نشست های شهر کتاب به هزاروصدمین نشست رسیده است و به همین مناسبت سیدمحمدبهشتی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یادداشتی نوشته است.
يك سالن اجتماعات جمع و جور، دفتري كوچك، بودجهاي محدود و همتي بلند همه آن چيزي بود كه آقاي محمدخاني، معاون فرهنگي و بينالمللي شهركتاب، در اختيار داشت؛ ليكن كارش را مهمترين كار عالم ميدانست. بخت با شهركتاب يار بود كه آقاي محمدخاني زمام امورش را به دست گرفت و اين زمينِ بهصورت كوچك را بهمعني بزرگ كرد. «زمين» در قيد و بند محدوديتها ميماند و تالار اجتماعات شهركتاب شد «زمينه»اي كه هيچ محدوديتي را برنميتابد. «زمين» در تملك اشخاص است و «زمينه» سرمايه اهل يك فرهنگ. «زمين» ميتواند پذيراي تعداد محدودي از افراد باشد وليكن هزاران نفر ميتوانند همزمان در «زمينهاي» واحد تشريك مساعي كنند. ساكنين ايران و ايتاليا در مختصات زمينيشان از هم فاصله دارند و هرقدر تلاش كنيم به هم نميرسند، ولي اين دو در «زمينه»هايي چون آنچه معاونت فرهنگي و بينالمللي شهركتاب باعث و بانياش شده، باهم ملاقات ميكنند. «زمين» عقيم است و «زمينه» زايا؛ هر زمينه هزاران زمينه ديگر در دل دارد.
به همين قياس زمان نيز به خودي خود در حبس محدوديات مادي است. زمانِ تقويمي ميآيد و ميگذرد و فقط تن را مستهلك ميكند. زمانه، زماني است كه شأن معنايي يافته. زمان در معرض فراموشي است وليكن زمانههاي دورتر ارزشمندترند. زمان نيز عقيم است و از بدو تولد محكوم به مرگ وليكن زمانه زاياست و هر دم از درونش زمانههايي تازه ميزايد و ميبالد. به دليل امتيازاتِ زمانه بر زمان، آدمي ناخودآگاه به اين خيال ميافتد كه از طريق مستمسكهايي، مثلا با وضع برخي مناسبتهاي تقويمي، از زمان زمانه بسازد. اما بسياري از اين مناسبتها، جوهر زمانه بودن ندارند و به همان اندازه كه اعتبارا وضع ميشوند در معرض افتادن از اعتبارند. بهعكس بسيارند رويدادهايي اصيل كه زمان را تبديل به زمانه ميكنند؛ مناسبتهايي كه به خاطر ميمانند و حتي معياري ميشوند كه مابقي ايام عمر را نيز به كمك آنها به خاطر ميآوريم.
اكنون معاونت فرهنگي شهر كتاب ۱۱۰۰ برنامه، اعم از رونمايي و نقد كتاب، تجليل از بزرگان، همانديشي و بحثهاي تطبيقي در ادبيات، تاريخ و فلسفه برگزار كرده است؛ ۱۱۰۰ برنامه يعني۱۱۰۰ زمينه يا ۱۱۰۰ زمانهاي كه از دل زمينه و زمانهاي واحد برآمدند. شگفت آنكه خاستگاه همه اين زمينهها، زميني محدود بوده. چه بسيار سالنهايي كه هزار و صد برابر اين سالن ظرفيت داشتند و چون زمين ماندند و زمينه نشدند، نتوانستند اثري به اندازه يك هزار و صدم اين رويدادها داشته باشند و چه بسيار رويدادهايي كه برگزار شدند ولي اثرشان به زمان تقويمي محدود ماند و نتوانست زمانهساز شود. شايد باشد مجالس ديگري كه شمارش از ۱۱۰۰ نيز گذشته باشد اما اگر مبين تكرار باشد و نه ۱۱۰۰ بار نو شدن، چه لطفي دارد؟ زمينهسازها و زمانهسازها قبيلهاي كوچك با تاثيراتي پردامنهاند؛ آنان پركار و متواضعند و «ديگران» را به رسميت ميشناسند و براي همين ميتوانند شرايطي صلحآميز براي عرض اندام بقيه فراهم كنند. قائم به ذات هستند و براي كارهاي بزرگ معطل چيزي و كسي نميمانند. ثبات قدم دارند و به سادگي دستخوش افسردگي نميشود. به جاي شكايت از زمين و زمان، وقتي پاي صحبتهاي دلشان مينشينم درباره روياهايشان ميگويند كه چيزي نيست جز وسعت بخشيدن به زمينهها و زمانهها. آنها را معمولا در حال شنا در جهت خلاف امواج جامعه مييابيم و ايبسا از سوي ديگران متهم به ندانمكاري و حتي بلاهت شوند. اگر جايي كس يا كساني با چنين مختصاتي ديديد بدانيد رو به قبله همين قبيله دارد. به نظر بنده، آقاي محمدخاني نيز عضو همين قبيله است. برايشان سلامتي و طول عمر آرزو ميكنم.
نظر شما