدن باد» که سال گذشته در جایزه مهرگان برگزیده شده در نه ماه به چاپ دوازدهم رسیده است. این نکته و رسیدن سایر آثار برگزیده مهرگان به چندین چاپ به درستی کار ما صحه میگذارد. حال اگر دوستان به این موضوع نقدی دارند، میتوانند آن را بنویسند و منتشر کنند و ما از این امر استقبال میکنیم. جدا از حرفهای شفاهی که نقد جدی به حساب نمیآید، در دو دههای که جایزه مهرگان در حال برگزاری است، من مشاهده نکردم که دوستی نقدی بنویسد، منتشر کند و یا تحویل دبیرخانه جایزه بدهد.
آقای زرگر در صحبتهای خود درباره تأثیر یک جایزه ادبی بر فروش کتاب صحبت کردید که جا دارد روی این موضوع بحث کنیم. سالانه تعداد بیشماری کتاب منتشر میشود که این موضوع انتخاب را برای مخاطب سخت میکند. در این میان یکی از ابزارهایی که به مخاطب کمک میکند تا تصمیمی بهتری بگیرد، جایزههای ادبی است، به همین دلیل بعد از اعلام برگزیدگان جایزههای جهانی معمولا آثار برگزیده پرفروش میشوند. این اتفاق معمولا در جوایز ادبی داخلی خیلی کم اتفاق میافتد؛ شاید نمونه بارز این موضوع انتخاب کتاب نسیم مرعشی بهعنوان برگزیده جایزه جلال و پرفروش شدنش باشد. آیا چنین اتفاقی در جایزه مهرگان نیز رخ میدهد؟
علیرضا زرگر: برای جایزه مهرگان این اتفاق به شکل محسوستری رخ داده است. بیشتر کتابهای برگزیده به چندین چاپ رسیدهاند، برای مثال ما کتاب برگزیدهای با 84 چاپ هم داریم.
مهدی غبرایی: چند مثال را آقای زرگر زدند و من نیز چند مثال دیگر مانند اثر شاهرخ گیوا را به خاطر دارم که جایزه تأثیر زیادی روی فروش آن داشته است. توجه داشته باشید که تنها جایزه خصوصی که چنین قدمتی دارد، جایزه ادبی مهرگان است. جایزهای خصوص که حتی اسپانسر هم ندارد. این جایزه با تلاش آقای زرگر 20 سال دوام آورده و چند سالی است، که به شکل قانونی نیز به ثبت رسیده است. ما در این جایزه به هیچکس و هیچ جریانی تعلق نداریم و همین موضوع باعث میشود، مخاطب به نظر و رای ما اعتماد کند. در جایزه امسال آثار دوستان نزدیکم به دبیرخانه ارسال شده است اما من به هیچ عنوان به آن دوستی نگاه نمیکنم. در این جایزه دوستی ملاک نیست؛ زیرا برای مثال امسال سه نفر از دوستان من کتاب دارند و اگر قرار باشد بر اساس دوستی جایزه بدهیم، باید به هر سه عزیز جایزهای تعلق گیرد. از همه مهمتر این است که داوران مهرگان هیچگاه اهل حاشیه نبودهاند، بنابراین حاشیهای هم برای این جایزه ساخته نشده است. امروز مردم به سادگی قضاوت میکنند و میسنجند که به فلان جایزه میتوان اعتماد کرد یا خیر. خوشبختانه مهرگان ادب توانسته نظر مردم و اهل قلم را به خود جلب کند و امروز مخاطبان به انتخابهای جایزه مهرگان اعتماد دارند.
آقای زرگر، شما 20 سال با تلاش و زحمت فراوان جایره مهرگان را برگزار کردید، در این سالها چه مشکلاتی سد راه شما بوده است.
علیرضا زرگر: گفتن از مشکلات و مصایب کار گفتوگوی ما را ملالآور و تکراری میکند. به این نکات بارها اشاره کردهام. جایزه مهرگان جایزهای مستقل است که هیچ وقت زیر بار فشارها نرفته و تحت تأثیر حرفها و حاشیهسازیها قرار نگرفته است. همیشه در چارچوب معیارهای حرفهای و مستقل عمل کرده است و ریالی از دولتها کمک مالی نگرفته است. ما سالهای سیاهی را هم پشت سرگذاشتهایم اما هیچوقت خسته و مأیوس نشدهایم. سالهایی بود که حتی اجازه اجرای مراسم دو ساعته اختتامیه را هم به ما نمیدادند، یا با یک تلفن چند ساعت قبل از برگزاری مراسم، مراسم نهایی یا نشست مطبوعاتی مهرگان را تعطیل میکردند. سالها بود که اجازه برگزاری مراسم اختتامیه در رستورانها و دفترهای نشر و حتی دفتر شخصیام را هم نمیدادند؛ اما با همه این مشکلات ما تحمل کردیم تا به اینجا رسیدیم. امیدوارم آن سالهای تاریک دیگر تکرار نشود؛ چرا که روی آثار هم تأثیر گذاشته بود و سطح کیفی نوشتهها بسیار پایین آمده بود. بسیاری از کتابهای شایسته به دلیل ممانعت از انتشار در جوایز دیده نمیشدند. در این شرایط جوایزی تعطیل شدند. من تعطیلی هیچ جایزهای را به نفع فرهنگ و ادب این مملکت نمیدانم. آرزوی من این است که تعداد این جوایز سال به سال بیشتر شود. کشورهایی که جمعیتی نزدیک به ما دارند، جوایز ادبی بسیاری در آنها برگزار میشود، بعد ما چشم دیدن همین چند جایزه خصوصی را هم نداریم.
در این کشورها مدرسهها، کلیساها، آکادمیهای هنر و ادبیات، کمپانیها، کارخانهها، دانشگاهها و دهها نهاد دیگر جایزه میدهند و جوایز در سطحهای مختلف برگزار میشود و همه دوست دارند که بتوانند جایزه بدهند. در این کشورها دولتها تسهیلکننده برگزاری جوایز ادبی هستند و به این جریانها کمک میکنند البته بدون کمترین دخل و تصرفی در داوریها و نحوه برگزاری جایزه. جالب این است که این جوایز در ژانرهای مختلفی نیز برگزار میشود و ما شاهد برگزاری جوایز در ژانرهای مختلف از ادبیات جدی گرفته تا عامهپسند، از پلیسی و عشقی گرفته تا تخلیلی و تاریخی و دینی و علمی و ... هستیم. در مقابل ما در کشوری زندگی میکنم که هر روز به جوایز ادبی خصوصی اعتراض میشود و این در حالی است که تعداد جوایز از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکند. از همه اینها که چشمپوشی کنیم، اخیراً حرفهای جدیدی نیز مد شده است. مثلا نویسندهای که تازه از گذراندن یک کلاس داستاننویسی ساده فارغ شده و یکی دو مجموعه داستان نوشته است با مطبوعات مصاحبه میکند و میگوید که من دیگر از اثر ایرانی خوشم نمیآید؛ خیلی ضعیف است؛ و ترجمهها آثار بهتری هستند. این حرف چه منطقی دارد و با کدام پشتوانه تحقیقی زده شده که این روزها رسانهای هم آن را بازنشر میکند، صرف نظر از اینکه ترجمههای بسیار خوبی هم داریم، مگر میشود در ادبیات معاصرمان، داستان خوب وجود نداشته باشد.
