پژمان تیمورتاش میگوید: من شأن ادبیات را خیلی بالاتر از سینما میدانم و حرص میخورم وقتی که میبینم فلان نویسنده از اینکه با سلبریتیهای سینما در ارتباط است با استوری و پست و هر چه که دم دستاش است به بقیه فخر میفروشدیا یک نویسنده دیگر در رزومه کاریاش اقتباس ادبی از فیلماش را که منجر به ساخت یک تله فیلم متوسط شده از بقیه آثارش پررنگتر میکند.
اکثر کسانی که در سینما هم به عنوان فیلمنامهنویس و کارگردان فعالیت دارند از دنیای سینما به ادبیات کشانده شدهاند درباره شما چگونه بوده است؟ خانه اولتان سینماست یا ادبیات؟
من فکر میکنم پاشنه آشیل این ماجرا در قصه است. جستوجو در ذات قصه است که آدم را از سینما به ادبیات یا از ادبیات به سینما میکشاند. من قبل از اینکه به عنوان فیلمساز معرفی شوم، نویسنده بودم. یک رمان داشتم و یک مجموعه داستان و بعد شرایط ایجاد شد که فیلم بلندم را بسازم. اما خب در کل سینما باعث شد که به سمت ادبیات گرایش پیدا کنم. درواقع همان جستوجویی که گفتم من را از سینما به ادبیات کشاند و بعد دوباره به سینما.
با توجه به سابقه فعالیتی که از خود ذکر کردید، به طور کلی فعالیت در سینما و تلویزیون تا چه حد توانست باعث ارتقای شما در دنیای ادبیات شود چه به لحاظ کیفی و چه مالی؟ بسیاری از نویسندگانی که به فعالیت در سینما روی میآورند بر این باورند که سینما به شهرت ادبیشان هم کمک میکنند.
عکس سوال شما برای من اتفاق افتاده. ادبیات به من کمک کرده که بتوانم فیلم خودم را بسازم. دنیای منحصر به خودم را تعریف کنم. کاری به نتیجه ندارم که فیلمام خوب شده یا بد، ولی پشتوانه ادبی که داشتم در فیلم من مشهود است و به شدت به درد من خورده است. درباره شهرت هم باید بگویم که اساسا شهرت و ادبیات با هم سازگاری ندارند. من فکر میکنم آن بسیاری از نویسندگان که شما میگویید اینطور فکر میکنند اشتباه بزرگی میکنند و چقدر بد که بسیاری از نویسندگان اینطور فکر میکنند.
بیتعارف من شأن ادبیات را خیلی بالاتر از سینما میدانم و حرص میخورم وقتی که میبینم فلان نویسنده از اینکه با سلبریتیهای سینما در ارتباط است با استوری و پست و هر چه که دم دستاش است به بقیه فخر میفروشدیا یک نویسنده دیگر در رزومه کاریاش اقتباس ادبی از فیلماش را که منجر به ساخت یک تله فیلم متوسط شده از بقیه آثارش پررنگتر میکند. درباره داستاننویسهایی که فیلمنامهنویس شدهاند هم این اشتباه وجود دارد که مثلا فلانی چون داستاننویس خوبی است پس فیلمنامهنویس خوبی هم میتواند باشد. خیر این یک اشتباه بزرگ است. فیلمنامهنویسی اساسا تخصصی متفاوت و علمی متفاوت از داستاننویسی است. این حرف من نیست، حرف آقای تقوایی است که خودش هم نویسنده خوبی است و هم فیلمسازی بینظیر. در سینمای هالیوود داستان از سناریو مجزاست که شما میتوانید این را در تیتراژ خیلی از فیلمها ببینید.
در این بین بسیاری از نویسندگانی که به عنوان فیلمنامهنویس هم فعالیت داشتهاند بعد از مدتی عطای سینما را به لقایش بخشیدهاند. فکر میکنید چه مشکلاتی بر سر راه نویسندگان برای فعالیت در سینما وجود دارد؟ مشکل از اهل قلم است یا بیمهری کارگردان و تهیهکننده؟
ببینید من هنوز متوجه این اصرار نشدهام که وقتی میگوییم پیوند ادبیات و سینما چرا باید از این جمله اینطور برداشت کنیم که یعنی داستاننویسها بیایند و فیلمنامهنویس شوند. خب بله اوضاع فیلمنامه در سینمای ایران به شدت خراب است. قبول. قریب به اتفاق فیلمسازها و فیلمنامهنویسها هم مطالعه کمی دارند. ولی خب این وضع در ادبیات هم وجود دارد. اوضاع ادبیات هم اوضاع به سامانی نیست. ( البته این نظر من است با توجه به آنچه که از ادبیات امروزمان میخوانم) من در مورد سوال شما اینطور فکر میکنم که مشکل در توقع اهل قلم است.
مگر گلشیری نمیتوانست فیلمنامهنویس شود یا احمدمحمود؟ اسماعیل فصیح که اینهمه داستان سینمایی دارد؟ قاسم هاشمینژاد با رمان بیبدیلاش؟ ساعدی بود که آن هم با مهرجویی قصههای خودش را فیلمنامه میکرد. بعد هم اساسا ساعدی نمایشنامهنویس بود. اصرار نسل جدید ادبیات را به این خواسته که میتواند فیلمنامهنویس هم باشد متوجه نمیشوم. بیتعارف باید بگویم که نتایج به این اصطلاح پیوند هم در این سالها نتایج دندانگیری نبودهاند. به طور کلی برداشت من از این پیوند این است که یکی پیدا شود و بیاید «همسایهها» را فیلم کند! «جای خالی سلوچ» را، «انفجار بزرگ» را... وگرنه که بیتعارف بسیاری از داستانها و رمانهای امروز را ما در فیلمها و سریالهای آمریکایی قبل از خواندن دیدهایم.
