پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۳۳
اگر سنایی نبود، میراث شعر عرفانی ما آنچه که داریم نبود

محمدجواد اعتمادی، مولوی‌پژوه و مدرس زبان و ادبیات فارسی: سنایی هم در حدیقه و هم در غزل‌هایش به عشق الهی و الهیات عشق پرداخته است. البته این مضامین در آثار شاعران پیش از سنایی بوده است، اما شعر به این زبان و قوت و با این حجم به لحاظ کمیت و با این قدرت به لحاظ کیفیت هنر سنایی است و این همان نقش ویژه و ممتاز سنایی است. واقعا نمی‌توان تردید کرد که اگر سنایی نبود و اینگونه شاعری نمی‌کرد، میراث شعر عرفانی ما آنچه که داریم، نبود.

به‌ گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سی‌وپنجمین نشست از مجموعه درس گفتارهایی درباره سنایی با موضوع سنایی و الهیات عشق، عصر چهارشنبه (24 مردادماه) با سخنرانی دکتر محمدجواد اعتمادی، مولوی‌پژوه و مدرس زبان و ادبیات فارسی در مرکز فرهنگی شهر کتاب شهید بهشتی برگزار شد.
 
محمدجواد اعتمادی در شروع سخنان خود و در مقدمه ورود به بحث سنایی و الهیات عشق، به رابطه بین زبان و شناخت اشاره کرد و گفت: زبان فقط این نیست که ما ابزار و امکانی بدست آوریم تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم، بلکه ما از کودکی که زبان می‌آموزیم، همراه با آن امکانات و اصطلاحاتی برای بدست آوردن شناخت هم یاد می‌گیریم و این زبانی که ما می‌آموزیم در بستر یک فرهنگ و میراث قرون گذشته که به تعبیری در قلمرو زبان فارسی رخ داده،به ما می‌رسد و ما آن را یاد می‌گیریم. بنابراین ما با یک زبان ویژه جهان و آدمی را می‌شناسیم و با یک زبان ویژه هم می‌آموزیم که خدا را بشناسیم. پس شناخت ما از خدا با یک زبان ویژه صورت می‌گیرد و این زبان به تعبیری تعیین کننده نوع و شکل شناختی است که ما از این مقوله داریم.
 
ادبیات به زبان غنا می‌بخشد
اعتمادی ضمن اشاره به سخن وینکنشتاین که می‌گوید مرزهای زبان من،مرزهای جهان من است، بیان کرد: به میزانی که زبان ما وسعت پیدا می‌کند، شناخت ما هم وسیع‌تر می‌شود و به میزانی که زبان من فقیرتر می‌شود، شناخت من هم لاغرتر است. نقش مهمی که ادبیات در اینجا ایفا می‌کند این است که زبان شما را غنا می‌بخشد. زبان غنی‌تر و پربارتر می‌شود و به میزانی که زبان غنی‌تر شود، شناخت هم وسعت پیدا می‌کند.
 
وی در ادامه به رابطه میان زبان و شناخت پرداخت و گفت: مقوله الهیات که به معنی درک و شناخت ما از امری مقدس یا مقوله خداوند باشد، زبان نقش بسیار کلیدی ایفا می‌کند. ما با یک زبان خاص قدم به اقلیم الهیات می‌گذاریم و همه افرادی که قبل از ما در این مسیر بوده‌اند، در این زبان نقش داشته‌اند و در این میان عارفان نقش ویژه‌ای ایفا کرده‌اند که من از آن به عنوان یک خدمت بزرگ یاد می‌کنم.
 
اعتمادی تلطیف، هنری و زیبایی‌شناسانه کردن زبان در قلمرو الهیات را خدمت بزرگ عارفان دانست و افزود: عارفان به زبان در قلمرو الهیات وسعت و ابعاد تازه بخشیده‌اند. البته این طور نبوده که اصطلاحات از همان ابتدا به صورت خام به دست ما برسد، بلکه در طول قرن‌ها دستخوش تغییرات فراوانی شده و در انتها به ما رسیده است. نمونه آن اصطلاحاتی است که در شعر سهراب سپهری قرار دارد و ما برای بیان شاعرانه ایمان و اعتقادات خود استفاده می‌کنیم.
 


او ادامه داد: عارفان به زبان در الهیات توان تازه‌ای بخشیدند و به تعبیری زبان تازه‌ای خلق کردند و این زبان تازه را آموختند. زبانی که هم غنی و قوی بود و هم لطیف و شاعرانه که اساس و ساختار آن هم یک نگاه زیبایی‌شناختی و هنری بود. مفهوم اساسی و محوری و به تعبیری مهم‌ترین رکن این زبان مفهوم عشق است که نظام الهیاتی تازه‌ی را خلق کرد که در این نظام تازه صدها و بلکه هزران شعر و اثر ادبی سروده شد.
 
جهان بیشتر ادبیات ما را با ادبیات عرفانی می‌شناسد
این مولوی‌پژوه در ادامه گفت: زبان لطیف و شاعرانه‌ تازه‌ای که عشق را وارد الهیات کرد منجر به اتفاق تازه‌ای در ادبیات ما شد که همان ادبیات عرفانی است و امروزه در شناخت جهان از ادبیات ما بیشترین سهم را دارد. این ادبیات عرفانی که زبان ویژه خود را دارد یک اتفاق در الهیات و قلمرو شناخت ما  از مقوله امر مقدس یا خداوند بود است که اصطلاحا از آن با عنوان «الهیات عشق» یاد می‌کنیم و به تعبیری گشوده شدن باب تازه‌ای برای معرفت و شناخت بوده است.
 
سخنران نشست در ادامه به چگونگی ورود لفظ عشق در الهیات و استفاده از تعبیراتی مثل عشق‌ الهی اشاره کرد و افزود: در قرآن و کتاب‌های نزیک به آن اند نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه لفظ عشق را نداریم و فقط واژه حب را داریم. منصور حلا اولین کسی است که به جای محبوب از واژه معشوق برای خداوند استفاده می‌کند و از عشق الهی دم می‌زند که مور غضب واقع و به بد دینی متهم می‌شد. زمان حلاج استفاده از لفظ معشوق برای خداوند به این سادگی نبود که ما الان به کار می‌بریم، بنابراین این اتفاقی است که به مرور در زبان و به موازات آن در قلمرو الهیات صورت می‌گیرد که کلمه عشق می‌تواند وارد الهیات شود وگرنه از ابتدا چیزی به نام عشق در الهیات وجود نداشت.
 
منصور حلاج پیش و بیش از همه از عشق الهی صحبت کرده است
این مدرس زبان و ادبیات فارسی ضمن نام بردن از اولین کسانی که از تعبیر عشق استفاده کرده‌اند گفت: منصور حلاج بیش از همه از عشق الهی صحبت کرده است و مخالفان جدی هم داشته است. در هر صورت ورود عشق به الهیات مانند یک انقلاب در زبان است که به موازات آن، الهیات و ادبیات عرفانی هم دچار تغییر شگرفی شده است. در نیمه دوم قرن چهار و سراسر قرن پنجم، به ویژه در حوزه خراسان، در تمام آثار عرفانی، کتاب‌های که در قلمرو ادبیات صوفیه نوشته شده، حتما به موضوع محبت الهی و عشق در ارتباط انسان و خدا و شناخت خدا پرداخته‌اند که مهم‌ترین این‌ها در آن دوره، «کتاب المحبت» در «احیاالعلوم» امام محمد غزالی است.

سنایی اولین کسی است که الهیات عشق را به تفصیل وارد شعر فارسی کرد
اعتمادی در ادامه گفت: تقریبا هم‌زمان با سنایی یعنی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم عین‌القضات همدانی است که در تمامی آثار او، اساسا همه سخن از عشق الهی و عشق انسان نسبت به خداوند است. البته در همان قرون چهار و پنج هم یک سری رباعیات وجود دارد که شاعر آن مشخص نیست و به مفهوم عشق الهی پرداخته است، اما اولین کسی که مفهوم عشق در حیطه الهیات را به شکل کاملا پرمایه، جان‌دار، به تفصیل، با بیان قوی و قوت و قدرت شاعرانگی خود به کاربرد و در این زمینه فراوان شعر گفت، سنایی است.
 
او ادامه داد: البته همان‌طور که گفتم این اتفاق قبل از سنایی هم افتاده است اما این سنایی بود که این را به طور کامل وارد حیطه شعر فارسی کرد و به تفصیل به آن پرداخت. بنابراین این زبان با سنایی کاملا قوت گرفت و اصول خود را یافت که بعد از آن در شعر حافظ و مولانا و دیگر شاعران، شاهد این هستیم که شعرها در این حوزه گفته شده است.


 
وی افزود: سنایی هم در حدیقه و هم در غزل‌هایش که به غزلیات قلندرانه معروف است، به عشق الهی و الهیات عشق پرداخته است. البته همان طور که گفته شد، این مضامین در آثار شاعران پیش از سنایی بوده است، اما شعر به این زبان و قوت و با این حجم به لحاظ کمیت و با این قدرت به لحاظ کیفیت هنر سنایی است و این همان نقش ویژه و ممتاز سنایی است. واقعا نمی‌توان تردید کرد که اگر سنایی نبود و اینگونه شاعری نمی‌کرد، میراث شعر عرفانی ما آنچه که داریم، نبود.
 
سخنران نشست گفت: عارفان روایتی از ماجرای آفرینش و چرایی هستی دارند که این روایت با محورت مفهوم عشق است و به تعبیری عشق منشاء آفرینش، دلیل هستی و غایت و نهایت  خلقت است. عشق یک نوع عنایت ویژه است و فقط عاشقان به این حقیقت راه یافته‌اند یا به تعبیر سنایی هدایت شده‌اند. در این روایت عشق هم صفت خداست و هم راهنما و راهبر به سوی خدا است، حتی در برخی از این سخنان، به تعبیری خود خداوند است.
 
عارفان عشق را چیزی فراتر از کفر و ایمان می‌دانند
وی ضمن قرائت نمونه‌هایی از شعر سنایی و شاعرانی چون مولانا و حافظ و ... درباره عشق الهی، بیان کرد: از اشعار چنان برمی‌آید که عارفان عشق را چیزی فراتر از کفر و ایمان می‌دانند. اینکه برای توصیف رابطه انسان و خدا می‌توان از الفاظ و ترکیبات عاشقانه استفاده کرد و می‌توان خداوند را به مثابه یک معشوق خطاب کرد، از اتفاقاتی بود که در مسیر همین انقلاب در زبان و الهیات افتاد که نمونه‌های اعلای آن را در شعر سنایی می‌بینید، ترکیبات و تعبیراتی مثل بنده عشق که بعدها در شعر حافظ و مولانا هم دیده می‌شود و در این زمینه حافظ میراث‌بر سنایی است.
 
اعتمادی در ادامه با خواندن اشعاری از سنایی، مولانا و حافظ که از ترکیبات و تعبیرات الهیات عشق استفاده کرده‌اند، گفت: همان طور که یک کودک در مدرسه زبان می‌آموزد، حافظ و مولانا و شاعرانی که بعد از سنایی بوده‌اند، در این مدرسه، این زبان را از سنایی یاد گرفته‌اند ومهم‌تر از آن شناختی است که بعد از این مقوله از خداوند برای ما رخ داد.  
 
وی در ادامه به دینداری از نگاه عارفان اشاره کرد و گفت: عارفان رابطه انسان و خدا را یک رابطه داد و ستدی نمی‌بینند بلکه یک راه دیگری برای رابطه انسان و خدا توصیف می‌کردند که در آن راه انسان می‌رود که ببازد و از آن به پاکبازی تعبیر می‌کردند که این مقوله عشق و پاکبازی هم در شعر سنایی و دیگر شاعران فراوان وجود دارد.
 
این نشست با خواندن شعری از سنایی توسط سخنران و پرسش و پاسخ شرکت کنندگان در نشست به پایان رسید

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها