سندی مومنی در یادداشتی به نقد و بررسی رمان «تذکره اندوهگینان» پرداخته و معتقد است: این رمان با جعل تاریخ، روایتی پستمدرنیستی دارد.
بخش اول شامل دو بخش است: پیش از آغاز و مقدمه استاد ایرج فولادوند. بخش دوم نیز از سه بخش تشکیل شده: یادداشت مصحح و یابنده نسخه و روایت شرح حال عبدالله شخصیت اصلی رمان و وادیهای هفتگانهای که حکایت سفرهای عبدالله است.
در هر بخش از رمان، با شخصیتها و رویدادهایی روبهرو میشویم که شالوده اصلی تذکره اندوهگینان را تشکیل میدهد. در بخش اول مخاطب با ماهیت روایت رمان آشنا میشود. البته جملهای که در ابتدای رمان نیز آورده شده است (تاریخ دروغی است در لباس حقیقت و داستان سراپا دروغ پر از راستی) پیش درآمدی برای فهم نوع روایت رمان است. در این بخش راوی تا حدودی خودش و ماجرای رمان را به مخاطب معرفی میکند. در ادامه با مقدمه استاد ایرج فولادوند، متوجه میشویم که تذکره اندوهگینان قصد دارد روایتی تاریخی را بازگو کند. روایتی که مدعی است از نسخهای خطی بهدست رسیده است. در این بخش دو نکته اصلی نهفته است: استفاده تاریخ در هیاتی داستانی و زبان شاگرد و استاد. در بخش دوم مخاطب در مییابد فردی که داستان شخصیت اصلی رمان را نوشته است چه کسی است و با عبدالله در کجا آشنا شده است. درواقع این بخش کوتاه، نوعی معرفی دست یابی و نگارش نسخه اصلی زندگی عبدالله است. در ادامه شرح احوالات عبدالله را میخوانیم و رویدادهای مهمی که از سر گذرانده و سفرهایش که در قالب حکایت در وادیهای هفتگانه روایت میشود.
آنچه در تذکره اندوهگینان برجسته است فلسفه ایمان و موضوع زبان و جدال عقل و عرفان است. تذکره اندوهگینان سفر سهگانهای را مهیا میکند و خواننده را دعوت به تامل میکند. بخشهای کوتاه و تقسیمبندی شده رمان، از ویژگیهای مثبت رمان است. با توجه به زبان خاص رمان و حوادث متنوع، کوتاهی بخشهای رمان به خوانش آسان رمان کمک کرده است. این نوشتار در سه بخش و با محور قرار دادن سه موضوع تاریخ و زبان و اندیشه، تلاش میکند تذکره اندوهگینان را تحلیل کند.
بخش اول: تاریخ
روایت تاریخی به نظر موثقترین روایت مکتوب است. و همین میزان از اطمینان از بازنمایی جزء به جزء رویدادها به مورخ اجازه نمیدهد چیزی به اتفاقی که افتاده اضافه یا کم کند. البته مدتهاست که به موثق بودن روایات تاریخی نیز اطمینانی نیست:
«بازسازی تاریخ غالبا با هدف مشروعیت بخشیدن به منافع کسانی صورت گرفته است که قدرت اجتماعی و سیاسی در اختیار داشتهاند. تاریخنویسی یعنی صحه گذاشتن یا مردود شمردن قدرت.» (پاینده،1390 :397).
مورخِ دست و پا بسته مقابل واقعیتهایی بیرونی که اتفاق افتادهاند چه ارتباطی با ذهن خلاق و آزاد نویسنده در وادی ادبیات دارد؟ پاسخ این سئوال در سلطه ادبیات بر روایت تاریخی نهفته است. امروزه بازخوانی انتقادی روایتهای تاریخی در ادبیات یکی از راههایی است که امکان گفتوگو و فهم بهتر گذشته را فراهم میکند. اما تذکره اندوهگینان با استفاده از متنی تاریخی قصد ندارد خوانش منتقدانه از اتفاقی تاریخی داشته باشد و آن را مجدد ارزیابی کند.
