دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۸
چرا نام «شیر سیاه» را گذاشته‌اند «بعد از عشق»؟!

فریبا حاج‌دایی، داستان‌نویس درباره سه کتابی که اخیرا مطالعه کرده یادداشتی نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فریبا حاج‌دایی: اولین باری که «الیف شافاک» توجه‏‌ام را جلب کرد حرف‌هایش در میزگردی بود که از یکی از شبکه‏‌های تلویزیونی اجانب پخش می‏‌شد. دو مرد و دو زن، که یکی از آن‌ها شافاک بود، در بحث و گفت‌وگو بودند. باور می‏‌کنید موضوع صحبت‏‌شان یادم نیست. همیشه همین‏طور هستم. اغلب دقیق یادم نمی‏‌ماند دیگری چه گفت. آنچه در خاطرم می‏‌ماند حسی است که شیوه برخورد و استدلال آن دیگری در من برمی‏‌انگیزد. در مورد شافاک و آن برنامه متانت و سعه‏‌صدر شافاک به هنگام گفت‌وگو در یادم مانده و همان جا بود که فهمیدم او زنی است که ذهن‏‌اش چون کتابخانه‌‏ای منظم عمل می‏‌کند و خودِ او کتابدار این کتابخانه است. هر موقع به هر مطلبی نیاز باشد کافی است به قفسه خاصی که مد نظر دارد مراجعه کند و مطلب مورد نظرش را رو بیاورد و بیان کند. همان موقع‌‏ها بود که سفری به آمستردام داشتم. عادتم این است در هر شهری که وارد می‏‌شوم همان روز اول سری به کتابفروشی بزنم حتی اگر بودجه‏‌ام اجازه ابتیاع کتابی را ندهد. در همان طبقه اول آن کتابفروشی دنگال چشمم روی اسم شافاک قفل کرد. کتابی بود با قطع پالتویی به نام «شیر سیاه» و نویسنده‏‌اش الیف شافاک. روی نیمکتی نشستم تا تورقی کرده باشم و تا به خودم بیایم دو سه فصل از کتاب را بلعیده بودم. دیگر به اینکه پول کم می‌‏آورم یا نه فکر نکردم و کتاب را خریدم و به ایران برنگشته در همان دیار غربت تمامش کردم.

گذشت. یکی از دوستان جوانم مطلب کوتاهی نوشته بود درباره کتابی که اخیرا تمامش کرده «بعد از عشق»، منتشر شده از سوی«کتاب‏سرای نیک» با برگردان «ارسلان فصیحی». نویسنده هم الیف شافاک. همان روز کتاب را خریدم. مطالبش چقدر به نظرم آشنا بود. یکبار دیگر جلد کتاب را نگاهی انداختم به ترکی نوشته شده بود «سیاه سو» همان شیر سیاه. ولی چرا نام فارسی کتاب «بعد از عشق» انتخاب شده ! چرا نظم نوشته‏‌های کتاب رعایت نشده و چرا سه نقل‏‌قولی که از «تولستوی» در پیشانی کتاب آمده حذف شده سردرنیاوردم. در متن انگلیسی سه نقل‏‌قول از تولستوی آمده که اولین مربوط به تولستوی در مقامِ «زن‏ستیز» است و دومی«تولستوی فمینیست» و سومی «تولستوی دختردوست». این سه نقل‏‌قول به باور من در شکل‏‌گیری فصل‏‌های کتاب نقش تعیین‏‌کننده دارند. به جز این سه نقل قول فصلی که شافاک خطاب به خواننده نوشته و در آن خصوصیت اصلی هر کتابِ «خوبی» را به باور خودش توضیح داده هم حذف شده است و باز هم نمی‌‏دانم چرا! البته کم‏ابیش حدس می‌‏زنم.



شافاک این فصل را با مشاهده خود از زلزله ۱۹۹۹ ترکیه شروع کرده است. بعد از زلزله دو نفر با دو خصوصیت بسیار دور و  در واقع ضد هم به هم یاری می‌‏رسانند و حتی با هم سیگاری هم دود می‏‌کنند. در یک کلام شافاک در این فصل می‏‌گوید که رمان خوب به ما امکان هم‏ذات‏‌پنداری می‏‌دهد. سبب می‏‌شود تا از تنهایی و انزوایِ فکریِ خود به درآییم و با دیگر آدم‌‏هایی که در حالت معمول آنها را نمی‏‌پسندیم و یا حتی از آنها تنفر داریم هم‏کلام شویم تا جایی که بتوانیم آنها را درک کنیم.

 برگردم به خود کتاب. به رغم همه این‌ها که گفتم  و حذفیاتی که به هر دلیلی جابه‏‌جای کتاب به چشم می‏‌خورد «بعد از عشق» یا همان «شیر سیاه» رمانی است مدرن و خواندنی. داستان زنی است که همه «من‏»ها، و یا به قول خود کتاب «زن‏‌های بندانگشتی»ِ درونش با هم به تعادل می‏‌رسند. این بندانگشتی‏‌ها می‏‌فهمند که برای بودن در این دنیای اضداد به همدیگر و به تفاوت‏‌هایشان نیازمند هستند. مسیر این یادگیری فصل‏‌های مختلف این کتاب را تشکیل می‏‌دهد. راوی در هر فصل هم با زنان بندانگشتی درونش جدال دارد و هم با زنی نام‏ آور از دنیای بیرون.

در فصلی به «ویرجینیا وولف» می‏‌پردازد و در فصلی دیگر به «سوفیا اندریونا» همسر تولستوی یا همان«ماه بانو». در جایی به نویسندگانِ زنی که مجبور شده‌‏اند با نام مستعار مردانه بنویسند می‌‏پردازد و جای دیگری همان سوال معهودِ ویرجینیا وولف را مطرح می‏‌کند که اگر خواهر«شکسپیر» از شرایط بیرونی و اجتماعی و در یک کلام حقِ مردانگیِ او در جامعه مردسالار برخوردار بود آیا او هم شکسپیر دیگری نمی‌‏شد؟ در فصلی هم به «دختری که می‏‌خواهد خدا شود» توجه شده است، این تعریفی است که «سیلویا پلات» از خود داشت و دیدیم که چه‏‌ها بر سر او گذشت. خواندن فصل مربوط به سیلویا پلات مرا به کتاب بعدی که در این یادداشت قصد دارم درباره آن هم صحبت کنم می‏‌رساند.



«خاطرات سیلویا پلات» برگردان «مهسا ملک‌‏مرزبان» نشر«نی». همانطور که در پشت جلد کتاب هم آمده این زندگی‏‌نامه خودنوشت فقط شرح زندگی نویسنده نیست و در واقع سرچشمه و منشا اغلب آثار اوست. پلات از کودکی تا زمان مرگش هرروزه دفتر خاطراتش را می‌‏نویسد. در آن ثبتِ وقایع می‏‌کند، مو به موی زندگی خصوصی‏‌اش را روی دایره می‏‌ریزد و مهم‏‌تر از همه دفتر خاطراتش را مملو از گنجینه تخیلات‌اش می‏‌سازد. متاسفانه «تد هیوز»، همسر سابق و پدر دو بچه‏‏‌اش، به خودش اجازه داده بخش‌‏هایی از این خاطرات را به بهانه واهی صدمه نخوردن بچه‏‌ها و یا احیانا توهین به بعضی از صمیمی‏‌ترین دوستان‏شان  ممیزی کند. کاش اینطور نبود و ناشر اصلی زیر بار نمی‌‏رفت ولی همین هم که درآمده غنیمت است. با دنبال کردن خطوط این خاطرات جهان سیلویا پلات برای خواننده روشن می‏‌شود و او می‏‌تواند با عقاید، اشعار، داستان‏ها و رمان او ارتباط ِ بهتری بگیرد.
در بخشی از آن می‏‌خوانیم:
«هراس ذهنی‌‏ام که گاهی می‏‌تواند به گذشته برگردد بیشتر شده و حالا به چاله‏ چوله‏‌های معده‌‏ام چنگ می‌‏اندازد و تبدیل به حالت تهوع و دل‏‌به‏‌هم‏خوردگی می‏‌شود که حتی نمی‏‌گذارد صبحانه بخورم... حال را زندگی کن، احساس کن و به آن بیاویز. می‏‌خواهم مطمئن شوم همه چیزهایی را که می‏‌دانم می‏‌شناسم. مخصوصا وقتی حس کنی که شاید این آخرین وداع و آخرین بار باشد خیلی سخت‏تر و شدیدتر می‏‌شود.»

تد هیوز در مقدمه‌‏ای که بر این کتاب نوشته گفته «دفتر دوم حاوی یادداشت‏‌های چند ماه آخرش بود که آنها را نابود کردم، چون نمی‏‌خواستم بچه‏‌هایش آن را بخوانند (در آن روزها فراموشی را ضرورتی برای ادامه حیات می‏‌دانستم) بقیه نوشته‌‏ها هم مفقود شده‌‏اند.» جای بسی تاسف.  



برای عوض شدن حال و هوا بد نیست کتاب طنازی را هم معرفی کنم.«من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر» نوشته «نورا افرون» با برگردان «کیهان بهمنی» نشر«آموت». نورا آفرون خبرنگار و مقاله‏‌نویس است. نمایش‌نامه و فیلم‌نامه هم نوشته و سه بار نامزد اسکار بهترین فیلم‌نامه هم شده است. در فرهنگ اصطلاحات ادبی فیلم‌نامه «بی‏‌خوابی در سیاتل» او به عنوان یکی از نمونه‌‏های موفق آثار کمدی رمانتیک ذکر شده است. بد نیست بخشی از اولین داستان طنز این کتاب را با هم بخوانیم؛ «من از گردنم بد می‌‏آید. واقعا هم بدم می‏‌آید. اگر گردنم را ببینید فکر کنم شما هم بدتان بیاید ولی احتمالا آنقدر آدم محترمی هستید که به روی مبارک نیاورید... می‏‌شود صورت را آرایش کرد، می‏‌شود زیر چشم‏‌ها را پوشاند، می‏‌شود موها را رنگ کرد، می‏‌شود زیر چین و چروک‌ها کلاژن و بوتاکس و رستیلین تزریق کرد اما در مورد این گردن لعنتی...» سر جمع این کتاب مفرح با طنز تلخش را می‏‌شود خواند و حسابی خندید.

 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهرنوش ۱۸:۵۹ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۱
    شیر تلخ ترجمه نشر میلکان رو خوندی؟ اون به نظرم کلا نصفشو حذف کرده!
    • حمیده ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۲
      اونکهکه به شارلاتانی شهره اس. همه ترجمه هاش همینطورن
    • حمیده ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۲
      راس میگه دیگه آخه چرا اسم کتابو عوض میکنن؟
  • محبوبه آب برین ۱۰:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۲
    مطلب عجیبی است تیتر آن راجع به این است که چرا کتاب شیرسیاه به اسم بعد از عشق منتشر شده و تنها چیزی که به آن پرداخته نمی‌شود همین موضوع است!‌دو سوم پایانی متن که کلا ارتباطی به موضوع اصلی ندارد و انگار نویسنده جرات نکرده به موضوع اصلی بپردازد. دلیل اینکه چرا اسم کتاب در ایران به بعد از عشق تغییر یافته این است که آقای فصیحی بعد از موفقیت کسب شده توسط ملت عشق از همین نویسنده به این نتیجه رسیده که نامی انتخاب کند که یادآور ملت عشق باشد و فروش کتاب را بیشتر کند. اینکه اصل کتاب چیست و اینکه چرا نویسنده فکر کرده باید از تولستوی نقل قول کند هم اساسا مهم نیست! مهم این است که کتاب به هر قیمتی بیشتر بفروشد.
    • الهام یاری ۱۴:۰۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۳
      یه معرفی کتاب ساده اس عزیزم انقده سخت نگیر
  • فریبا حاج‌دایی ۱۱:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۳
    در پاسخ به دوست نازنینم باید بگویم عنوان مطلب من«سه کتاب» بود و تیتر و سوتیتر انتخاب من نبوده و قصدم از این نوشتار بیشتر معرفی کتاب‌ها بود و نه غورِ دقیق و بررسی و نقد.
  • حسین ۱۹:۳۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۹
    جالبه نمیدونستم این همون کتابه تو این بخش یچی هم از متن شما گفتن به نظرم درست میومد: https://ketabdeh.ir/black-milk/
    • Shadi_architect ۰۰:۰۲ - ۱۳۹۸/۰۹/۳۰
      سلام. کاش بخش های حذف شده کتاب پس از عشق رو میگفتید تو نوشته هاتون. اون وسطا یهو متن بریده میشه و یه اسم مرد میاد که ازش خواستگاری میکنه و سریع میره تو صحبتای حاملگی! هیچی درباره ازدواجش تو کتاب صوتی که گوش میدم نیست!!!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها