شعرهای پاز مانند بسیاری از شاعران تنها به مسائل عاشقانه و اجتماعی نمیپردازد و گاهی پشت پنجره اندیشه میایستد و خواننده را مجبور میکند تا چند بار دیگر پشت آن پنجره بایستد و از منظره شعری او لذت ببرد.
اُکتاویو پاز، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی، در سال ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی به دنیا آمد و در هفدهسالگی نویسندگی و شاعری را آغاز کرد. پدرش وکیل بود و پدربزرگش، داستاننویسی سرشناس. این هر دو در رشد و پرورش ذوق و استعداد پاز، تأثیر بسزایی داشتند. در حقیقت پاز در جوانی ارزشهای اجتماعی را از پدر و ادبیات را از پدربزرگ خود آموخت و سرانجام شاعری را به جای وکالت برگزید.
پاز در سال 1981 جایزه سروانتس و در سال 1990 جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد و سرانجام در سال 1998 چشم برجهان فروبندد. رئیس جمهور وقت مکزیک مرگ او را ضایعهای جبرانناپذیر نه تنها برای فرهنگ و تفکر معاصر آمریکای لاتین بلکه برای سراسر جهان اعلام میکند.
پاز شاعری پیشرو و آزاداندیش و مقالهنویسی بیهمتا بود. شیوه نگارش و نوشتناش چه در شعر و چه در نثر جادویی و سحرانگیز است و واژهها و کلمات برای او مفهومی زنده و متحرک دارند، در درون هر واژه و هر عبارت معنای ستیزندهای را جستوجو میکند.
شعر پاز هر کجا که بتواند گریزی به طبیعت میزند و به همین دلیل میتوان او را شاعر طبیعتگرا نامید. ترجمه آثار به دلیل داشتن روح لطیف بسیار به شاعران طبیعتگرای ایرانی مانند سهراب سپهری نیز نزدیک است. برای مثال شعر نخست کتاب که «سنگ آفتاب» نام دارد، کم شباهت به شعرهای سهراب سپهری نیست و زمانی که مخاطب میخواند: «بیدی از بلور/ سپیداری از آب/ فوارهی بلندی که باد میخمانداش/ درختی تناور و رقصان» آدم ناخداآگاه ذهنش به سمت سهراب سپهری میرود.
پاز به جهان و عناصر طبیعت و زمان با نگاهی اندیشمندانه مینگرد. دلبسته لحظه است و میکوشد گذر شتابناک زمان و لحظهها را در شعر خود بازآفرینی کند. او همواره در اشعارش و نوشتههایش در جستوجوی زنجیرههای گسسته اشتراک آدمهاست و گویی در شعرهایش بر این باور است که در جامعه معاصر اشتراک میان آدمها رو به خاموشی میرود و کم رنگ میشود و همین خود انسان را به ورطه بیهودگی و پوچی و نیستی میکشاند.
پاز در یکی از نظریاتش میگوید که «آیا بهتر نیست که زندگی را به صورت شعر درآوریم تا از زندگی شعر بسازیم؟ آیا شاعر نمیتواند به جای آفریدن شعر، خلق لحظههای شاعرانه زندگی را هدف اصلی خود قرار دهد؟» این درست جایی است که مخاطب در این اثر با او روبهرو میشود. درست آنجایی که میگوید: «اطاقهای شناور در آب/ در شهرهای غرقه در آب/ اطاقها و خیابانها/ نامهایی همه به سان جراحات/ اطاقی که پنجرههایش به اطاقی که پنجرههایش به اطاقهای دیگر بار میشود/ با همان کاغذ دیواریهای بیرنگ و رو/ آن جا که مردی پیراهن بر تن روزنامه میخواند»
شعرهای پاز مانند بسیاری از شاعران تنها به مسائل عاشقانه و اجتماعی نمیپردازد و گاهی پشت پنجره اندیشه میایستد و خواننده را مجبور میکند تا چند بار دیگر پشت آن پنجره بایستد و از منظره شعری او لذت ببرد. نمونههای این مطلب در کتاب پاز بسیار است اما برای مثال میتوان به شعر زیر اشاره کرد:
«اگر
دو انسان با شناخت به هم بنگرند
جهان دگرگون میشود
دوست داشتن برهنه کردن نامهای ما است»
پاز را باید استاد تشبیه دانست و همانطور که میدانیم تشبیه یکی از ابزارهای قدرتمند شعر امروز است اما این نکته را او سالها پیش درک کرده است و این آرایه به بهترین شکل ممکن استفاده میکند. او در یکی از شعرهایش میگوید: «این چشمها زبانههای آتشاند/ و زبانههای آتشاند آنچه که میبینند/ گوش شعله است و صدا نیز شعله است/ لبها شرارهاند و زبان انبر/ لامسه و آنچه لمس میَشود/ اندیشه و اندیشیده/ و آنکه میاندیشد همه در آتشاند/ همه چیز در آتش است/ جهان شعله است»
درباره ترجمه این کتاب نیز باید گفت که رضا معتمدی تا حد زیادی از پس ترجمه کتاب برآمده است و مخاطب به معنی واقعی کلمه با شعر روبهرو است اما با مطالعه دقیق کتاب متوجه میشویم که بیان برخی جملهها شاید خیلی دلچسب نیست و با اندکی تغییر میتوانست شعریت بیشتری بگیرد.
کتاب اُکتاویو باز با ترجمه رضا معتمدی در 177 صفحه، شمارگان500 نسخه و بهبهای 15 هزار تومان از سوی موسسه انتشارات نگاه راهی بازار نشر شده است.
نظر شما