مگر میشود که اثری به چاپ بیستم و پنجاهم برسد و هیچ نقطه قوتی نداشته باشد. جوایز ادبی مهم هستند، زیرا یکی از حلقههای اصلی فرهنگ و ادب را تشکیل میدهند. «پدیدآورندگان»، «مخاطبان»، «ناشران و کتابفروشان و توزیعکنندگان»، «مدیران و سیاستگذاران فرهنگی»، «فضای مجازی و رسانهها» و آخرین حلقه این زنجیره «جوایز ادبی وابسته به تشکلهای مدنی» هستند. کار و هماهنگی میان این حلقههای به هم پیوسته است که به رشد و تعالی فرهنگ و ادب منجر میشود. باید به این نکته توجه داشت که هیچ نویسندهای برای دل خودش نمینویسد و بدون شک مخاطب و تعداد خواننده برای نویسنده ارزش زیادی دارد. بنابراین وقتی نویسندهای برگزیده میشود، تشویق میشود و انگیزه مضاعفی پیدا میکند؛ در مییابد که عدهای نوشتههای او را زیر نظر گرفتهاند و در نتیجه تلاش میکند تا بهتر بنویسد. متقابلاً انتظار جامعه هم از او بالا میرود. در این بازاری که چندهزار ناشر دهها هزار کتاب منتشر میکنند، پدر و مادری که دست فرزندش را گرفته و میخواهد برای او کتاب بخرد باید به سراغ کدام کتاب برود؟ تکلیف جوان علاقهمندی که دنبال کتاب داستانی خوب و خواندنی میگردد چیست؟ اثربخشی جوایز ادبی در چنین مواقعی روشنتر میشود و مردم رفتهرفته به جوایز ادبی قدیمی و خوشنام اعتماد میکنند.
جوایزی که ما امروز در ایران شاهد آن هستیم چه تفاوتهای با جوایز مهم بینالمللی دارد؟
علیرضا زرگر: وقتی فهرست جایزه «بوکرمن» اعلام میشود، تمام کتابهای لیست در بازار دچار تغییر و تحول میشوند که این موضوع به دلایل مختلفی ارتباط پیدا میکند. در این کشورها ضرورت برگزاری جوایز ادبی از 100 سال پیش چنان احساس شده است که امروز تعداد این جوایز به چند هزار رسیده است. در چنین شرایطی میتوان گفت که جوایز ادبی مورد توجه نویسندگان، مخاطبان، ناشران و کتابفروشان قرار گرفته و ضروری است مورد توجه دولتها نیز قرار بگیرد. شما به عملکرد وزارت آموزش و پرورش خودمان توجه کنید و بگویید که متن کدام یک از آثار برگزیده در جوایز ادبی به کتابهای درسی ورود پیدا میکند تا مخاطب لذت خواندن آن را بچشد و با ادبیات داستانی معاصر انس بگیرد.
سوال من این است که جایگاه شعر و ادبیات داستانی معاصر در کتابهای درسی ما کجاست؟ این که بچهها ادبیات کهن فارسی را بخوانند البته بسیار خوب و ضروری است اما امروز این نیاز هم احساس میشود که ادبیات داستانی روز ایران نیز باید در کلاسهای ادبیات مدارس مطرح شود. چهار دهه از انقلاب میگذرد و دیگر به حرکتهای نمادین نیازی نداریم. باید به کارهای زیربنایی و اساسی در عرصه فرهنگ و ادب توجه کرد. آقای مسجدجامعی برای من و اهالی فرهنگ انسان شریف و قابل احترامی است اما یقینا میدانند که با یک روز کتابگردی مشکل کتابخوانی جامعه حل نمیشود. مسئولین باید از حرکتهای نمادین دست بردارند و به این سوال پاسخ دهند که چرا وضعیت مطالعه در کشور ما به این روز افتاده است. پیشنهاد میکنم آقای مسجدجامعی با تجربه طولانی در عرصه فرهنگ در کنار وزیر فرهنگ و ارشاد و وزیر آموزش و پرورش و رئیس صدا و سیما و ... موضوعات بنیادیتر و اساسیتری را مورد توجه قرار دهند تا بنمایههای فرهنگ جامعه بیش از این سست نشود.
جایزههای ادبی در دهههای گذشته، چندان که باید و شاید نتوانستهاند بر چهره سازی از نویسندگان و پرتیراژ کردن آنها تاثیر بگذارد. البته نمیتوان منکر چند مورد انگشت شمار شد. اما یادمان باشد که این چند کتاب حتی اگر جایزه هم نمیگرفتند پرتیراژ بودند و اغلب آنها هم وقتی جایزه گرفتهاند که به چاپ چندم رسیدهاند. باز هم تاکید میکنم که در کشور ما جوایز ادبی برند نشدهاند.اگر این اتفاق برای جایزههای ادبی افتاده بود، با برگزیده شدن یک اثر تیراژ آن باید به شکل محسوسی تغییر میکرد، اما این اتفاق رخ نداده است. رگ و راست بگویم که امروز کتابخوانها منتظر نیستند تا لیست نهایی جایزه ادبی مهرگان یا سایر جوایز منتشر شود و بنابر آن لیست خرید کنند. تبوتابی که برای جوایز خارجی وجود دارد در جوایز داخلی دیده نمیشود؛ بنابراین نمیتوان امیدوار بود که این جوایز تأثیرگذاری ویژهای داشته باشند. پرسش اصلی از برگزارکنندگان جایزههای ادبی این است که چرا هنوز نتوانستهاند به اعتباری در نزد مخاطب راه یابند تا آثار انتخاب شده در آن جایزه با استقبال کتابخوانها رو به رو شود.
