مالک شجاعیجشوقانی در نشست «سنتگرایان و مسئله علم و تمدن اسلامی» با اشاره به آثار و کتابهایی که از سنتگرایان به ویژه سید حسین نصر منتشر شده گفت: سنتگرایان در نقد جدیشان به علم جدید وقتی بهدنبال جایگزین هستند، به علم قدسی روی میآورند و در حوزه سبک زندگی و مناسبات انسانی سکوت، غفلت و عبور را پیشه میکنند.
این موضوع صرفا یک دغدغه آکادمیک نیست
وی ادامه داد: این میزان آثار نشان میدهد که این موضوع صرفا یک دغدغه آکادمیک نیست و فراتر از کتابها و طرحهای پژوهشی است که گاهی فرمالیسم بر آن حاکم است. اگرچه امکان ورود به همه حوزههای سنتگرایی ممکن نیست اما ما در زمانهای زندگی میکنیم که پارادایم مدرنیته حاکم است و همه تلاش میکنند به این گفتمان نزدیک شوند. البته در این بین افرادی مانند سیدحسین نصر وجود دارد که بالاترین استانداردهای زندگی غربی را تجربه کردهاند اما تفکرشان به سنتگرایی نزدیک است.
وی با بیان اینکه با مشاهده آثار سنتگرایان مانند سیدحسین نصر نمیتوان به تصویر شسته و رفتهای از تمدن اسلامی رسید افزود: کلماتی مانند غرب و علم در آثار این افراد ابهامات بسیاری وجود دارد این در حالی است که آکادمی و جریان فکری ما بهاندازه کافی تفنن کرده است و امروز باید به مسائلی بپردازیم که با نیازهای روز ما پیوند دارد. یکی از این موضوعات اتخاذ موضع روشن درباره علم جدید است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه درباره مطالعات علم در ایران 8 رویکرد وجود دارد گفت: البته همه این رویکردها در ایران بهصورت جزیرهای کار میکنند و اساسا به مطالعات و کارهای یکدیگر نمیپردازند و همین باعث میشود که همافزایی نداشته باشند. ما هنوز درباره مطالعات علم در ایران با نظر به مواجهه به غرب در مرحله پیشاپارادایمی هستیم و مطالعات گسستهای براساس مبانی فکری، زیست آکادمی و علقههای دینی افراد شکل گرفته است.
نقاط ضعف و قوت تجربه سنتگرایان از علم جدید
شجاعیجشوقانی در ادامه به نقاط ضعف و قوت تجربه سنتگرایان از علم جدید اشاره کرد و گفت: یکی از کتابهای مهم در این حوزه »نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت» است که همواره در حاشیه تمدنپژوهی قرار گرفته و از 50 سالگی که از نگارش آن گذشته، نقدی بر آن نوشته نشده است. اساسا جریانهای فکری بعد از انقلاب را میتوان در مواجهه با غرب از منظر علم جدید طبقهبندی کرد. مواجهه ما با علم مواجهه با یک گزاره نیست بلکه مواجهه با همه شئون زندگی است.
به گفته این مدرس دانشگاه، برخی در مقابل علم جدید عقلانیت و سبک زندگی متناسب با آن، این حوزه را میپذیرند عده دیگر آن را طرد میکنند و رویکرد سومی هم وجود دارد که میگوید علم جدید، عقلانیت و سبک زندگی را میپذیرد اما با همان عقلانیت مدرن آن را ترمیم میکند. در این دسته متفکران شاخصی در غرب وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد.
وی ادامه داد: در غرب جریان فکری که از علم جدید، عقلانیت و سبک زندگی آن دفاع میکند متفکرانی هستند که متعلق به دوره روشنفکریاند و در بین معاصران هم میتوان به کارل پوپر و دو کتاب مشهور آن با عناوین «جامعه باز و دشمنان آن» و «حدسها و ابطالها» اشاره کرد که مانیفست اوست. اما جریان دوم در غرب نگاه رادیکال به علمجدید، عقلانیت و سبک زندگی دارد و نماینده بارزش هایدگر است که سنتگرایان ذیل این رویکرد قرار میگیرند. جریان سوم نیز این حوزه را یک پروژه ناتمام میداند که هابرماس متفکر شاخص آن است.
سنتگرایان نسبت به علم جدید موضع رادیکال دارند
این محقق حوزه فلسفه با بیان اینکه سنتگرایان نسبت به علم جدید موضع رادیکال دارند، گفت: اما آنها چه جایگزینی برای علم جدید داشته و چه مشکلی با آن دارند پاسخی ندارند و وقتی آثار و کتابهای سنتگرایان مانند سیدحسین نصر را مشاهده میکنید میبینید که عمدتا رویکرد سلبی و انتقادی به علم جدید دارند و راهکار ایجابی آنها تنها در حوزه معرفتی و گزارهای است و وقتی با سوال مواجه میشوند به صورت عملی جواب میدهند.
شجاعیجشوقانی در همینباره توضیح داد: 11 کتابی که از حسین نصر منتشر شده و بیشتر در گفتوگو با اوست نشان میدهد که هر زمان از او سئوال شده که نقدهای شما به علم جدید چیست استدلالهایش کمرنگ و پاسخها علمی میشود. از سوی دیگر نصر همواره پاسخ را به مبانی ارجاع نمیدهد بلکه تلاش میکند پاسخهای عملی داشته باشد.
بهگفته وی، سنتگرایان علم جدید را نقادی میکنند و آنرا پشتکردن به عالم قدس در کتابهایشان میدانند. آنها علیرغم نقد جدیشان به علم جدید وقتی بهدنبال جایگزین هستند، به علم قدسی روی میآورند و در حوزه سبک زندگی و مناسبات انسانی سکوت، غفلت و عبور را پیشه میکنند در حالی که امروز دعوای اصلی بر سر این است که بالاخره مدرنیته مبتنی بر عقلانیت جدید قرار است چه بشود. بنابراین نسبت جریان سنتگرایی با متن دینی مشخص نیست.
شجاعیجشوقانی در پایان گفت: با مشاهده آثار نصر بهطور مثال میبینیم که ایشان تنها در زمانی به قرآن ارجاع میدهد که میخواهد به تاثیر آن در هنر، شهرسازی و معماری اشاره کند و اساسا نقش قرآن را در تکوین تمدن اسلامی نمیبینیم و این موضوع ناخودآگاه مهجوریت گفتمان قرآن در بین سنتگرایان را به ما نشان میدهد.
نظر شما