بزرگ بود و از اهالی امروز و با همه افقهای دور نسبت داشت. امروز جامعه علوم اجتماعی ایران یکی از بزرگان خود را یعنی محمد امین قانعی راد در میان اشک و سوگواری دانشجویان و اساتید برجسته علوم اجتماعی بدرقه و راهی دیار باقی کرد.
حالا امروز برای آخرین بار دوباره پایت را گذاشتهای به خانهات! دانشکده علوم اجتماعی! جایی که از درونش دوباره متولد شدی و دست کودک جامعهشناسی ایرانی را گرفتی و به عرصه عمومی کشاندی.
انجمن جامعهشناسی ایران میتواند شهادت دهد که طی سالهای اخیر که سرطان تنت را نحیفتر و رنجورتر میکرد، انرژی تو بیشتر و سرشارتر از همیشه میشد. هر فرصتی را در رسانههای عمومی غنمیت میشماردی تا حالا که قضا میخواهد تو کمتر زندگی کنی، بیشتر کار کنی و تا آنجا که میتوانی نظراتت را در حوزههای مختلف ارائه کنی. حیف که 63 سال زندگی ـ درست در زمانی که در اوج شکوفایی در نظریهپردازی جامعهشناسی و کاربردی کردن آن برای جامعه ایرانی بودی ـ برای تو کوتاه بود.
امروز یکشنبه 27 خردادماه است پیکرت به خانه دومت آمده تا در میان اشک، بهت و ناباوری دانشجویان، اساتید و چهرههای جوان و پیر علوم اجتماعی ایران به خانه باقی بدرقه شوی.
در حیاط دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران جمع کثیری از چهرههای مختلف علمی و اجرایی کشور همچون غلامعباس توسلی، شفیعی کدکنی، تقی آزاد ارمکی، ناصر تکمیل همایون، حسینعلی قبادی، نیکنام حسینی پور، حسین میرزایی، عباس کاظمی، حسن محدثی، سید جواد میری، نعمت الله فاضلی و ... حضور دارند.
در میان چهرههای اجراییتر هم علی ربیعی، وزیر کار و رفاه اجتماعی، عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی، علیاکبر صالحی، محمدرضا عارف، ضیاء هاشمی و ... دیده میشود.
اساتید جامعهشناسی یکدیگر را در آغوش میگیرند و گریه کنان همدیگر را تسلی میدهند... پیکر استاد که وارد حیاط میشود، صدای شیونها بیشتر میشود. علوم اجتماعی ایران امروز عزادار یکی از بی نظیرترین فرزندان و کنشگران عرصه عمومی خود شده است.
پیکر مرحوم محمدامین قانعیراد به سالن ابن خلدون بدرقه میشود و این بار نه در مقام سخنران و نقاد این سالهای آخر، روی سن آرام میگیرد. مراسم با آیاتی از سوره الرحمن آغاز میشود و سپس سید مهدی اعتمادیفرد به نمایندگی از اعضای هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه امروز جامعهشناسان کشور در غم یکی از بزرگترین جامعهشناسان خود به سوگ نشسته میگوید: قانعی راد یک جامعهشناس صرف نبود بلکه مجموعهای از ویژگیها او را از سایر اساتید این حوزه متمایز کرده بود. قانعیراد هیچگاه مصلحت خویش را مبنا قرار نداد و در خطیرترین دورههای مسئولیت انجمن جامعهشناسی ایران را به عهده گرفت و از کیان علوم اجتماعی ایران با قدرت دفاع کرد.
وی یادآور میشود: چیزی که قانعیراد را ماندگار کرده امیدواری اوست چرا که تا لحظه آخر عمر خود آن را حفظ کرد و اکنون وظیفه ماست که این امید او را در میان جامعهشناسان حفظ کنیم. قانعی راد با نوشتارها، گفتارها و آموزشهایش بین ما زنده است و ما وامدار او خواهیم بود.
