از پانکهرست تا اورول، از مارکس تا انیشتین... در «نامههایی برای عوض کردن دنیا» مجموعهای که تراویس البورو جمعآوری کرده، ایدهآلیستها، دوراندیشان و شهروندان عادی بیعدالتی را به نمایش میگذارند و انتقاد میکنند.
سرود شورانگیز کامو برای ستایش اروپا که در بحبوحه یاس از جنگ نوشته شده، در این مجموعه جدید که شامل بیش از ۶۰ نامه است توسط تراویس البورو جمعآوری شده و به تازگی منتشر شده است. نامههایی نوشته شده توسط شهروندان عادی و چهرههای سرشناسی چون کارل مارکس، جون بایز، نلسون ماندلا و آلبرت انیشتین، که بیعدالتی را به نمایش میگذارند و ایدههای مخرب و ایدهآلیسم را به چالش میکشند. این گزیده با پیام ویلیام ویلبرفورس به توماس جفرسون، رئیس جمهور امریکا در سال ۱۸۰۸ آغاز میشود که با اثرات مخرب تجارت بردهها مخالفت میکند و با نامهای از سوی جنبش «دیگر بس است» به نیویورک تایمز در دسامبر ۲۰۱۷ پایان مییابد.
بسیاری از آنها تحقیرآمیز است. ازجمله نامه رونالد رایدنآور در سال ۱۹۶۹ به اعضای کنگره و رئیس جمهور نیکسون که اشاره به کشتار مای لای در سال گذشته دارد. رایدنآور، یک توپچی هلیکوپتری بود که شایعاتی درباره قتل عام از سربازانی شنیده بود که شاهد ماجرا بودند و او را متقاعد کردند که چیزی تاریک و خونین در حال روی دادن است. این شهروند باوجدان چنان از گزارش مرگ صدها مرد، زن و بچه وحشتزده شد که نتوانست ساکت بماند. او در نامهاش نقل قولی از وینستون چرچیل آورد: «یک کشور بدون وجدان، یک کشور بدون روح است و یک کشور بدون روح نمیتواند نجات پیدا کند.»
البورو در مقدمه کوتاه خود مینویسد «این مکاتبات این را یادآوری میکنند که اگر میخواهیم دنیا را عوض کنیم، به پا خواستن و به زبان آوردن عقاید شخصی و سیاسی حق و وظیفه ماست.» در زمانهی عدم قطعیت سیاسی و درواقع زمانی که نوشتن نامه تقریبا یک هنر فراموششده است، این مجموعه نشاندهنده اهمیت حیاتی و پایدار سخن گفتن از حقیقت با قدرت است.
نظر شما