تذکره اندوهگینان تاریخ را به خدمت ادبیات در آورده است تا داستانی با سویههای پسامدرنی روایت کند. در این صورت میتواند از شخصیتهای واقعی در کنار شخصیتهای داستانی بهره بگیرد و روایت خود را در هالهای از تردید راست بودن و یا دروغ بودن محض قرار بدهد. بخش اول رمان و معرفی شاگرد و استادی که مسئول تصحیح و آمادهسازی متن نسخه خطی کتابی هستند این ماجرا را آشکار می کند. در نظر داشته باشید متون پسامدرنیستی قصد دارند آن توهم واقعیت ایجاد شده در آثار واقع گرایانه را با به کار بردن ویژگیهای خاصی به چالش بکشند:
«متکثر کردن زاویه دید؛
استفاده از راوی غیرقابل اعتماد؛
آمیختن رویدادهای واقعی با وقایع خیالی یا آشکارا غیرتاریخی؛
تغییر سبک نگارش داستان در بخشهای مختلف آن؛
هجو نوشتههای تاریخی؛
ارائه تاریخ بدیل؛
گنجاندن شخصیتهای واقعی تاریخی در کنار شخصیتهای تخیلی.» (پاینده،400).
رمان تذکره اندوهگینان سه ویژگی از ویژگیهای گفته شده را داراست: راوی غیرقابل اعتماد که در دو بخش اول و دوم حضور دارند. شاگرد و استاد و نویسنده نسخه خطی. آمیختن رویدادهای واقعی با وقایع خیالی یا آشکارا غیرتاریخی. در این قسمت دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی و ابوعلی سینا واقعهای است که داستانهای زیادی پیرامون آن وجود دارد. و نهایتا گنجاندن شخصیتهای واقعیِ تاریخی در کنار شخصیتهای تخیلی. در رمان عبدالله شخصیت اصلی رمان و کاملا ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است که خود را در کنار دو شخصیت واقعی تاریخ که یکی در قلههای عرفان ادبیات ایران جای دارد و دیگری در قله فلسفه، قرار میدهد. در بخش نخست نیز نام مکانها و اشخاص حقیقی آورده میشود. بهطور مثال در قسمت مقدمه استاد ایرج فولادوند از اسامی زیادی نام برده می شود که همگی حقیقی هستند: استاد زرینکوب، علیاصغر حکمت، ژاله آموزگار، جلالالدین همایی و...
بنابراین تذکره اندوهگینان از روایت تاریخی در جهت ارائه داستان عبدالله و فلسفه ایمان او استفاده میکند و در این راه از شخصیتهای واقعی و تاریخی نیز بهره میبرد.
رمان بیش و پیش از هر چیز دیگری تلاش در واقعی جلوهدادن متن خود دارد. این کار را با آوردن اسامی مشخص، تاریخ مشخص و پانویس های مفصلی که در متن است انجام میدهد. در رمان خواننده با افتادگیهایی از متن روبهرو میشود که در پانویس آمده است: (افتادگی از متن اصلی است). و همچنین زمانی که نام مکان و یا شخص خاصی در متن میآید در پانویس آن مکان و شخص کاملا توضیح داده میشوند. فرم ظاهری رمان قصد دارد خواننده را مجاب کند که: تو داری متنی تصحیح شده از نسخه خطی و کهنهای را میخوانی که روایت دردناک عبدالله و سفرها و سرگردانیها و ناکامیهایش است. در پایان رمان مطلبی با عنوان: «تک نوشتهای که بعد از تصحیح یافت شد» نیز گواه دیگری بر سلطه ادبیات بر تاریخ است. در این بخش دو صفحهای که پایان رمان است، خواننده فقط تعدادی اسم میخواند.
و همین تکنوشته میتواند موید روایت جعلی تاریخ به نفع ادبیات باشد و نشان بدهد هر چقدر تواتر در صحت و سقم روایات در تاریخ به آن اعتبار میدهد، در ادبیات ذهن خواننده را به سمت ساختگی بودن روایت میبرد.
بخش دوم: زبان
زبان رمان نیز با روایت تاریخی رمان همخوانی دارد. در واقع زبان نیز امکانی فراهم کرده که متن تذکره اندوهگینان قابل قبول و واقعی جلوه کند. قسمتی از زبان رمان را مرور می کنیم:
«بسیارند آنان که پندارند یافتهاند و از جمله شادزیاناند. لیک کیست آنکه شادی را بیخلل دریافته باشد بیآنکه حقیقت را چشیده باشد؟ حقیقت بیرنج حاصل نشود و جوانمردان همه عمر در پی آن اند بیآنکه از ایمان خود دشنه بسازند و غیر خود را دشمن بینگارند.» (مطهری، 1396 :57).