علیرضا زرگر: این روزهای وقتی کتابی برگزیده میشود، بعضی ناشران به این اکتفا میکنند که در چاپهای بعدی روی جلد را تغییر داده و بنویسند که این کتاب فلان جایزه را برنده شده است. این کار خوب است ولی میشود حرفهایتر عمل کرد. برای مثال ناشران ما به نمایشگاه فرانکفورت میروند و عملکرد ناشران موفق غربی را میبینند. اما سوغاتی آنها از نمایشگاه همان سوغاتی است که 20 سال پیش با خود به کشور میآوردند. شما به من پاسخ دهید که در حال حاضر ناشران برای کتابهای برگزیده چه کار بیشتری انجام میدهند. من منطقاً نباید این کار را انجام دهم اما بارها به دوستان ناشر زنگ زدهام و گفتهام که فلان کتاب شما در جایزه مهرگان برگزیده شده، لااقل یک نشست عصرانه به همراه پذیرایی سادهای برگزار کرده و در حضور منتقدان، نویسندگان و چندتایی خبرنگار از نویسنده اثر تقدیر کنید، مختصری هم از ویژگیهای کتاب برگزیده بگویید. مسلما این گونه کارها و ایدهها میتواند به مطرح شدن بیشتر کتاب برگزیده کمک کند.
در این سالها تعداد کمی از ناشران به این خواهش ما پاسخ مثبت دادهاند، البته معدودی از ناشران نیز در این مواقع سنجیده و حرفهای عمل میکنند. جالب است داستانی را برای شما تعریف کنم. یکی از برگزیدگان جایزه مهرگان و یکی دو جایزه خصوصی دیگر در آلمان نیز برنده جایزهای شد؛ در این راستا چند شبکه تلویزیونی و رادیویی و چندین خبرگزاری و روزنامه آلمانی با او مصاحبه کردند، حتی جالب است که بدانید در نمایشگاه فرانکفورت نیز تریبونی به او دادند تا برای مخاطبان در مورد کتابش صحبت کند. وقتی من این اخبار را میشنیدم به خودم میگفتم که ای کاش این شرایط در ایران هم برای نویسندهها فراهم میشد. واقعا چرا ما آنقدر بیتوجه هستیم و به این اتفاقات مهم نگاه نمیکنیم.
در نقدهایی که به جایزه مهرگان میشود یکی هم عمل لاک پشتی آن است. این دسته از منتقدان براین باورند که یک جایزه تاثیرگذار باید در جاهایی هم سرعت عمل داشته باشد و بتواند تاثیرگذاریاش را زیادتر کند.
علیرضا زرگر: دوریگزینی از حاشیه را نمیشود حرکت لاکپشتی دانست. کار حرفهای باید در چارچوب ملاکهای حرفهای برگزار شود، این امر شاید کمی زمانبر باشد اما مفید است. قیاس یک جایزه خصوصی در ایران با تنگناها و محدودیتهایش با یک جایزه خصوصی خارجی کار کاملا اشتباهی است.
مهدی غبرایی: من هم موافق این نظر هستم که هر چه تعداد جوایز ادبی بیشتر شود، اتفاقات بهتری برای ادبیات رخ خواهد داد. به نظر من اگر چند جایزه برگزار شود، لیستهای بیشتری ارایه میشود و همین باعث میشود که داوران سایر جوایز از برخی کتابها به سادگی عبور نکنند و کتابی از چشمشان پنهان نماند. باید به این نکته توجه داشت که جایزه در طول زمان خودش را تثبیت میکند و نیاز نیست که ما آنقدر نگران آن باشیم. بدون شک جایزههای ادبی برای اهل قلم جذابیت دارند؛ اما من هم موافقم که هنوز جایگاه ویژهای میان مخاطبان باز نکردهاند تا همه منتظر باشند، اسامی اعلام شود. تصور من این است که برای رسیدن به این نقطه حداقل 20 سال کار داریم.
به اعتقاد من وظیفه رسانه این است که جایزههای ادبی را زیر نظر داشته باشد. تا مخاطب متوجه میزان اعتبار جوایز شود.
لیلا صادقی: همانطور که گفتم من ابتدا از منتقدان جوایز ادبی بودهام. ما به فواید جوایز ادبی اشاره کردیم اما بدون شک این جوایز ایراداتی نیز دارد که باید به آنها نیز توجه کرد. برای مثال چند سال بود که در جایزه جلال هیچ کتابی برنده بخش نقد نمیشد و سرانجام نیز کتابی برگزیده شد که نویسنده اثر در هیات علمی جایزه بود. من برای این شخص احترام بسیار زیادی قائلم و کتاب وی را نیز بسیار دوست دارم؛ اما این یک آسیب است؛ چراکه وقتی مخاطب و نویسنده این موضوع را میبیند، جامعه اعتمادش را به جایزه ادبی از دست میدهد و فکر میکند که کل جوایز چنین وضعیتی دارند و به این شکل یک جایزه به جوایز دیگر نیز ضربه میزند.
به نظر من در کشور ما تعدد جوایز ادبی به دلیل توسعه فرهنگی اتفاق نمیافتد، زیرا ما کشوری نیستیم که زیرساختهای فرهنگی داشته باشیم و دغدغه مسائل فرهنگی نیز وجود ندارد. وقتی کل پروسه یک جایزه در دو هفته برگزار میشود، این ذهنیت ایجاد میشود که چرا جایزه مهرگان این قدر طول میکشد و به این نمیاندیشد که نمیشود 500 اثر را در دو هفته بررسی کرد. یا بعد از مدتها انجمن صنفی کارگری داستاننویسان تهران تشکیل شده است و از این همه کاری که میتوانند انجام دهند، نخستین محصولشان جایزه است. شما تصور کنید که چقدر خوب میشد اگر ما نگاه علمی به جوایز داشتیم و کاش میشد داوران هر جایزهای بعد از اختتامیه نشستی را برگزار میکردند و میگفتند که دلیل این افراد برای انتخاب کتابهایشان چه بوده است. متاسفانه این اتفاق رخ نمیدهد و جوایز در حال حاضر به جای اینکه تاثیر فرهنگی بگذارند، بیشتر به پیکره فرهنگ کتابخوانی آسیب میزنند.
مهدی غبرایی: قصد گله ندارم، اما باید بگویم که بعد از گذشت دو دهه از برگزاری این جایزه برای نخستین بار است که ما در اینجا جمع شدهایم و به شکل مفصل درباره این جایزه صحبت میکنیم. به نظر من همین اتفاقات میتواند کمک شایانی به جوایز ادبی و فضای ادبیات بکند.
علیرضا زرگر: امسال سال پرحاشیهای برای جوایز ادبی بود اما این را باید بگویم که این حاشیهها هرگز برای ما جذاب و خوشایند نبوده است؛ چرا که به شکل غیرمستقیم سایر جوایز نیز آسیب میبینند. جایزههای ادبی شاخههای یک درخت هستند، بنابراین از قطع شدن شاخهای یا آسیب به تنه درخت نباید خوشحال شویم. در پایان باید این نکته را یادآور شوم که جوایز باید شفافیت داشته باشند، زیرا در غیر این صورت مخاطب و نویسنده به آن اعتماد نمیکند. در جایزه مهرگان همه زوایای داوری، کار دبیرخانه و هزینههای مالی جایزه شفاف و روشن است و در گزارشات سالیانه مهرگان بیان میشود. امیدوارم جوایز دولتی نیز چنین رویهای داشته باشند.
نظرات