علی ربیعی سیدرضا صالحیامیری
حسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران نیز سخنان خود را با این بیت «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریده عالم دوام ما» آغاز میکند و میگوید: جامعهشناسی کشور امروز سوگوار از دست دادن انسانی است که با عشق و علاقه فراوان به توسعه و پیشرفت و بهبود زندگی تا واپسین لحظههای زندگی خود حرکت کرد. قانعیراد برای رسیدن با اهدافش کنشگری عملی در جامعهشناسی را برگزید و با کوششی خستگیناپذیر آموخت و دانش را در عرصه عمل روشنفکرانه و متعهدانه برای حل مسائل اجتماعی کشور به کار گرفت.
وی با اشاره به برگزاری همایش پژوهش اجتماعی در 8 سال پیش عنوان میکند: آن سال ما دکتر محمد عبداللهی را از دست دادیم. بهمنماه سال گذشته سوگوار کاووس سیدامامی شدیم و امروز در سوگ از دست دادن همکاری نشستهایم که دو دوره عضو هیئت مدیره و دو دوره ریاست انجمن جامعهشناسی ایران را برعهده داشته است. ویژگی هر سه جامعهشناس این بود که علاوه بر جایگاه بالا در حوزه آموزش و پژوهش در راه خدمت به کشور و مسئولیتهای اجتماعی نیز گام برمیداشتند و تنها به نوشتن کتاب و تدریس در کلاسهای درس بسنده نکردند آنها علوم اجتماعی را در بستر حوزه عمومی و فعالیتهای انجمنی ثمربخشتر میدانستند و قانعی راد در این فرایند الگوی بینظیر بود.
به گفته سراجزاده، تمامی فعالیتهای او طی سالهای اخیر در راستای توسعه و ارتقای انجمن جامعهشناسی ایران انجام شد و او علاوه بر اینکه اعتقاد عمیق به سلطه استبداد علمی در کشور داشت به این حوزه نقاد هم بود و بر تعامل سازنده میان سه رکن دانشگاه، حوزه علمی و دولت باور داشت و این تعامل را عامل همافزایی برای ارتقای جامعهشناسی و حل مسائل اجتماعی میدانست.
وی یادآور میشود: قانعی راد انتقادهایش را با صراحت بیان میکرد اما مشی اصلاح طلبانه اجتماعی و سیاسی او اجازه نمیداد که نقدهایش به مرزهای نفرتافزایی و ویرانگری نزدیک شود. به همین دلیل است که گروهها و نهادهای اجتماعی و سیاسی مختلف در فقدان او واکنش نشان دادند و این شاهد خوبی برای این مدعاست.
عباس آخوندی
هادی خانیکی، رئیس انجمن مطالعات فرهنگی و ایرانی و از دوستان قدیمی مرحوم قانعی راد نیز سخنان خود را با بیان اینکه مرگ و زندگی میدان آزمودن عمل ماست آغاز میکند و میافزاید: من از جایگاه عضویت انجمنهای علمی و دانشگاهی کشور سخن میگویم و باید بیان کنم که انجمن جامعهشناسی ایران طی سالهای اخیر دو تن از رؤسایش محمد عبداللهی و محمدامین قانعی راد را از دست داده است.
وی با تاکید بر اینکه قانعیراد خرد و عشق را به زیبایی در هم آمیخت و مرگ ناگهانیاش نقطه تجلی این زندگی بود ادامه میدهد: او در سالهای آخر زندگی خود دو نیمرخ خردورزی و عشق را در زندگی بیشتر نمایان ساخته بود و او معلمی عاقل و عاشق، کنشگر دوراندیش و انگیزهمند و مشاوری قانع، امین و راد بود. قانعی راد همواره دغدغه ایران داشت و تلاش میکرد تا دردهای مردم را به کلاسهای درس و نشستهای جامعهشناسی بیاورد و از سوی دیگر داشتههای جامعهشناسی را به مراکز برنامهریزی و سیاستگذاری ببرد.
خانیکی با تاکید بر اینکه قانعی راد پا در میدان کنش و کوشش داشت میافزاید: او هرچه تنش ناتوانتر شد ذهنش شیفتهتر بود. در این سالهای نزدیکتر وقتی کارنامه علمی او را طی دو سال بیماریاش بررسی میکنیم میبینیم درخشانتر شد و هرچه تنش به سوی مرگ گام برداشت ذهنش خلاقتر و شیفتهتر شد. او توان این را داشت که به جای تسلیمشدن و ناتوانی توانمندشدن را تجربه کند و این تجربه را با درهمآمیختگی خرد، عشق، دانش و کنش بهعنوان برنامهای برای ارتقای جامعهشناسی تعیین کند.
به گفته خانیکی، قانعی راد به احیای جامعهشناسی میاندیشید و بهدنبال آن بود که در زندگی اجتماعیاش انتخاب کند. او در متن سختیهای بیماری خود را از نو ساخت و تولد دیگر را انتخاب کرد. امروز روز مرگ او نیست بلکه تولد او در میان جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی است.
میرزایی نیز از همکاران مرحوم محمدامین قانعی راد با اشاره به سابقه دوستی خود با ایشان از سالهای 60 تاکنون ویژگی برجسته این استاد دانشگاهی را استعداد، ذهن نوآور و خلاق او دانست و تاکید میکند: قانعی راد در عین اینکه در ارتباط با مسائل اجتماعی نقاد بود اما همیشه حرمت و متانت دیگران را حفظ میکرد و او را میتوان یک جامعهشناس مردممدار، اخلاقی، متعهد و نقاد دانست.
نیکنام حسینپور
اما عرفان قانعیراد، فرزند مرحوم محمدامین قانعی راد در واپسین لحظات مراسم تشییع پیکر پدرش طی سخنانی میگوید: من امروز در زندگی خود درس مهمی را آموختم اینکه هنگام آرزو کردن دقیق بدانیم که چه میخواهیم در دوره نوجوانی آرزو داشتم که روزی روی سن دانشگاه صحن بگویم و پدر به آن گوش دهد امروز این آرزو اینگونه برآورده شد.
وی با اشاره به حضور صادقانه و مهربانانه جمیع اساتید و دوستان محمدامین قانعی راد ادامه میدهد: اگرچه طبع والا و غرور خالی از تکبر پدر هیچگاه اجازه گلایه به او نمیداد و شاید کمتر کسی از او گلهکردن دیده باشد اما گاه در درددلهایی که باهم داشتیم از دردهایش میگفت و اگرچه من امروز قصد ندارم این گلایهها را احترام طبع والای او بازگو کنم اما میدانم افرادی که در حق جفاها روا داشتند با مرگ او در درون خود نهیبی را احساس کردند.
عرفان قانعیراد میافزاید: چرا امروز از مرگ زودهنگام قانعی راد تعجب کردید؟ کسی که در سن 63 سالگی در اوج تولید علمی خود خون به جگر شد اما دست از تلاش و کوشش برنداشت. ما بهعنوان خانوادهاش 9 سال پیش متوجه شدیم که دیر یا زود این اتفاق میافتد همان سالها که لکههای سفیدی را به دلیل فشارهای عصبی روی صورت او مشاهده کردیم متوجه شدیم که در درونش چه دردهایی میکشد. پدر همیشه میگفت درد ما از جامعه و درمانش هم به دست آن است. پنجشنبه صبح تنها روزی که ایشان در بیمارستان بستری شدند برای آخرین بار دستانش را گرفتم و تفعلی به حافظ زدم و معتقدم این شعر عصاره و خلاصه زندگی اوست «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیاد عمر بر بادست/ غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست»
عرفان قانعی راد در پایان با تاکید بر اینکه مرحوم قانعی راد تا واپسین لحظات زندگی جنگید تاکید میکند: او نوشت، گفتگو کرد و همه را به گفتگو دعوت میکرد و من معتقدم که او در این جنگ پیروز شد چرا که پر بود از رویا...
در بخشهای دیگری از این مراسم متن پیامهای تسلیت اسحاق جهانگیری، معاون اول ریاست جمهور و منصور غلامی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری قرائت شد.
پیکر مرحوم محمدامین قانعی راد در ادامه پس از اقامه نماز میت در حیاط دانشکده علوم اجتماعی با همه دوستان و دانشجویانش وداع کرد و به سوی قطعه نامآوران بهشت زهرا رهسپار شد.
نظر شما