نویسندگی و مترجمی شغل محسوب میشود؟/4
درآمد مترجمی کفاف دو روز از ماه را هم نمیدهد/کار ترجمه شبیه خودآزاری است
ارسلان فصیحی مترجم اثر پرفروش «ملت عشق» معتقد است که باتوجه به شمارگان پایین کتاب در ایران، اگر مترجم حدود 10 درصد از قیمت پشت جلد را نیز دریافت کند، مبلغ بسیار ناچیزی خواهد شد و نمیتواند خرج معاش یک خانواده متوسط را بدهد و شاید درآمد ماهانهای که از این راه به دست میآید، تنها برای دو روز در ماه کافی باشد.
بدون شک رمان «ملت عشق» اثر الیف شافاک پرفروشترین کتاب یکی دو سال اخیر بازار نشر در حوزه ادبیات بوده است و طبیعتا ترجمه این اثر، درآمد قابل قبولی را برای شما به همراه داشته است. با این حساب به نظر شما کار نویسندگی، ترجمه و در کل پرداختن به ادبیات در ایران شغل محسوب میشود؟
به نظر من نمیشود به مترجمی بهعنوان یک شغل نگاه کرد؛ چراکه شمارگان کتاب در ایران بسیار پایین است و پدیدآورنده کتاب بر اساس همین شمارگان به درآمد میرسد و طبیعی است که مبلغ قابل قبولی نشود. اگر ما تیراژ کتابهای حوزههای مختلف مانند کمک درسی، عمومی و سایر حوزهها را با هم جمع کنیم به سختی میانگین به دو هزار نسخه میرسد که این آمار چندان دقیق نیست؛ زیرا تیراژی که ما شاهد آن هستیم، در بهترین حالت بین 500 تا 1000 نسخه است و حتی این روزها کتابهایی چاپ میشوند که شمارگان آنها زیر 200 نسخه است. حالا با این شمارگان شما حساب کنید که مترجم جزو آن دو دسته که کتاب را یا رایگان به ناشر میدهند و یا پولی برای چاپ آن پرداخت میکنند، نباشد؛ در این حالت اگر او حدود 10 درصد از قیمت پشت جلد را نیز دریافت کند، مبلغ بسیار ناچیزی خواهد شد و نمیتواند خرج معاش یک خانواده متوسط را بدهد و شاید درآمد ماهانهای که از این راه به دست میآید، تنها برای دو روز در ماه کافی باشد.
آیا با گذر زمان نیز این مشکل حل نخواهد شد؟ یعنی اگر تعداد کتابها زیاد شود و کتابها به چاپهای بعدی برسند، درآمد ماهانه قابل قبول نمیشود؟
بیشتر دوستان من در این فضا هستند و مترجمی شغل دوم آنهاست. این مساله به زمان ربطی ندارد و زمانی که تیراژ کتاب پایین است، درآمد نیز پایین است. ما درباره قاعده صحبت میکنیم و نباید به استثناها کاری داشته باشیم. چند نکته در فروش کتاب مهم است. برای مثال ناشر، موضوع کتاب، مترجم، نویسنده، ظاهر، تبلیغات و قیمت عواملی هستند که در فروش کتاب تاثیر میگذارند. من تا به حال حدود 30 کتاب ترجمه کردم که از این بین تنها سه اثر پرفروش شده است. دوست همکاری دارم که 60 کتاب ترجمه کرده است که از این بین دو کتاب او تنها به لیست پرفروشها راه پیدا کرده است؛ در نتیجه مترجم در روزهایی که اثرش پرفروش نشده نیاز به پول دارد.
آیا قاعده مشخصی برای پرفروش شدن یک کتاب وجود دارد؟
برای پرفروش شدن یک کتاب هیچ قاعده و قانونی وجود ندارد. اجازه بدهید یک تجربهای را به شما انتقال دهم. دانیل استیل پرفروشترین نویسنده دنیاست که جزیره و هواپیمای اختصاصی دارد و همه اینها را از راه نویسندگی بهدست آورده است؛ من آثار او و چند نویسنده بزرگ را بررسی کردهام. اگر شما نیز آمار فروش کتابهای او را بررسی کنید به این نتیجه خواهید رسید که اگر کتابی را خانمها بخوانند پرفروش خواهد شد و اگر خانمها نخوانند فروش نخواهد داشت.
مترجم قطعا با اطلاعات کافی به سراغ یک اثر میرود و در ذهن خودش آن اثر پرفروش و مورد توجه جامعه است؛ چراکه اگر این طور نبود، دست به چنین کاری نمیزد. با این حال مترجم برای معرفی اثرش به جامعههدف باید چه کاری انجام دهد؟
به نظر من این سوال را باید از ناشران و شرکتهای پخش بپرسید؛ چراکه کار مترجم و نویسنده نوشتن است و اگر مولف و مترجم این چیزها را میدانست که وضعیتش این نبود. نه تنها در ایران، بلکه در همه جای دنیا شرایط به این شکل است. در کل اندک شمار هستند کسانی که تیراژ و درآمد کتابهایشان به جایی میرسد که میتوانند با آن زندگی را بگذرانند. شما کشور آمریکا را در نظر بگیرید که 300 میلیون جمعیت دارد و بیش از سه میلیارد نفر زبان آن را میفهمند؛ در چنین کشوری نیز کتاب با تیراژ 200 نسخه منتشر میشود. حال شما این وضعیت را با کشوری مانند خودمان که در بهترین حالت 50 میلیون مخاطب میتواند داشته باشد، مقایسه کنید. همه اینها را گفتم تا روی این موضوع تاکید کنم که کتاب با کتاب و نویسنده با نویسنده و موضوع با موضوع فرق دارد. کسی که میخواهد وارد این حوزه بشود باید سختیها آن را تحمل کند و یکی از سختیهای مترجمی بیپولی و کم بودن درآمد است.
با همه این تفاسیر مترجمانی مثل شما از سختیها عبور کردهاند و در حال حاضر درآمد قابل قبولی دارند. این موضوع را قبول دارید؟
من موافق عبور کردن از سختیها نیستم؛ چراکه همیشگی نیست. باید توجه کرد که این هم بخشی از زندگی است و میگذرد و همه کتابها که پرفروش نیستند و من هم مثل سایر همکاران، در زمانی که از کتابهای جدیدم استقبال نمیشود، مجبورم شغل دیگری داشته باشم. با این حساب باید به شما بگویم که در حال حاضر نیز ترجمه شغل دوم من است؛ چراکه شما نمیتوانید هر سال کتاب پرفروش داشته باشید.
با این حال، افراد زیادی هستند که این روزها تنها از راه ترجمه امرار معاش میکنند؛ شما دوست ندارید که بدون دغدغه تنها ترجمه بپردازید؟
در جایی خواندم که نوشته بود، دشوارترین کار ذهنی، ترجمه ادبیات است (ادبیات در اینجا به معنی ترجمه داستان و رمان است). یعنی اگر کسی بخواهد این کار را به شکل درست انجام دهد، کار بسیار مشکلی است و اصلا لذتبخش نبوده و بیشتر شبیه خودآزاری است. به نظر من آدمی که بخواهد همیشه در جایی بنشیند و به کار ترجمه بپردازد، آدم خودآزاری است و مازوخیسم دارد. آدمهای خودآزار میتوانند این روحیه را داشته باشند؛ اما من خودآزار نیستم و چون ترجمه کارم بوده، آن را انجام میدهم.
کتاب «بعد از عشق»، که آن نیز اثر الیف شافاک است، چند ماه پیش با ترجمه شما راهی بازار نشر شد اما استقبال از آن مانند «ملت عشق» نبود. دلیل این اتفاق چیست؟
وقتی درباره چاپ چندم یک اثر صحبت میکنیم، باید توجه داشته باشیم که هر چاپ این کتاب چند نسخه است. برای مثال شمارگان «ملت عشق» که در حال حاضر از چاپ هفتادم گذشته، 4400 نسخه است. البته باید به این نکته توجه کنیم که شاید حدود 30 درصد فروش قانونی، نسخههای قاچاق نیز در بازار فروختهاند. «بعد از عشق» در حال حاضر به چاپ دهم رسیده است اما به اعتقاد من مقایسه کردن این کتاب با «ملت عشق» کار چندان صحیحی نیست؛ چراکه این کتاب فمنیستی است و سوژه آن با سوژه کتابی مانند «ملت عشق» که به موضوع مولانا، عشق و عرفان میپردازد، متفاوت است. الیف شافاک حدود 10 رمان نوشته است اما هیچ کدام به اندازه ملت عشق پرفروش نشده است و طبیعی است که همین روند در ایران نیز تکرار شود و «ملت عشق» از سایر آثار او پرفروشتر باشد.
این روزها جوانان بسیار زیادی وارد حوزه ترجمه شدهاند. افرادی که شاید بیش از هر چیز به تجربه بزرگان این حوزه نیاز داشته باشند. توصیه شما به این افراد چیست؟
من توصیهای برای هیچکسی ندارم اما شما تصور کنید که ایران عضو کنوانسیون برن شده است و ما باید کپیرایت را رعایت کنیم و هر مترجم بر اساس قرارداد مشخص، آثار نویسندگان مورد علاقه و طرف قرار خودش را ترجمه میکند. این رویاییترین حالت است اما در چنین وضعیتی نیز مترجمی موفق است که زبان مقصد را به خوبی بشناسد و زبان مبدا و آداب و فرهنگ آن را به خوبی بداند، آنگاه شاید موفق شود. همچین اگر فردی از کودکی با کتاب آشنا نباشد، فارسی را به خوبی یاد نگرفته است و شاید نتواند منتقل کند، بنابراین تنها توانایی فهم جملات یک کتاب برای ترجمه یک اثر کافی نیست.
نظرات