«بزرگداشت ناشران نامی» در نمایشگاه کتاب برگزار شد
قاسمی: در کارنامه نشر آبی، ایراندوستی و انسانخواهی میبینیم
سید فرید قاسمی در «بزرگداشت ناشران نامی» گفت: در فهرست کتابهای نشر آبی، کتابهای روز دنیا دیده میشود و این نکته را هم درنظر داشته باشید که بیشتر فروش کتابفروشی آبی، متعلق به مشتریهای ثابت آنجا بود. علاوه بر این در کارنامه نشر آبی، ایراندوستی و انسانخواهی میبینیم.
در ابتدای نشست نصرالله حدادی، دبیر نشست، گفت: ما معتقدیم وقتی کسی در مملکت خودش، آثارش را منتشر میکند، این حق را داریم که برایش بزرگداشت برگزار کنیم. به همین خاطر سال گذشته، بزرگداشت اسماعیل فصیح را برگزار کردیم. اما امسال این مساله خیلی دیر به فعل تبدیل شد.
عوامل بیرونی در تعطیلی کتابفروشی آبی دخیل بود
در ادامه نشست سیدفرید قاسمی درباره طباطبایی، مدیر نشر آبی، گفت: در این چند دههای که من افتخار دوستی با مدیر نشر آبی را داشتم، بهجز مهر و صفا و پاکی چیز دیگری از او ندیدم. آقای طباطبایی اعداد زندگیاش هم، مثل خود زندگیاش شسته و رفته بود. یعنی نیمی از عمرش، ناشر بود و یک چهارم آن، کتابفروش.
وی توضیح داد: عوامل بیرونی در تعطیلی کتابفروشی آبی دخیل بود. روزنامه جهان صنعت در همان زمان، صفحه کتابش را به تعطیلی کتابفروشی آبی اختصاص داد که در همین زمینه هم با من گفتوگو کردند. خبرنگارهایی که به سراغ طباطبایی رفته بودند، گفته بود: «تعطیل کتابفروشی برای من بسیار غمانگیز است.» میدانیم که کار در حوزه کتاب، یک عشق است و بیشتر ناشران تلاش میکنند تا از این حوزه جدا نشوند. در دهههای اخیر، خیلیها را میبینیم که کارشان کم شده و در خودشان فرو ریخته و بعد از مدتی مریض شدند و از دار دنیا رفتند. در غیر این صورت طباطبایی چرا باید در این سن فوت کند. سخنی که در مورد عشق طباطبایی به کتاب گفتم را تا کسی به این عشق مبتلا نباشد درک نمیکند.
قاسمی در ادامه گفت: با یک جستوجو در کارنامه نشر آبی میتوان به نکتههای بسیاری رسید. باید به این سیاهه دقت کنیم که چه نویسندگان و مترجمانی با نشر آبی همکاری داشتند. اغلب این نویسندگان و مترجمان نامآشنا بودند. دوستیهای او مستمر بود و گسسته نبود. بینش و منش انسانی داشت که مترجمها و نویسندگانی که با او کار میکردند بعدها به خیل دوستان او اضافه میشدند. آقای طباطبایی صاحب قلمی بیادعا بود. علاوه بر این یکی از تخصصهای او ترجمه همزمان بود. در بسیاری از کتابهای تاریخ معاصر، تصویر آقای طباطبایی میان دو رجال سیاسی بزرگ است که به خاطر ترجمه همزمان در آن جمع حضور داشته است. آشنایی با زبان خارجی و سفرهای متعدد به کشورهای مختلف از جمله دلایل توفیق نشر آبی است.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: در فهرست کتابهای نشر آبی، کتابهای روز دنیا دیده میشود و این نکته را هم درنظر داشته باشید که بیشتر فروش کتابفروشی آبی، متعلق به مشتریهای ثابت آنجا بود. علاوه بر این در کارنامه نشر آبی، ایراندوستی و انسانخواهی میبینیم. در مورد انسانخواهی ایشان میتوان به انتشار کتابهایی با همکاری انجمن دیابت، و انجمنهای محیطزیستی و... اشاره کنیم. بهطورکلی فرهنگ در نشر آبی، بر اقتصاد سایه داشت و او معنویت را بر هرچیزی ترجیح میداد.
