پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۰
همه ایران بسیج شد و خرمشهر را از عراق پس گرفت

«اولین روز‌های مقاومت» کتابی از مجموعه «روایت نزدیک» انتشارات روایت فتح است که دلاوری‌های تکاوران ارتش در مقاومت 34 روزه منجر به آزادی خرمشهر را روایت می‌کند. مرتضی قاضی، یکی از نویسندگان این کتاب، در یادداشتی به مرور این حماسه پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مرتضی قاضی: مقاومت 35 روزه خرمشهر بدون شک یکی از فصول درخشان جنگ تحمیلی ایران و عراق است. 35 روز در مقابل 8 سال جنگ زمان زیادی نیست، اما در همین زمان محدود در شهر خرمشهر اقشار مختلف از مردم عادی و بسیجی و سپاهی و ارتشی از همه نقاط ایران صحنه‌هایی را آفریدند که در طول جنگ کم‌نظیر یا بی‌نظیر است.
 
با اینکه در طی سال‌های دفاع مقدس و بعد از جنگ، از مقاومت خرمشهر زیاد گفته‌اند و کتاب‌های فراوانی در این زمینه منتشر شده، اما هنوز حرف‌های نگفته زیادی باقی مانده است. ابعاد، زوایا و جزئیات مقاومت 35 روزه هنوز دقیق کشف نشده است. مظلومیت خرمشهر وقتی عیان می‌شود که همه این داستان را روایت کنند نه فقط بخشی از آن را.
 
از گروه‌هایی که بعد از گذشت 38 سال، حقشان در داستان دفاع از خرمشهر آنچنان که باید و شاید اَدا نشده، نیروهای ارتش هستند. هر قدر از نیروهای مردمی گفته شد، از ارتشی‌ها کم گفته شده است؛ مردانی که برای جنگیدن تربیت شده بودند. آموزش‌های تخصصی و سخت نوهد، اعم از آموزش‌های جنگ چریکی، چتربازی، توپ ۱۰۶ و نظایر آن را گذرانده بودند. شروع جنگ در خرمشهر، میدانی بود تا این نیروها تخصص خود را در جنگ به خدمت گیرند.
 
کتاب «اولین روزهای مقاومت» به خاطرات دو نفر از درجه‌داران پادگان دژ خرمشهر به نام‌های عبدالله صالحی و محمدرضا ابراهیم‌دخت که خودشان اهل آبادان و خرمشهر بودند، اختصاص دارد. پادگان دژ جایی در شمال شهر خرمشهر بود. بچه‌های این پادگان، ماه‌ها پیش از 31 شهریور 1359 در دژهای مرزی با عراقی‌ها درگیر بودند. بارها تحرکات عراق در مرزها را به مسئولان گزارش و هشدار دادند و پیش‌بینی کردند که عراقی‌ها به‌زودی جنگ به راه خواهند انداخت، اما کسی گوشش به حرف‌های آن‌ها بدهکار نبود. شاید اگر به حرف‌های آن‌ها توجه می‌کردند، قصه خرمشهر شکل دیگری پیدا می‌کرد، گذشت زمان اما حرف‌های آن دو درجه‌دار را اثبات کرد. لشکر عراق در 31 شهریور از تمام نقاط مرزی به داخل ایران سرازیر شد.
 
حالا وقت جنگیدن بود؛ یک جنگ جانانه، دفاع از آب و خاک تا پای جان. کار عبدالله و محمدرضا و درجه‌دارهای پادگان دژ این بود: هر روز سوار جیپ‌های حامل توپ ۱۰۶ میلی‌متری می‌شدند و به شکار تانک‌های عراقی می‌رفتند. یک یا دو سرباز هم به عنوان کمک، کنار هر درجه دار بودند و کمکشان می‌کردند. صبح که از خواب بلند می‌شدند، با بیسیم خبر می‌گرفتند که تانک‌ها از کدام طرف، وارد شهر شده‌اند. به سمت آنها راه می افتادند. کمین می‌کردند، در فرصت مناسب شلیک می‌کردند و بلافاصله جای خودشان را تغییر می‌دادند تا تانک‌های عراقی از روی گرد و خاک شلیک توپ، شناسایی‌شان نکنند. بچه‌های ارتشی پادگان دژ تا زمانی که زخم جنگ آن ها را از پا نینداخت در شهرشان ایستادند و از آن دفاع کردند.
 
عبدالله صالحی روز پانزدهم مهرماه مجروح و مجبور شد شهر را ترک کند. قصه محمدرضا ابراهیم‌دخت هم از آن داستان‌های عجیب جنگ است. در پادگان دژ، ترکشی به گردنش اصابت و سرش را مثل گوسفند از گردنش آویزان می‌کند. دوستانش که گمان می‌کنند شهید شده، به سردخانه منتقلش می‌کنند. در سردخانه، از بخار دهانش که روی پلاستیک صورتش نشسته بوده، متوجه می‌شوند زنده است و به بخش منتقلش می‌شود. با آن وضعیتی که ابراهیم‌دخت داشت، هیچ‌کس شک نداشته که حتماً قطع نخاع می‌شود، اما عجیب این است او قطع نخاع که نشده هیچ، الان روی پاهایش هم راه می‌رود.
 
پادگان دژ در مقاومت 35 روزه، شهدای زیادی از سربازها و درجه‌داران و افسران تقدیم کرد. قصه بعضی از این شهدا در لابلای خاطرات عبدالله و محمدرضا آمده، اما حق شهدای پادگان دژ بیشتر از این حرف‌هاست. اگر می‌خواهیم بفهمیم، چرا خرمشهر مظلوم بوده، لازم نیست مدام بگوییم که در روزهای اول جنگ اسلحه نداشتیم و با دست خالی جنگیدیم. شلیک توپ‌های 106 پادگان دژ به سمت تانک‌های عراقی، جنگ چریکی تکاوران نیروی دریایی به فرماندهی ناخدا صمدی، دفاع مردانه دانشجویان دانشکده افسری و بقیه نیروهای متخصص و کارآزموده ارتش را هم اگر ببینیم، آن وقت ارزش مقاومت 35 روزه بیشتر شناخته می‌شود. معلوم می شود ارتش عراق با چه سپاه و تجهیزات و امکاناتی وارد خاک ایران شد که هیچ‌کس جلودارش نبود. فرماندهانی که به صدام قول داده بودند 5 ساعته خرمشهر را اشغال می کنند، 35 روز پشت دیوارهای خرمشهر زمین‌گیر شدند و آخر سر هم نتوانستند همه شهر را بگیرند. به نیمه‌ای از شهر که در شمال کارون بود اکتفا و به همان دل‌خوش کردند. اما دلخوشی عراقی‌ها یک سال و نیم بیشتر طول نکشید. در عملیات بیت‌المقدس، همه ایران بسیج شد و خرمشهر را از عراق پس گرفت.
 


کتاب «اولین روزهای مقاومت» تلاش می‌کند تا برخی از نقاط خلأ روایت دفاع از خرمشهر را پوشش دهد. اما باید این را پذیرفت همه کارهایی که تا الان درباره مقاومت خرمشهر انجام گرفته، مشت نمونه خروار است. حکایت همچنان باقی است....

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها