سرگذشت اسماعیلخان امیرمؤید سوادکوهی کتاب شد
ماجرای یکی از رجال سیاسی-نظامیِ محلیِ ایران در اواخر دوره قاجار
کتاب «سردار سوادکوهی» عملکرد اسماعیلخان امیرمؤید سوادکوهی یکی از رجال سیاسی - نظامیِ محلیِ ایران در اواخر دوره قاجار است. تلاش مولف بر آن بوده با دنبال کردن داستان زندگی امیرمؤید سوادکوهی تا آنجا که شواهد و دادههای تاریخی اجازه میداد، تصویری از تحولات آن عصرِ مازندران ارائه دهد.
تلاش مولف بر آن بود با دنبال کردن داستان زندگی امیرمؤید سوادکوهی تا آنجا که شواهد و دادههای تاریخی اجازه میداد، تصویری از تحولات آن عصرِ مازندران ارائه دهد.
«فرزند کوهستان» نخستین فصل این بررسی، مروری بر خاستگاه امیرمؤید دارد. افزون بر چگونگی شکلگیری فوج سوادکوه که وی مراتب نظامی را در آن طی کرده بود، وجه دیگری از شخصیت او؛ یعنی انتساب خاندانش به شاهزاده ساسانی مورد بحث قرار گرفته است.
در تبوتاب به توپ بستن مجلس شورای ملی و دوران استبداد صغیر، اسماعیلخان در مقام ریاست قشون مازندران در مقام پشتیبانی از محمدعلی شاه دست به اقداماتی چون گسیل قشون به تنکابن زد. مخالفت با دولت مرکزی تا زمزمه بازگشت محمدعلیمیرزا، شاهِ مخلوع در رجب 1329 قمری و کوشش او برای تصاحب دوباره تاجوتخت کموبیش ادامه یافت. بررسی رخدادهای این دوران فصل دوم این بررسی را شکل میدهد.
فصل سوم به یکی از مهمترین رویدادهای روزگار مشروطیت یعنی ماجرای بازگشت محمدعلیمیرزا به ایران اختصاص دارد. در ماههای پس از اولتیماتوم 1911، امیرمؤید که بار دیگر از سوی دولت مشروطه ریاست قشون مازندران را به دست آورده بود زیر بار فشار دولت مرکزی برای برقراری روابط حسنه با کنسول روسیه نرفت و ضمن آن که هرگونه طرح دوستی با روسها را مستلزم خیانت به «مملکت و ملت» قلمداد کرد، از ریاست قشون مازندران استعفا داد. فراز و فرود این رخدادها فصل سوم را شکل میدهد.
فصل چهارم با عنوان «جنگ خانمانسوز» نخست با بحث اشغال شیرگاه به دست ژنرال پاتایف روسی آغاز میشود. در ادامه، دوران نمایندگی امیرمؤید در مجلس شورای ملی، آغاز درگیری او و فرزندانش با روسها مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه این بررسی ماجرای جنگ ترکمنها با روسها در خلال جنگ جهانی اول و در پی آن پناه بردن سران ترکمن به امیرمؤید مورد توجه قرار گرفت. بازتاب و تأثیر انقلاب 1917 میلادی روسیه در سوادکوه؛ یعنی پایان دادن به مداخلات ژنرال پاتایف و داستان شکلگیری و عملکرد «اتحاد ملی طبرستان» در سالهای پایانی جنگ جهانی اول بخش پایانی این فصل را به خود اختصاص داده است.
در آغاز فصل پنجم چگونگی از هم پاشیدن «اتحاد ملی طبرستان»، بازشدن پای حسنخان ظهیرالملک حکمران اعزامی مرکز به مازندران و رویارویی او با سرکردگان مازندران شرح داده شد که با حکمروایی وثوقالدوله همزمان است. تحولاتی چون مخالفت با کابینه وثوقالدوله و قرارداد 1919 میلادی، گسیل اردوی قزاق به سوادکوه، پناهبردن سیفاللهخان و هژبرالسلطان به کوهسار اَرفِعکوه، خِرج و دِبِرار سوادکوه و جنگی که در پی آن روی داد، از فرازهای مهم این بخش است.
در حالی که سرکردگان مازندران سرگرم رقابت در ماجرای انتخابات مجلس چهارم شورای ملی بودند، در تهران کودتای سوم اسفندماه 1299 خورشیدی به وقوع پیوست. این واقعه چنان که بازتاب محلی آن در این بررسی مورد توجه است، سرآغاز سرنگونی و درهم شکستن اقتدار امیرمؤید بود.
این زوال و فروپاشی را میتوان در پیشامد حوادثی چون داستان فراخواندن سردار سوادکوهی و پسرانش به تهران، مناسباتش با دولت سیدضیاء، لشکرکشی احمدآقاخان میرپنج به سوادکوه و درهم شکستن قوای امیرمؤید دنبال کرد. عزیمت امیرمؤید به تهران پس از مذاکراتی چند و ورود فرزندانش به قوای نظامی استرآباد (گرگان امروزی) نهایتاً به قتل اسداللهخان هژبرالسلطان و عباسخان سهمالممالک انجامید. چندی بعد قیام لهاکخان سالارجنگ در واکنش به این رویداد بروز کرد. نکاتی از این دست و شرح مختصری از سالهای پایانی زندگی امیرمؤید فصل آخر این بررسی را به انجام میرساند.
در بخش ضمایم علاوه بر گاهشمار حوادث، فهرست توصیفی از برخی رجال مرتبط با این بررسی گنجانده شده است.
کتاب «سردار سوادکوهی» اثر مصطفی نوری از سوی انتشارات شیرازه کتاب ما منتشر شده است.
نظرات