روایت زندگی و زمانه روحالله خمینی در 18 منزل
«الف لام خمینی» در 18 منزلگاه با عنوانهای «خاندان»، «تولد، کودکی، تحصیلات آغازین»، «دو زایش تاریخی»، «زیر سقف سرکوب»، «بر سقف سرکوب»، «پا در میدان مبارزه»، «میدان خونین مبارزه»، «زندان»، «راه بیبازگشت»، «داد استقلال و ستد»، «تبعید»، «تبعیدگاه دوم»، «دیدهبانی در تبعید»، «به افق امید»، «در کمین زمان»، «آغاز پایان»، «هجرت» و «بازگشت» زندگی و زمانه روحالله موسوی خمینی را به گونهای جذاب به تصویر میکشد.
این گفتهها بیتردید برای کسی که با تاریخ سروکار دارد و حرکت بین دو خط بیطرفی را مبتدای پژوهشهای تاریخی میداند، زیانبار است، تا چه رسد به اینکه در کاوش زندگی شخصی برآید که قهرمان اوست! اما نیک میدانم که تظاهر به بیطرفی به اندازه طرفداری بدون تظاهر از آسیبهای برملا شده تاریخنگاری است و شناساییاش برای آنانی که با این حرفه مأنوساند، دشوار نیست. محدوده کار من در این کتاب، اسناد و مدارک بودهاند، نه علاقهمندی و هواخواهی.»
این نویسنده در ادامه این مقدمه به دشواریهایی که در تالیف این اثر با آن روبهرو بوده، اشاره میکند: «در نوشتن کتاب با دو دشواری روبرو بودم؛ اول کمبود منابع از پیشینه صاحب ترجمه تا سال 1341 ش، و دوم فراوانی منابع از این سال تا 1357 ش. در بخش اول، زبان اسناد چندان گویا نیست، چراکه شخصیت ما، تمام وقت در کار پیمایش علوم فقهی، عرفانی و فلسفی است؛ یا درس میخواند، یا درس میداد، یا آموختههاش را به قالب کتاب درمیآورد، و یا سر در مطالعات علمی خود داشت. بیش از چهار دهه از زندگی او بدین روال گذشت، و آیتالله به اندازه چهل سطر در این باره سخن نگفته است. در اینجا یادماندههای همردیفان، کم و شاگردان، زیاد است. اما بیشتر آنها با شیفتگی به استاد، بیان شده که کار پژوهشگر را در سنجش و گزینش روایات دشوار میکند. با شروع نهضت در سال 1341 و نمایان شدن روی دیگر آرای او، کارگاههای خبر و گزارش آغاز بهکار کردند و تا شانزده سال بعد، بیوقفه به تولید سند پرداختند. فراوانی مدارک به اندازه کمبود آن، پژوهشگر را به سختی میاندازد، چراکه راستیآزمایی و سندشناسی، از گذرگاههای باریک و دشوار در تتبعات تاریخی است.
یک گروه، یه سرپرستی آقای یحیی آریابخشایش، حدود یک سال از منابع منتشر شده برگهنویسی کردند. پرونده امام خمینی در بایگانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری که در چندین جعبه نگهداری میشود، ضمیمه این برگهها شد. پرونده کامل روحالله خمینی در 42 جلد به شماره 67908، تشکیل شده در سازمان اطلاعات و امنیت کشور / ساواک با مساعی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در اختیارم قرار گرفت. گفتنی است بیشتر سندهای یادشده پیش از این در 22 جلد کتاب با عنوان امام خمینی در آیینه اسناد منتشر شده بود. همچنین اسناد مرتبطی که در شهربانی کل کشور نگهداری میشد در 5 جلد با نام امام در آیینه اسناد، به دست چاپ سپرده شده بود، با وجود این ضروری دانستم اصل پرونده در تدوین کتاب حاضر مشارکت جوید و نیز اسناد موجود در بایگانی مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری/ نخستوزیری سابق، بیشتر مربوط به دوره نخستوزیری اسدالله علم، با موافقت دکتر عبدالله گیویان، سرپرست مرکز یادشده، به دستم رسید. همه اینها، در کنار مجموعه صحیفه امام، بنیان پژوهشی کتاب را تشکیل داد و پس از چهار سال کار همواره، پایان یافت.»
بهبودی همچنین درباره محور مباحث و انتخاب نام کتاب، در مقدمه کتابش مینویسد: «این اثر بازتابنده همه جهات و اضلاع نهضت اسلامی ایران نیست و با این رویکرد فراهم نشده است، چراکه هدف نویسنده پی جویی زندگی امام خمینی بوده، اما به فراخور حوادث رفته بر او، یا رخدادهایی که همو پدیدآورندهاش بوده، از زمینهها و اتفاقات مربوطه یاد شده است. با وجود یکسان نبودن دادهها در دورههای گوناگون، در نگهداری توازن بین زندگی و زمانه شخصیت کتاب کوشیدم، اما این برابری در برخی مقاطع، همچون دوره حضور امام خمینی در پاریس، سبک و سنگین شده است. نزدیک به نیمی از مطالب شش جلد اول صحیفه امام، مربوط به این دوره بسیار کوتاه، اما مهم است.
نام کتاب الف لام خمینی، گرتهبرداری از فواتح برخی سُوَر قرآنی است که بر رمزهای نهفته در آیات دلالت دارد؛ و در این جا بیانگر رموز ذاتی یک رهبر دینی و سیاسی است. از دیگر سو، یکی از ویژگیهای الف و لام، تعریف است؛ معرفی کننده و شناساننده؛ و در این جا مُعرف خمینی. با وجود این بر این باورم که کتاب حاضر برداشت نویسنده از جهان کثرت صاحب ترجمه است، و نه بیش از آن.
نقد و معرفی منابع در پیشگفتار کتابهایی که قواره تاریخی دارند، لازم دانسته شده است. از این کار منصرف شدم. اول اینکه وفور منابع منتشر شده، بررسی تک تک آنها را در این یادداشت کوتاه ناممکن میکند. دوم اینکه برشماری کاستیها در آثار منتشر یافته از زندگی امام خمینی و تأکید بر نبود آن نواقص در کتاب حاضر، امتیازآور نیست. پیش از این در جایی نوشته بودم: هر نسلی باید دست به نگارش پیشینه خود ببرد؛ هم به دلیل پرسشهای نو و هم به جهت رو شدن اسناد تازه. با این حال این نسل همچون نیاکان تاریخنگار خود نخواهد توانست نقطه پایان بر تحقیقات خود بگذارد، اما این توفیق را خواهد یافت که در کشف تاریخی دوران معاصر خود شرکت کند و پژوهشهای خود را با براهین جدید و از منظری به پهنای منابع نویافته به نسل آتی بسپارد.»
در ادامه این گزارش، برشهایی از این کتاب پیشروی دیدگان علاقهمندان قرار گرفته است.
رویش در طلوع آفتاب
سید روحالله مصطفوی (امام خمینی) در طلوع آفتاب روز دوشنبه 18 جمادیالثانی 1320 برابر با 30 شهریور 1281 و 22 سپتامبر 1902 در خانه پدری واقع در محله رازی خمین (لب رودخانه)، چشم به جهان گشود. هنگام سوءقصد به جان آقا سیدمصطفی (پدر)، چهار ماه و بیست و دو روز از تولد آخرین یادگارش میگذشت. شاید درد یتیمی، با حضور سه آغوش مهربان، زخمی بر جان آقا روحالله نزده باشد. آغوش مغذی ننه خاور (دایه)، چشمه مهر صاحب خانم (عمه) و بالاتر از همه آغوش دلارام و مترنم هاجر خانم (مادر)، نخستین سالهای زندگی وی را از عشق و عاطفه سرشار کرد. بعدها زمانی که از مادرش یاد کرد، چنین گفت: «خاطره لالایی گفتن او با (آن) گیسوان بافته در دو طرف گونهاش (هنوز) در ذهنم نقش بسته است.»
تحصیل علم از خمین تا حوزه علمیه قم
آقا روحالله تحصیلات خود را در شش سالگی، با آموزش قرآن و در مکتبخانه ملا ابوالقاسم آغاز کرد. رسم آموزشی این مکتبخانه، روخوانی و یادگیری نیمجزء قرآن در هر روز بود. تحصیلات ابتدایی بعدی او بیشتر نزد خویشان عالِم انجام گرفت. تحصیلات آقا روحالله در خمین، هم در دروس ابتدایی و مقدمات متوقف شد و هم بسیار به درازا کشید. یازده دوازده سال زمان برای رسیدن به اوایل مطول، تعبیری جز درجا زدن ندارد و این در حالی بود که اطرافیانش او را تیزهوش و خوشقریحه یافته بودند. شواهدی در دست است که ایشان پیش از آغاز رسمی و پیوسته تحصیل در سلطانآباد و سپس قم، برای کسب علوم دینی راهی حوزه علمیه اصفهان میشود. زمانی که آقا روحالله تصمیم به ادامه تحصیل گرفت، تصمیمی که صفحه تازهای در زندگیاش گشود، سال 1339 قمری بود.
ازدواج با دختر شیخ محمد ثقفی
آقا روحالله که نمیخواست از شهرش خمین زن بگیرد، اینبار به پیشنهاد دوستش، سید محمدصادق لواسانی، آماده خواستگاری از دختر شیخ محمد ثقفی شد. ثقفی از علمای تهران، فردی متمول، فاضل و خوشپوش بود که در سال 1303 شمسی برای تکمیل علوم دینی نزد حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی راهی قم شده بود. خدیجه (قدسی)، 12 سال از آقا روحالله کوچکتر بود. وقتی خبر خواستگاری طلبهای از اهالی خمین را شنید، گفت: نه. اما خواستگار، آقا روحالله پا پس نکشید و در پاسخ به واکنش قلبش تا ده ماه بعد، خواست خود را تکرار کرد... و این خواستگاری پنج بار تکرار شد... صیغه عقد در حرم شاه عبدالعظیم (ع) جاری شد و مبلغ مهریه نیز هزار تومان بود.
مناسبات آیتآلله خمینی و آیتالله بروجردی
امام خمینی تاثیر بسزایی در هجرت آیتالله بروجردی به قم و تلاش چشمگیری برای ماندگاری مرجع تقلید شیعیان در حوزه علمیه قم داشت. ایشان در طول 17 سال همجواری با آیتالله بروجردی، همواره احترام رئیس روحانی قم را نگه داشت و از هرآنچه موجب تضعیف زعامت آیتالله بروجردی میشد، جلوگیری میکرد... این احترام یکطرفه نبود. آیتالله بروجردی حتما از جایگاه علمی، اخلاقی و سیاسی آقای خمینی باخبر بود که او را بارها بهعنوان نماینده خود به ماموریتهای مهم فرستاد. اما مهمترین ماموریتی که امام خمینی به نمایندگی از طرف مرجع شیعیان جهان انجام داد، رفتن به کاخ شاه و دیدار با محمدرضا پهلوی بود.
پافشاری بر یکدلی
آیتالله خمینی پس از بازگشت به قم و پیدا کردن نخستین مجال، به دیدار مراجع و بزرگان شهر رفت و با همه آنان که به ملاقاتش آمده و نیامده بودند، دیدار کرد. بنای ایشان برپایی همآهنگی و همآوایی میان مراجع قم و ترمیم درزهای پیدا شده بود. امام خمینی، چه در گفتار و چه در رفتار نشان داد که ایستادن زیر بارش اقبال عمومی، تغییری در مشی و مرام ایشان نداده است؛ نشان داد که اعتقاد و احترام او به بزرگان حوزه علمیه قم، همان باور و تعظیم گذشته، بلکه بیشتر از پیش است.
خاموش هوشمند
آیتالله خمینی از ابتدای آغاز نهضت، به روی خوش نشان ندادن به گروهها و افراد ناشناخته، بلکه به گروهها و افراد شناختهشدهای که انطباق با نگاه سیاسی مبارزاتی ایشان نداشتند، شهرت یافته بود. امام خمینی از ملاقات با بنیانگذاران نهضت آزادی ایران در بحبوحه شروع نهضت خودداری کرده بود، تا چه رسد به دیگر تشکلها و آدمهایی که مسافت بسیار زیادی با شخصیتهایی چون سیدمحمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی، بانیان نهضت آزادی، داشتند. برخورد سرد او با جبهه ملی در آن زمان، تا دو دهه بعد از ذهن نماینده آن جبهه زدوده نشد. این روش آیتالله نه در زمان پیش از تبعید که پس از آن نیز با اندکی تفاوت، ادامه یافت. ایشان برای آشنایی و شنیدن حرفهای گروههای مبارز داخلی و خارجی، آن هم نه به خواست خود، بلکه با اصرار اطرافیانش، وقت میگذاشت.
در نوفللوشاتو
امام خمینی (ره)، شانزدهم مهر 1357، رسیده و نرسیده به نوفللوشاتو، به مناسبت آغاز سال تحصیلی دست به قلم و کاغذ برد و به درسخوانان سرزمینش مژده پیروزی نهایی داد؛ با این شرط که نهضت اسلامی ایران را ادامه دهند. ایشان نوشت که پیروی از احکام اسلام، سعادت ملت را بیمه میکند. آیتالله از دانشآموزان، دانشجویان و محصلان مذهبی خواست از پیروان دیگر عقاید، بخواهند که اسلام را نه از زبان منحرفان تفرقهطلب، بلکه از دانشمندان آشنا به منطق قرآن بیاموزند و با نگاه به تاییدات رهبران شوروی و چین از شاه بدانند که «تمامی قدرتمندان کمونیست از خون ملتهای مستضعف برای نابودی بشر، آلات قتاله تهیه میکنند»... صبح روز هفدهم، خبرنگاران و عکاسان فرانسوی و دیگر خبرگزاریها، خود را به اینجا رسانده، از پشت نردههای خانه چشم میچرخاندند و عکس میگرفتند. امام که اشتیاق آنها را دید گفت: «بگذارید بیایند تو.»
بازگشت به ایران با پرواز انقلاب
خبر بازگشت امام خمینی به ایران، جنبوجوشی تازه در میان گروههای مردمی افکند. روزنامهها بدون یاد منبع خبر نوشتند که فردای ورود آیتالله، شنبه هفتم بهمن راهپیمایی بزرگ دیگری برپا خواهد شد که رهبر انقلاب نیز در آن شرکت خواهد کرد. کارکنان هواپیمایی ملی ایران با وجود اعتصاب، تصمیم گرفتند هواپیمایی را برای بازگرداندن امام آماده کرده به پاریس بفرستند. آنان از یدالله سحابی، نماینده امام در کمیته تنظیم اعتصابات شنیده بودند که رهبر انقلاب مایل است با پرواز ایرانایر به کشور بازگردد. این پرواز، پرواز انقلاب نام گرفته بود.
نظر شما