یحیی دولتآبادی در «حیات یحیی» به اقدامات تیمورتاش بهعنوان وزیر دربار پهلوی اول میپردازد و میگوید: «تیمورتاش بعد از اینکه به وزارت دربار رضاشاه برگزیده شد دربار باشکوهی برای رضاشاه ترتیب داد و در مدت اندک شخص دوم مملکت و گرداننده کل امور به جز مسائل مربوط به نظام شد و واسطه و حلقه رابط میان همه و شاه به جز نظامیان بود.»
مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» درباره سمت تیمورتاش پیش از وزارت دربار میگوید: «تیمورتاش در انتخابات دوره دوم مجلس با اینکه ۲۹ ساله بود و یکسال از سن قانونی کوچکتر، نماینده خراسان شد. بعد از اولتیماتوم روسیه و تعطیلی مجلس دوم، به ریاست نظام خراسان (رئیس قشون) منصوب و ملقب به سردار معظم شد. در انتخابات مجلس سوم باز هم به عنوان نماینده خراسان انتخاب شد. مدتی حاکم گیلان و کرمان بود. در کابینهی سوم مشیرالدوله وزیر دادگستری و در کابینه سوم و چهارم سردار سپه وزیر فوائد عامه بود.»
حمدالله مستوفی نیز در «شرح زندگانی من» به چگونگی وی به حکومت گیلان میپردازد: «تیمورتاش در سال ۱۲۹۷ش از طرف کابینه وثوقالدوله به حکومت گیلان رسید و در آنجا قساوت قلب و بیرحمی کمنظیری از خود نشان داد. چون در این زمان میرزاکوچکخان در منطقه گیلان قیام خود را آغاز کرده بود و در مقابل استعمار و نیروهای داخلی مدافع آن مقاومت میکرد. از نظر حکومت مرکزی ولایت گیلان نیازمند حاکم مقتدر و توانایی بود که بتواند نیروی کوچکخان را درهم شکند؛ پس کارگزاران حکومت تیمورتاش را برگزیدند. او با گروهی از قزاقان عازم گیلان شد و در آنجا علاوه بر مخالفت با میرزا، رفتار خشونتآمیزی با ساکنان بومی درپیش گرفت و اقدام به دستگیری و اعدام مردم بیگناه کرد که در بین آنها یاران میرزا از جمله دکتر حشمت نیز بودند.»
تیمورتاش در لباس رسمی دربار
چگونگی انتخاب تیمورتاش به عنوان وزیر دربار نیز روایتی دارد که ابراهیم خواجه نوری در کتاب «بازیگران عصر طلایی پهلوی اول» به آن اشاره کرده است: «انتخاب تیمورتاش به این صورت بود که رضاشاه با بهرامی رئیس دفتر مخصوص خود مشورت و اعلام کرد، خواهان وزیر درباری است که سمبل قدرت پهلوی باشد. بهرامی تیمورتاش را پیشنهاد کرد و دلایل خود را برای این انتخاب اینگونه بیان کرد که تیمورتاش به چند زبان خارجی آشنایی دارد و بسیار آدابدان و خوشصحبت است. رضاشاه بعد از مدتی تامل با به خاطرآوردن اقدامات تیمورتاش با انتخاب او به عنوان وزیر دربا موافقت کرد؛ چون تیمورتاش در دوران نخستوزیری رضاشاه وزارت عدلیه و فوائد عامه کابینه را برعهده داشت و لیاقت و کاردانی خود را نشان داده بود. درضمن مانند خود رضاشاه از تربیت نظامی برخوردار بود و به اطاعت بیچون و چرا معتقد بود. جدای از این او فردی متعصب و پایبند به قانون و اصول مشروطه نبود و مسلماً میدانست که زور بهترین قانون است.»
یحیی دولتآبادی در «حیات یحیی» به اقدامات تیمورتاش بهعنوان وزیر دربار پهلوی اول میپردازد و میگوید: «تیمورتاش بعد از اینکه به وزارت دربار رضاشاه برگزیده شد دربار باشکوهی برای رضاشاه ترتیب داد و در مدت اندک شخص دوم مملکت و گرداننده کل امور به جز مسائل مربوط به نظام شد و واسطه و حلقه رابط میان همه و شاه به جز نظامیان. علت مداخلهنکردن او در امور مربوط به نظام این بود که رضاشاه مانند زمان وزارت جنگ این بخش را تحتنظر مستقیم خود قرار داد و به کسی حق مداخله در مسائل نظامی را نمیداد. وزارت جنگ نامی تشریفاتی بود و رئیس آن عملاً اختیاری نداشت. درواقع رضاشاه به جز بخش نظامی، در سایر امور مملکت نیازمند تیمورتاش بود. این نیاز در امور مربوط به ارتباط خارجی دربار پهلوی بهاوج خود میرسید.»
احمد متين دفتري
فرجام تيمورتاش درآئينه روايات احمد متين دفتري
پايان تيمورتاش را افراد زيادي روايت كردهاند كه از ميان آنها گفتههاي «احمد متين دفتري» در زمره خواندنيترينهاست. متين دفتري نيز در مقياسي كوچكتر، تجربهاي شبيه به تيمورتاش داشت. از كارگزاري ارشد و وزارت در دادگستري و تصدي نخستوزيري گرفته تا زندان را در دوره رضاخان تجربه كرد. دكتر باقر عاقلي كه مقرر خاطرات وي و از جمله مرتبطين با او در دوره پاياني حيات وي بوده، در شرح پيشينه كاري و سياسي متين دفتري آورده است: «متيندفتري خدمات اداري خود را از 1294 در وزارت امور خارجه آغاز كرد و مدت 12 سال در آن وزارتخانه مصدر مشاغلي بود. آخرين سمتش رئيس اداره عهود و جامعه ملل بود. در سال 1306 به وزارت عدليه منتقل شد. چندي مستشار دادگاه عالي جنايي بود. در 1308 براي ادامه تحصيل و كارآموزي در سازمانهاي قضايي فرانسه، سوئيس و آلمان به اروپا رفت و مدت سه سال مشغول تحصيل و تمرين بود و دكتراي حقوق خود را از ژنو دريافت كرد. پس از بازگشت به ايران در سمتهاي مديركل، معاون اداري، معاون كل، كفيل و وزير دادگستري قريب هشت سال اشتغال به كار داشت. در آبانماه 1318 كه تازه جنگ بينالمللي دوم آغاز شده بود، به نخستوزيري رسيد و مدت هشت ماه نخستوزير بود كه مورد غضب رضاخان قرار گرفت و از كار بركنار و چندي توقيف و مدتي حبس بود.
بعد از شهريور 1320 از طرف متفقين به اتهام ژرمانوفيلي دستگير شد و به زندان افتاد. چندي در اراك و مدتي در رشت در اسارت انگليس و شوروي بود. در دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي به وكالت مردم مشكينشهر به مجلس راه يافت و با قوامالسلطنه به مبارزه برخاست. از 1328 كه مجلس سنا افتتاح شد تا حين الفوت (1350) سناتور انتصابي تهران بود. متيندفتري در بين رجال ايران ويژگيهاي خاصي داشت. وي مردي بسيار مطلع و حقوقدان بينالمللي بود و زبانهاي فارسي، عربي، آلماني، انگليسي و فرانسه را خوب ميدانست، خوب مينوشت و دستور زبان فارسي را در نوشتههايش حتيالمقدور رعايت ميكرد. استاد دانشگاه بود و دانشكده حقوق را آشيانه خود ميدانست. قريب 40 سال در آن دانشكده تدريس ميكرد. مؤلفي محقق و جستجوگر بود. در طول عمرش متجاوز از 20 جلد كتاب نوشت كه قسمتي از آنها در دانشگاه تدريس ميشد. مدتها عضو فرهنگستان ايران بود.
متيندفتري در خاطرات خود اذعان دارد كه عموم كارگزاران حكومت رضاخان ازجمله علياكبر داور، اذعان داشتند كه تيمورتاش مدت ماههاي آخر عمر خويش را ميگذراند و حتي «شايد اين آخرين بهاري باشد كه ميبيند!»، از اين روي علم كردن محاكمه و دادگاه چيزي جز يك ظاهرسازي نيست. رضاخان كسي نيست كه بتواند حكم سفارشي عدليه خويش را نيز تحمل كند. چنان كه پس از محاكمه تيمورتاش و محكوميت وي به پنج سال حبس، بيش از سه ماه حضور او را در چهار ديواري زندان نيز تاب نياوردند و او را مهمان پزشك احمدي كردند. متين دفتري فرجام كار تيمورتاش را اينگونه روايت ميكند: «در يكي از شبهاي اوايل خردادماه كه هنوز محاكمه تيمورتاش آغاز نشده بود براي انجام كارهاي اداري و مذاكره با وزير وارد دفتر داور شدم. با سرعت و عجلهاي كه داشت تمام نامهها و احكام را امضا كرد و بقيه كارها را به خودم ارجاع داد و گفت: «تصميم شما تصميم من است.» احساس كردم مطالب مهمتري دارد كه بايد مذاكره كند، لذا از ارائه بقيه پروندهها خودداري كردم. در همين هنگام داور آهي كشيد و به پشت صندلي تكيه داد و آهسته به من گفت: «رأي محكمه چه سنگين باشد و چه سبك براي شاه فرقي نميكند. او سرانجام تيمورتاش را از بين خواهد برد. شايد اين آخرين بهاري باشد كه ميبيند، اما چه بهاري. شنيدم مأموران آيرم در زندان با وي رفتار ناپسندي دارند، حتي از ذكر نام خانوادگي وي خودداري ميكنند. آژانها و مأموران غالباً او را به نام عبدالحسين فرزند كريمداد صدا ميزنند.»
داور در آن شب قدري از قابليت، صداقت و قدرت كار تيمورتاش سخن گفت، ولي در عين حال افزود تيمورتاش هم در به وجود آوردن چنين وضعي براي خود مقصر است. خوشگذراني، ريخت و پاش از بودجه دولت، رفيقبازي و مقاومت در مقابل تصميمات شاه چنين آيندهاي را نويد ميداد. شاهي كه خرج روزانه خانواده خود را يادداشت ميكند و از بدو سلطنت خود تاكنون فقط يك پالتو براي خويش تدارك ديده است چگونه ميتواند ناظر بر خرجهاي افراطي تيمورتاش در اروپا باشد. داور شمهاي از تدابير تيمورتاش را براي تغيير سلطنت برشمرد و بالاخره گفت: «حيف كه اين مرد هم از بين رفت. خدا عاقبت مرا به خير كند.» براي تيمورتاش دو محاكمه تشكيل شد. رياست دادگاه با عبدالعلي لطفي و دادستاني به عهده محمد سروري دادستان ديوان كيفر بود. در اين محاكمه از امينالتجار اصفهاني هم سلب مصونيت و با تيمورتاش محاكمه شد و غير از غرامت نقدي اعم از ارزي و ريالي پنج سال به او حبس دادند، ولي بيش از سه ماه تحمل نكرد و از بين برده شد.
در شهريور ۱۳۲۰ كه شرايط كشور دگرگون شد، پزشك احمدي قاتل تيمورتاش، كه با تزريق آمپول هوا و آمپولهاي سمي مخالفان حكومت را در زندان به قتل ميرساند، به كشور عراق گريخت ولي به وسيله مأموران عراقي دستگير و به مقامات ايران تحويل و در دادگستري ايران محاكمه شد. در اين دستگيري ايراندخت تيمورتاش ـ دختر تيمورتاش ـ نقشي اساسي بازي كرد، چنانكه در اينباره گفتهاند: «پس از سرنگوني رضاخان و فرار پزشك احمدي، ايران تيمورتاش در جهت گرفتن انتقام خون پدرش به صورت ناشناس به بغداد رفت و جلاد رضاخان، معروف به پزشك احمدي كه در اين شهر به شغل رمالي و دعانويسي مشغول بود را پيدا كرد، سرانجام نيز با ممارست بسيار از طريق سفارت ايران در بغداد، پزشك احمدي را به ايران آورده و به محاكمه كشاند.»
نظر شما