مضمون صحبتهای نویسنده در جلسه نقد و بررسی اثر خود در شیراز این بود: انتخاب زبان کاملا آگاهانه بوده است و اصلا قصد نداشتم با این نوع زبان تواناییهایم را به رخ خواننده بکشانم. نوشتن این زبان سخت بود. شاید بتوان چند صفحهای را با این زبان نوشت اما این که رمانی دویست و سی و دو صفحهای نوشته شود موضوعی نیست که بشود با آن شوخی کرد. زبان یکی از مسائل جدی تذکره اندوهگینان است.
به نظر میرسد استفاده از زبان کهن و فاخر در رمان دو هدف را در پی داشته است:
نخست: پوشش مناسبی برای روایت تاریخی و پذیرش واقعیبودن حوادث: روایت شخصیت اصلی در سالهای دوری بازگو میشود و ناگزیر این شخصیت نمیتواند تن به زبانهای امروزی بدهد. او اساسا از نظر مکان و زمان با مخاطب امروزی فاصله دارد و زبان میتواند این فاصله را مشخص کند.
دوم: نوعی فاصله گرفتن آگاهانه از زمانه حاضر: گویا با این فاصله گرفتن تلاش میشود خواننده به درون و خلوت خود توجه بیشتری نشان بدهد. شاید این زبان فاخر مطلب مهمی از گذشته به ذهنش متبادر کند و او را به خلوت خویش هدایت کند.
نکتهای که محل بحث در بخش زبان است، تاثیر زبان فاخر اثر بر زبان شاگرد و استاد ایرج فولادوند است. همانطور که گفته شد، بخش اول رمان از دو قسمت تشکیل شده است. در این دو بخش شاگرد و استاد هرکدام دیدگاهها و احساس خود را بازگو میکنند. اتفاقی که در قسمت اول و دوم بخش اول میافتد به نظر غیرمنطقی است.
اول اینکه استاد و شاگرد سوژههای مدرن روایت هستند و مانند عبدالله فاصله بعیدی از زمانه اکنون ندارند. در این بخش تاثیر متن تصحیح شده بر زبان این دو شخصیت آشکار است.
دوم اینکه زبان استاد و شاگرد نیز به یکدیگر نزدیک است. تا آن جا که در متنِ هر دو شخصیت کلمههای یکسانی خوانده میشود. این امر (استفاده یکسان از کلمهها و شبیه هم سخن گفتن) لحن و صدای خاص شخصیتها را از آنها میگیرد.
با هم مروری بر زبان شاگرد و استاد خواهیم داشت:
«هنوز تا غروب اندکی مانده بود. به عادت مالوف و معمول کل راه را پیاده طی کردم. تا به خانه برسم. آفتاب راه مغرب داشت و عبای قرمزپوش را پشتسر میکشید. در آن وقت شعاعی اهورایی از نور سرخ بر نوبرف زمستانی که سرشاخههای لخت درختان را در سوی جنوبی خیابان شریعتی پنبه پیچ کرده بود میتابید.» (مطهری، 1396 :12).
«چه جای تفصیل این فاجعه؟ مختصر آنکه به حیلتی کتاب را باز کردیم. دو بار اثر را خواندم و شرافتم را گواه میگیرم در عمرم چنین اثری در باب اعتدال(این گمشده اعصار) نخوانده بودم. اثری بود ژرف از حکیمی گمنام که شوربختانه ناگهان تمام اوراقش و هر آنچه از آن رونویسی کرده بودم ناپدید شد.» (مطهری،1396 :24).
بخش سوم: اندیشه
بر هیچ کدام از علاقهمندان به ادبیات و یا هر هنر دیگری پوشیده نیست که وجه غالب هنر اندیشه است. و هنرها هرکدام با امکاناتی که در اختیار دارند تمایل دارند اندیشهای را به تصویر بکشند؛ اندیشهای را بازگو کنند؛ اندیشهای را به هنر تبدیل کنند.
تذکره اندوهگینان تلاش کرده است در ساحت اندیشه سه مفهوم را برجسته کند:
طلب و سفر و عشق. این سه مفهوم در سراسر رمان حضور دارد. در واقع عبدالله بهعنوان شخصیت اصلی تذکره اندوهگینان این سه مفهوم را به شیوه خود معنا میبخشد.
طلب در پیوند با خودآگاهی و رسیدن به حقیقت
طلب در رمان خاستگاهش رسیدن به حقیقت است و ریشه در نوعی خودآگاهی دارد. عبدالله جوانی ناآرام است. پرسشهایی در ذهنش وجود دارد. ایمانش را مورد سئوال قرار میدهد. با دوستان خود ماهان(زردتشتی است) و بوقوس(ناصری است) گفتوگو میکند. ایمان و حضورش در هستی را مدام مورد چالش و سئوال قرار میدهد:
«مادرم... مادر ساده دلم که اندیشهای برای بازگو کردن ندارد و راهی نمیبیند تا نشانم بدهد. حسرتا که دیگر حتی پندم نمیدهد. گاه آرزو میکنم ایمان مادرم را داشتم ایمان پیرزنی موی سپید را و شادی و غمِ او را که چون کودکان است. دریغ از کودکی!... گرفتار آشوبی بیپایانم؛ کشاکشی جانکاه. نمیدانم بنای وجودم عاقبت از کدامین سوی فروخواهد ریخت. ولی سرنوشت محتوم جز این نخواهد بود ماهان عزیزم!» (مطهری، 1396 :51-47).
در جایی دیگر میخوانیم:
«روزی میپنداشت ایمانش چنان پروار شده است که بادی نلرزاندش و ریگی نیندازدش اما زود بود که دریافت سالها به حبابی درشت نازیده است. دیگر دل خوش نداشت حبابی به هیات سنگ یا سپر برای خود بسازد. نرم نرم بدبین و سختخو شده بود. در فقدان ایمانی که شوخطبعانه و شیطنتآمیز از کف داده بود چون مالباختگان حرامی زده ضجه میکرد و مانند آن باورمند به دروغ شیرین سالیان، ناگاه همهچیز را عریان میدید و در دشت حیاتش قامت حقیقت را نمییافت.» (مطهری، 1396 :52).
در فصلهای ابتدایی و معرفی عبدالله، آشفتگی او به خوبی تصویر میشود. عبدالله باورش را به گذشته از دست داده است. طلب حقیقت با خودآگاهی عبدالله از وضعیت درماندهاش آغاز میشود.
یکی از مفاهیم مهم تذکره اندوهگینان در طلب حقیقت نهفته است. این مهم میسر نمیشود مگر آن که انسان بتواند کمی با خود خلوت کند. یکی از شاخصههای اصلی زندگی مدرن، میدان دادن به نمایش است. سوژه مدرن در دنیای معاصر آن قدر سرگرم فعالیتهای نمایشی است که فرصت بسیار کمی برای بازاندیشی در باورهایش دارد. دنیای مدرن همانقدر که زندگی را وابسته به ماشین کرده است همان قدر الگوهای از پیش تعیین شده و پذیرفتهشده را پیش پای سوژه خود قرار داده است. این الگوهای از پیش تعیین شده، به کمک رسانه و تسلط خشونت سرمایهداری که تنها یک زبان دارد و آن هم منفعت است، آن قدر مقبولیت پیدا کردهاند که انسان را از ساحت درونی وجود خود دور کرده است و به عرصه نمایشی ساحت بیرونی کشانده است.
تذکره اندوهگینان میخواهد در سرسام این رفت و آمدها و نمایشهای پی در پی سوژه مدرن، او را به خلوت و اندیشه دعوت کند.
سفر و پذیرش و آموختن
عبدالله برای رسیدن به حقیقت، سفر را در نظر میگیرد. او میداند که بدون سفر و اساسا حرکت نمیتواند به حقیقت برسد:
«من عبدالله بودم در سفری دراز از غم به اندوه، از اندوه به شادی. و این راه صعب است و دشواری هر دم فزونتر. و بدان که اگر غم نبود حیات بیثمر میبود و شادمانی گوهری میشد بی ارج. و غم نه رنجش است که مجال برخاستن است بشر را و سر خلقت جز این نباشد.» (مطهری، 1396 :56). در پانویس این بخش از رمان آمده است: در حاشیه نسخه اصلی این یادداشت بعدا اضافه شده است: لعنت خدای بر گزافهگویان و تحریفکنندگان. و فرمود و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون.
عبدالله تقسیمی سهگانه برای سفر خود دارد: غم و اندوه و شادی. حقیقت در گذشتن از غم و اندوه است و رسیدن به شادی. عبدالله به خوبی غم را با تولد و خور و خواب و شهوت معنا میکند و اعتقاد دارد که اگر در این سفر نخست بمانیم نمیتوانیم به اندوه برسیم. در مرحله اندوه طلب را اصل میداند. طلب اندوه. در این مرحله اندوه را گره میزند با خودشناسی و پرسش. و در نهایت مرحله شادی که حقیقتی شیرین است.
سفر در تذکره اندوهگینان در هفت وادی و با سرفصل نسخه قاهره روایت میشود. سفرهای عبدالله در وادیهای مختلف به شیوه حکایت عنوان میشود. به این معنا که در وادیها مخاطب با شیوه رماننویسی روبه رو نیست و در واقع حکایت سفرهای عبدالله را میخواند:
«چون روز برآمد دانستم که دشمنی با آتش ندارند الا در تیرگی شب. و آنان قومی بودند که در مرض و احتضار یکدیگر را فرو میگذاشتند و چون محتاج میشدند بر یکدیگر نیرنگ میزدند. بیستیزه و جدل. و آنکه هزیمت میشد در نیرنگ پس میکشید. این بود حدیث نخستین آبادی که در سفر غم به اندوه به آن رسیدم و بعد با تو خواهم گفت حکایتی دیگر.» (مطهری،1396 :73).
در هر وادی عبدالله با مردمانی آشنا میشود که ویژگیهای خاصی دارند. در واقع بخش وادیهای هفتگانه زیرمجموعه ادبیات تعلیمی قرار میگیرد. این نوع ادبیات در قالب حکایت تاثیرگذاری خوبی دارد. کوتاهی حکایتها در فصلهای مربوط به سفر و بیان شفاف خصلتهای نکوهیده افرادی که در هر وادی با عبدالله برخورد میکنند از مشخصات این بخش از رمان محسوب میشود.
عبدالله در سفر میپذیرد که افراد با افکار و منشهای متنوعی زیست میکنند و در پی این پذیرش، می آموزد. پایان رمان باز است و مخاطب از این جهت می تواند سفر عبدالله را که مشتاقانه به جهت پیدا کردن فاطمه میرود، در ذهن خود دنبال کند. معنایی که در پایان باز رمان نهفته است در ذات سفر است. نوعی مکاشفه و حرکت مدام. موضوعی که رمان سعی میکند مخاطب را به آن ترغیب کند.
عشق موتور پرقدرت حرکت
عبدالله برای سفر و طلب چیزی که به دنبال آن است از سویی عشق به خالق هستی را در خود تقویت میکند و از سویی دیگر عشق به دختری را تجربه می کند که فقط نامی از آن است. حتی در طی رمان عبدالله اعتراف می کند که دیگر صورت فاطمه را درست به خاطر نمیآورد.
به تعبیری عشق آسمانی و زمینی در سفر عبدالله به یکدیگر گره خورده است. همان قدر که عبدالله میخواهد بداند و بپرسد، همانقدر هم خواهان فاطمه است. زنان در تذکره اندوهگینان جایگاه مشخص و درخوری دارند. اساسا مسئله عشق به زن و فرزند در تذکره اندوهگینان به وضوح آورده شده است. زوج عبدالله و فاطمه از یک سو، زوج آیدین و گل جهان از سویی دیگر و زوج طاهر و گل خانم، نشاندهنده توجه تذکره اندوهگینان به مقوله عشق است. البته در بین سه زوجی که نام برده شد، تنها طاهر و گل خانم ازدواج میکنند. فاطمه از ترس خواستگار ترک و بیرحمش آتاخان میگریزد و گل جهان نیز به واسطه همین موضوع خود را در رودخانه غرق میکند. از طرفی عشق به فرزند نیز در تذکره اندوهگینان به خوبی دیده می شود. عشق مادر به فرزندش که مشخصا در رابطه با فرزند شیخ ابوالحسن خرقانی روایت میشود و عشق مردی یهودی به نام شمعون به فرزند نوجوانش یونا.
موضوعی که مهم است تاثیر این عشق در سرنوشت شخصیتهای رمان است. عشق برای عبدالله و آیدین و طاهر بهمثابه گوهری ارزشمند تلقی میشود که به وجودشان معنا میبخشد. از این جهت عشق موتور پرقدرت حرکت است.
چند نکته
نامگذاری رمان جذاب است و تعلیق لازم را برای خوانده شدن دارد. اما نامگذاری بخشهای رمان، موضوع همان بخش را لو میدهند. به نامگذاریها دقت کنید:
گلستان بعد از آتش و شعلهور کردن دیگرگون جان عبدالله را
جنون زده در پی آن عطر مطبوع
در رسیدن عبدالله به ناکجا و برنشستن آتاخان در کاروانسرا
حیلت کردن امیر کاروانسرا و باقی ماجرا
مخاطب وقتی متن این سرفصلها را میخواند متوجه میشود نام فصل، کوتاه شده حوادث متن هستند.
مطلب دیگر این که در پشت جلد چندجملهای آمده است. حکمت پشتنویسی کتابها این است که خواننده تا حدودی با موضوع رمان آشنا شود و بیش و پیش از آشنایی با موضوع ترغیب شود متن را بخواند. به اعتقاد نگارنده جملات پشت جلد میتوانست از متن کتاب انتخاب شود. جملاتی که نوشته شده است بهگونهای معنا کردن رمان و توضیح آن چه در رمان میگذرد است. متن پشت جلد این است:
«اندوه را مرکب شادی کن. این داستان توست. داستانت را بخوان. ورق بزن. در سرآغاز هزارتوی افسانهای در مسیر، عبدالله را ملاقات میکنی. عبدالله تویی. عبدالله همذات توست. به قرن چهارم میروی. در این سفر از غم به شادی در پیمودن جاده اندوه با عبدالله همسفر میشوی. با خودت. این داستان توست.»
جملات نغز در متن رمان بسیار است. بهتر بود از متن کتاب جملهای میآمد که هم نوعی معرفی ضمنی متن بود و هم موضوع اصلی رمان لو نمیرفت.
شخصیتهای رمان تذکره اندوهگینان شخصیتهایی پیشرو هستند. آنها پرسشگر هستند به هیچ وجه تقدیرگرا نیستند و در مقابل موقعیتها و وضعیتهایی که برایشان پیش میآید منفعل عمل نمیکنند. شخصیتهای رمان خصوصا زنان، کنشگر و فعال هستند و انتخابگری آن، شخصیتشان را پیشرو معرفی میکند. پرداخت این نوع شخصیتها در رمان از نقاط قوت متن محسوب میشود.
نتیجهگیری
نخست: رمان با جعل تاریخ، روایتی پست مدرنیستی دارد: راوی غیرقابل اعتماد و آمیختن رویدادهای واقعی با وقایع خیالی یا آشکارا غیرتاریخی و گنجاندن شخصیتهای واقعیِ تاریخی در کنار شخصیتهای تخیلی از ویژگیهای پست مدرنیستی روایت است.
دوم: شخصیتهای رمان خصوصا زنان، پیشرو و کنشگرانی فعال هستند که آگاهانه دست به انتخاب میزنند و برای رسیدن هدف خود تلاش میکنند.
سوم: تذکره اندوهگینان تلاش میکند انسان را به خلوت و بازاندیشی درباره باورهایش بکشاند.
چهارم: سه مفهوم طلب و سفر و عشق کلید واژهای رمان محسوب میشوند.
پنجم: زبان رمان متناسب با زمان رویدادهاست و تاثیرگذاری بسیاری بر شاگرد و استاد مصحح گذاشته است. در واقع زبان پوشش مناسبی برای روایت تاریخی و پذیرش واقعی بودن حوادث است و نوعی فاصله گرفتن آگاهانه از زمانه حاضر محسوب میشود.
پنجم: نامگذاری فصلها و مطلبی که در پشت جلد کتاب آمده است، موضوع اصلی رمان را آشکار میکند.
ششم: فصلبندیهای کوتاه و تنوع حوادث، به خوانش آسان رمان کمک کرده است.
هفتم: پایان رمان باز است و معنای مکاشفه و حرکت را که از ویژگیهای ذاتی سفر است به ذهن متبادر میکند.
کتابنامه
مطهری، حسام الدین(1396)، تذکره اندوهگینان، تهران: نشر اسم.
پاینده، حسین(1390)، داستان کوتاه در ایران(داستانهای پسامدرن) جلدسوم، تهران: نیلوفر.
نظر شما