قاسمی گفت: آقای طباطبایی وفاپیشه، دوستدار و دوستنگهدار بود. گاهی که به آمریکا میرفت با هزینه خودش به شهری دورافتاده میرفت تا به دوست کهنسالی سر بزند. کسی که زمانی سکاندار کار مهمی بود. من بارها در خدمت او به دوستان مشترکمان سر زدم. آقای طباطبایی پرخاطره سکوتمند بود و بسیاری از رازهایی که میدانست و خاطراتی که از افرادی که مختلف داشت را صلاح ندانست که مکتوب کند. روزهایی که کتابفروشی را تعطیل کرده بود و قفسهها و کتابفروشی را با 20 درصد تخفیف میفروخت، غم عجیبی در چشمانش بود.
سرطانی که به جان کتابفروشیها افتاده است
در ادامه نصرالله حدادی گفت: اشارهای که فرید قاسمی به تعطیلی نشر آبی داشت در واقع سرطانی است که به جان کتابفروشیها افتاده است. اعتقاد من این است که نمایشگاه یک فرصت خوب است که کتابهای نایاب در دسترس همه قرار بگیرد. اما ما در سالهای نهچندان دور در شهرهای مختلف کتابفروشی داشتهایم. ولی الان در بسیاری از شهرها یا کتابفروشیها برچیده شده و یا به فروش کتابهای آموزشی میپردازند. چگونه میشود در مملکتی یک ماشین پیکان را 50 سال تولید کنند و هیچچیزی به آن اضافه نکنند. این اتفاق در هیچ کجای جهان دیده نمیشود. هرگز در طی سیویک دوره برگزاری نمایشگاه کتاب به این نکته فکر نکردهایم که این نمایشگاه چه دستاوردی برای ما داشته است و شاید یکی از مضرات آن تعطیلی کتابفروشیها در سطح شهر باشد.
صاحبان امیرکبیر فعلی افتخارات ما را مصادره کردند
سپس محمدرضا جعفری، مدیر نشر نو، گفت: من از کودکی در کنار پدرم در کتابفروشی امیرکبیر بودم و من و این کتابفروشی با هم بزرگ شدیم. البته من هشت ماهی از کتابفروشی امیرکبیر بزرگتر هستم. وقتی پدرم فوت شد صاحبان موسسه امیرکبیر فعلی که افتخارات ما را هم مصادره کردند و دم از هفتاد سال کار پرافتخار میزنند، حتی یک دستمال مشکی هم بر سر در فروشگاهایشان به احترام پدر من آویزان نکردند. در سال 69 در وزارت آقای خاتمی که معاونشان هم آقای زنگنه بود برنامه چیدند که ما باید به ناشران مجوز بدهیم ما هم تقاضای تشکیل پروانه کردیم. اما برای ادامه کار همه پروانه گرفتند به غیر از ما. در صورتی که آقایان میگفتند ما افتخار میکنیم که نشر نو این کتابها را منتشر کند. به ما پروانهای ندادند ولی ما ماندیم و انتشارات تبدیل به موسسه توزیع کتاب شد.
مدیر نشر نو ادامه داد: در سال 72 این طلسم شکست و به ما پروانه دادند و این پروانه سال به سال تمدید شد تا سال 91 که دیگر پروانه ما را تمدید نکردند و ما هم فعالیتی نداشتیم. البته پیش از آن هم ما در سال، چهار- پنج کتاب منتشر میکردیم. گفتند ما با اسم نشر نو مسالهای نداریم. با خود شما مساله داریم. تو در اینجا پرونده داری و باید کس دیگری را معرفی کنی تا پروانه به نام او صادر شود. خلاصه اینکه همسرم را معرفی کردم و پروانه به نام او صادر شد. شاید کسان دیگری هم مثل من باشند. به هرحال مشت نمونه خروار است.
چوب حراج به اموال جعفری
در ادامه نصرالله حدادی گفت: من به وزیر ارشاد وقت، آقای صالحی، گفته بودم آن روزی که به اموال جعفری چوب حراج زدید، باید به امروز فکر میکردید. چون جعفری قطره قطره، امیرکبیر را به اینجا رسانده بود. ولی نمیدانم چرا ما مدام از حقیقت فرار میکنیم و فکر میکنیم اگر چیزی را نگوییم مساله حل میشود. البته صحبتهای من مبنی بر این نیست که به قانون احترام نگذاریم. بلکه قانون و هنجارها باید رعایت شود. اما چرا این قانون برای عدهای هست و برای عدهای دیگر نه؟ چرا این اتفاق در مورد محمدرضا جعفری افتاد و چرا کتابفروشی آبی تعطیل شد. مسئولان حاضر انتشارات امیرکبیر چرا فکر نمیکنند که سنگ بنای این نشر را چه کسی گذاشته است.
سپس محمدرضا جعفری توضیح داد: در حکم پدر من آمده بود که دو-سوم اموالش باید به مدرسان حوزه علمیه قم برسد؟ هرچند که آنها هم متوجه شدند که حکم درست نیست و زیربار نرفتند، اما ما حساب کردیم که میزان این خمس چقدر میشود. حکم برای کافهدارها این بود که خمسی به اموال آنها تعلق میگیرد و یک خمس هم برای مخلوط به حرام به آنها تعلق میگیرد. ما نفهمیدیم پدر ما چکار کرده بود که چهار و نیم خمس از او گرفتند و همه هم میگویند که ظلم شده است. خب چرا کاری نمیکنید؟! مگر نمیگویند که مسلمان کسی است که به برادرش در ظلم کمک کند. بعدها دادگاه تجدیدنظر تشکیل شد و گفتند شامل مرور زمان شده و تجدیدنظر نمیشود.
به رئیس بعدی قوه قضاییه شکایت کردیم و گفت؛ این حکم اشکال دارد و باید دوباره تجدیدنظر شود. اما شش سال است که همینطور باقی مانده است. عمر پدرمان، بیست و چند سال در راهروهای دادگستری تلف شد. پدر من دوازده سال از عمرش را در چاپ کتابهای درسی گذاشت. در شرکتی که 120 سهامدار داشت. امروز نشر نو بعد از اینکه جواز به نام همسرم تمدید شد، دوباره به کارش ادامه میدهد. من بعد از آن ماجرا سر لج افتادم و گفتم: من در این حوزه میمانم و سعی میکنم بهترین کتابها را چاپ کنم. خوشبختانه پسرم هم از خارج آمد و به ما کمک کرد و با بهترین گروه نویسندگان بهترین کتابها را چاپ کنیم البته به دنبال سود مالی هم هستیم.
هزار و یک دلیل برای ترک میدان وجود دارد
در ادامه این جلسه سعید جلالی گفت: من ساکن تبریزم و به خاطر موضوع نشر به تهران زیاد سفر میکنم. تبریز در سال 1335 دارای 288 هزار و 956 نفر جمعیت بود. آبان 1395 در آمار آمده که یک میلیون و اندی جمعیت دارد. آن زمان چهل کتابفروشی در تبریز بود. و امروز تعداد کتابفروشیها خیلی کمتر شده است. در آن زمان، مملکت ما 29 میلیون نفر جمعیت داشت و الان جمعیت ما به 81 میلیون نفر رسیده است. الان 2هزار و 500 دانشگاه داریم و آن موقع تعداد دانشگاهها بسیار اندک بود. این مطالعه تطبیقی به ما میگوید که باید در حوزه کتاب فکری کرد. شاید یکی از موارد، ماهوارهها و شبکههای مجازی ذکر شود. اما این دلیل خوبی نیست. چون در جوامع تولیدکننده ماهواره و شبکههای مجازی، همچنان سطح مطالعه بالاست.
وی افزود: یکی از کارهای خوب آقای جعفری، اهتمام به انتشار آثار فاخر است. یا باید همه ما این کارها را ترک کنیم و به دنبال کارهای تجاری، سودآور، و کماثر برویم و یا در خودمان محتواسازی را جدی بگیریم و همهمان به کتابهای زرد دل نبندیم.
جلالی در پایان تاکید کرد: ما هیچوقت آینده را رها نمیکنیم. صاحب این خانه ماییم و امیدواریم که حال نشر، روز به روز بهتر شود. فقط امیدواران میتوانند در این عرصه بمانند اگر نه، هزار و یک دلیل برای ترک میدان وجود دارد. از طرف دیگر فکر میکنم ناشران و تولیدکنندگان مطالعات بومی باید مورد توجه و حمایت قرار گیرند.
سیویکمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تا 22 اردیبهشت در مصلای بزرگ امام برپاست.
نظر شما