بعضی از نویسندگان هم هستند که بنا بر دلایلی در حوزه فیلمنامه هم دوام میآورند، معتقدند که آن چیزی که در نهایت ساخته میشود تغییراتی با فیلمنامه اصلی خواهد داشت و نویسنده نباید اعتراضی به آن داشته باشد. اگر در آینده پیشنهادی برای نوشتن فیلمنامهای شود که به لحاظ مالی صرفه زیادی برایتان داشته باشد و کارگردان آن اثر هم خودتان نباشید و بدانید که در مرحله ساخت تغییرات زیادی بر آن اعمال میشود، آن پیشنهاد را میپذیرید؟
سینما درگیر اقتصاد است. مسلما یک تهیهکننده به عنوان آدمی که افق دید مادی دارد دنبال جنبههایی در اثر میگردد که بتواند سرمایهاش را برگرداند و با دل من و امیال شخصی من در نوشتهام کاری ندارد. پس وقتی که من تن به این میدهم که وارد این چرخه اقتصاد شوم باید این را هم قبول کنم که دیگر منی در کار نیست و پول در کار است.
فعالیت در سینما از سمتی دیگر هم برای نویسندگان پیش میآید و آنهم جایی است که بحث اقتباس از کارهایشان مطرح میشود. در اینجا تا چه اندازه برای نویسنده حق دخالت در پروژه ساخت فیلمی را قائل هستید که بر اساس داستان یا رمانی از او ساخته میشود؟
ببینید چه در ایران یا چه در هر جای دیگری در دنیا وقتی حقوق یک فیلم برای اقتباس یا برداشت آزاد خریداری میشود، حق نویسنده در ساخت سینمایی آن اثر سلب میشود. گونتر گراس هم وقتی که نصف رمان «طبل حلبی» در فیلم اشلوندروف حذف شد نتوانست حرفاش را به جایی برساند. وقتی که قبول میکنی از روی رمانت فیلمی ساخته شود باید پیه این قضیه را به تنت بمالی که احتمال هر اتفاقی وجود دارد.
برخی نویسندهها معتقدند پس از فروختن حق اقتباس اثر دیگر کاری به روند نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم ندارند اما برخی هم معتقدند که باید در مراحل نوشتن فیلمنامه دخالت داشت. اگر قرار باشد از یکی از داستانهای شما اقتباسی انجام بگیرد و شخص اقتباس کننده هم کارگردان دیگری به غیر خودتان باشد تا چه اندازه به او حق دخل و تصرف میدهید شما جزو کدام دستهاید؟
این شرط و شروط وقت قرارداد است که هر کس هر طور میخواهد میتواند نسبت به آن رفتار کند! من اجازه اقتباس از روی رمانم را به کسی نمیدهم. مگر اینکه به آنچنان زبان مشترکی رسیده باشیم که بدانم نتیجه خوب خواهد بود و حالا آنوقت درباره دخل و تصرفاش صحبت خواهیم کرد. اما در کل من مدیوم داستان را از سینما جدا میدانم. من داستانهایم را برای سینما ننوشتم. رمان من یک واگویه شخصی است چطور میتوان این واگویه را به تصویر در آورد؟ یا داستانهایم مونولوگهایی هستند که بیشتر به تئاتر میخورند تا سینما. برای همین هم تا جایی که زورم برسد به کسی اجازه اقتباس یا حتی برداشت آزاد هم نخواهد داد!
به طور کلی اگر بحث اقتباس از کارهایتان پیش بیاید ترجیح و اولویت این است که نوشتن فیلمنامه و کارگردانی برعهده خودتان باشد یا به غیر از خودتان هم میتوانید اعتماد کنید؟
من ترجیحم این است که از ابتدا این کار را انجام ندهم. یعنی به این مساله ورود نکنم.
البته بحث اقتباس از آثار ایرانی اتفاق رایج و معمولی در سینمای ایران نیست و تولیدات چند ساله اخیر سینمایی نشان میدهد که سینماگران کمتر رغبتی برای اقتباس از آثار ایرانی دارند. به نظر شما این مساله از کجا نشات میگیرد؟
مساله خیلی ساده است! ما ادبیات متنوعی نداریم و نویسندههای ما چه از حیث پلات و چه از حیث ماجراپردازی به شدت تحت تاثیر سینما و سریالهای روز هستند! ایدههایی که در رمانها و قصهها میبینم به شدت اچبیاو زده است. خب این ادبیات مطمئنا نمیتواند برای سینماگر جذابیتی ایجاد کند. بعد هم ادبیات ما از جامعه عقب است؛ فرزند زمانه خودش نیست و سینما مجبور است که همپای جامعه پیش برود.
در حال حاضر اولویت شما ادبیات است یا سینما؟ اگر مانند بسیاری مجبور شوید که بین سینما و ادبیات یکی را انتخاب کنید انتخاب شما چیست؟
من سعی میکنم انتخاب نکنم ولی اگر مجبور شوم سینما را انتخاب میکنم چون انسان برای بقا به پول هم احتیاج دارد. ادبیات از این حیث به شدت فقیر است.
در حال حاضر مشغول کار بر کدام پروژه سینمایی هستید و چه اثر داستانی در دست انتشار و نگارش دارید؟
من در تلاش هستم تا بتوانم فیلم دومام را بسازم. چند فیلمنامه دارم که وضعیت نامشخصی دارند و خودم را هم ملزم کردهام که بتوانم داستان بلندم را کامل کنم.
نظر شما