فردوسي براي پرورش انگيزههاي بلند اخلاقي، داستانهاي شاهنامه را با مسائل اخلاقي درميآميزد و مهمترين انديشههاي اخلاقي حاكم بر شاهنامه در اين اثر گرانمايه به روشني آشكار است.\
وي سپس به ويژگيهاي شاهنامه اشاره كرد و افزود: ذكر قدرت، صفات پروردگار و پروردگار را در هر كاري شاهد و ناظر ديدن، اهميت خردورزي، بخشندگي و مقدر بودن مرگ، اعتقاد محض به سرنوشت و تقدير، نفي اعتماد به جهان، ناپايداري جهان، فراز و نشيــب روزگار، دانشاندوزي، آموختن هنر، مقايسه هنر، اصالت و همراهي فضليت و اصالت، نكوهش آز، طمع و حسد، بازگشت نتيجه اعمال به انسان، نفي مالاندوزي، عدم وابستگي به دنيا، درويشنوازي، تفكر و تأمل در كارها، وفا به عهد، شاد زيستن و... از جمله ويژگيهاي بارز شاهنامه بهشمار ميآيد.
اين شاهنامهپژوه يادآور شد: فردوسي، داستانهاي شاهنامه را با مسائل اخلاقي درميآميزد و اين مسائل را به پنج شكل بيان ميدارد. فردوسي در آغاز داستانها به پيامهاي مختلف اخلاقي اشاره دارد كه نوعي برائت استهلال اخلاقي است مانند آغاز شاهنامه در توصيف پروردگار و توصيف خرد، داستان كيكاووس و رفتن او به مازندران، سهراب، سياوش، كيخسرو، كاموسِ كشاني، اكوان ديو، دوازده رخ، جنگ بزرگ كيخسرو و افراسياب، پادشاهي شاپور پسر اردشير كه از جمله اين موارد است.
وي خاطرنشان كرد: حكيم توس، در دوره تاريخي شاهنامه، آغاز بيشتر داستانهايش را با پند و اندرزهاي مختلف آراسته است و اين موضوع در نخستين بيت اشعارش بهروشني آشكار است، نظير آنكه ميگويد «به نام خداوند جان و خرد/كزين برتر انديشه برنگذرد».
اين مدرس زبان و ادبيات فارسي به دومين موضوع اخلاقي شاهنامه اشاره كرد و گفت: دومين ويژگي در اثناي داستانهاست. حكيم توس در متن همه داستانهاي شاهنامه، هدايتگر خواننده به شايستگيهاي اخلاقي است و هر يك از اشعارش به يك يا چند خصلت پسنديده اشاره دارد.
وي سپس به تشريح سومين موضوع اخلاقي در شاهنامه پرداخت و گفت: سومين ويژگي در پايان داستانهاست، جايي كه صفات پسنديده در شاهنامه فردوسي، گاهي در پايان بعضي داستانها و براي نتيجهگيري آمده است مانند داستان جمشيد، داستان كيقباد، سياوش، بيژن و منيژه، شاپور پسر اردشير، اورمزد، بهرام بهرام، شاپور ذوالاكتاف، شاپور سوم و... كه مفاهيم اغلب آنها، اعتقاد به سرنوشت و بازيگري روزگار و جهان است و اينكه روزگار، مرگ را نصيب همه ميگرداند؛ چه پادشاه باشد و چه درويش. در حقيقت «ابر پندار شاهنامه»، مرگ است و گريزي از مرگ نيست.
كريمزاده نقشينه به ويژگي چهارم اخلاق در شاهنامه اشاره كرد و گفت: چهارمين ويژگي به صورت پندنامه است، پندهايي كه به شكل نامه بازگو شدهاند؛ نظير نامه اسكندر به موبدان و كاردانان، نامههاي بهرام گور به سران ممالك اطراف، نامههاي كسري به مأموران اخذ باج و خراج، نامه قيصر به خسرو پرويز، نامه كسري به هرمزد و... كه در شاهنامه گردآمده است.
وي همچنين به ويژگي بيان مسائل اخلاقي به صورت گفتوگو و سوال و جواب در شاهنامه اشاره كرد و گفت: مسائل اخلاقي در «گفتوگوي بوذرجمهر با هرمز»، «سخن پرسيدن موبد از كسري»، «گفتوگوي انوشيروان با موبدان» ، «گفتوگوي حكيمان با بوذرجمهر»، «گفتوشنود فريدون و ايرج» و... به صورت سوال و جوابهاي گوناگون آمده است.
مولف كتاب «ادبيات فارسی 1» افزود: همانطور كه گويندگان و نويسندگان، آثار خود را با نام خدا و ذكر صفات الهي آغاز ميكنند، فردوسي نيز شاهنامه را با ذكر صفات الهي شروع ميكند و در اثناي داستانهاي خود از زبان شخصيتهاي داستان و در لحظههاي حساس، به اين موضوع اشاره دارد.
وي سپس به خرد و خردورزي در شاهنامه اشاره كرد و گفت: فردوسي شاعري است كه درباره خرد و خردورزي سخن گفته است. او خردگسستگان را «پاي در بند» ميداند و خردمند را پيرو راستي و درستي ميشمارد. آسايش روح و روان آدمي از خرد است و خردمند، دستخوش هوس نميشود و دست به زشتيها نميآلايد. هركسي كه خرد، يار او نباشد، زندگي او تباه خواهد شد.
مولف كتاب «ادبيات فارسي 2» به پذيرش مرگ از ديدگاه فردوسي پرداخت و گفت: فردوسي، انسان را در مقابل مرگ ناتوان ميداند و معتقد است انسان در مقابل تقدير، كاري جز تسليم شدن ندارد، مرگ به سراغ همه ميآيد، گريزي از مرگ نيست و سرانجام انسان مرگ است.
اين مدرس ادبيات فارسي به راستي و درستي در شاهنامه فردوسي اشاره كرد: راستي و درستي، زيبنده مردمان پاكخوست و راستي، بهترين كار و نادرستي، بدترين كار است و انسان خردمند راستي را پيشه خود ميسازد و از كژي دوري ميكند.
وي همچنين به موضوع دانشاندوزي در شاهنامه فردوسي پرداخت و گفت: فردوسي، توانايي را در دانايي ميداند و از ديدگاه او هر انساني سزاوار است كه در يادگيري دانش تلاش كند و در دانشاندوزي، هيچ شكي به دل راه ندهد.
كريمزاده نقشينه افزود: فردوسي همه مسائل را از روزگار ميداند، همانگونه كه به يكي كلاه دهد و ديگري را از تخت بيندازد. نيش و نوش روزگار با هم است و آنچه روزگار دارد، تلخي و رنج است و نبايد با روزگار در افتاد كه روزگار روي خوش نشان نميدهد.
وي افزود: حكيم فرزانه توس، همه نيكيها و شايستگيهاي اخلاقي را ستوده و كردارهاي زشت و ناپسند را نكوهش كرده است.
اين شاهنامهپژوه همچنين به خصلت مصداقها در شاهنامه اشاره كرد و گفت: آبروي انسان در دانش اوست. نفي وابستگي به جهان، درويشنوازي، نفي غرور، بازگشت نتيجه اعمال انسان به او، تشويق به نيكي، دادورزي و دادگري، پاكديني، دانستن ارزش وقت، پرهيز از خشم و تندي، نفي انديشههاي نادرست، داشتن فضيلت و گوهر توأمان با هم، نفي اعتـماد به دشـمن، نفي غفلت در زندگي، يادگيري هنر و بهرهگيري از هنر و عقل، دعوت به نرمي و مهرباني، شاد زيستن، نفي مالاندوزي، بهرهگرفتن از زندگي، تأمل و تفكر در كارها، نفي شتاب در كارها، بخشش و جوانمردي، شريك غم بودن، نيكنامي، وفاي به عهد، پرهيز از كاهلي و سستي، بيآزاري، پرهيز از درشتي و بدخويي، صبر و بردباري، نفي آز و طمع، نفي رشك و حسد، سخن سودمند گفتن، نفي غرور در يادگيري دانش، تشويق به كار و كوشش و نفي دستدرازي به مال مردم از جمله خصلت مصداقها در شاهنامه است.
نظرات