جایزه نوبل ادبیات امسال برندهای نخواهد داشت و با این اتفاق اهمیت جایزه «من بوکر» افزایش یافته است و مهمترین جایزه ادبی سال 2018 به حساب میآید. برنده این جایزه کمتر از دو هفته دیگر مشخص میشود. از این رو در 6 مطلب جداگانه به هر کدام از آثار نهایی جایزه من بوکر امسال میپردازیم. در این مطلب به داستان «واشنگتن سیاه» نوشته اسی ادوگیان میپردازیم.
ادوگیان پیش از این و در سال 2011 رمانی تحت عنوان «بلوز دورگه» نوشت که زندگی یک موسیقیدان سیاهپوست را روایت میکرد و با این کتاب برنده جایزه گیلر شد اما او حالا کتابی دیگر درباره بردگان تحت عنوان «واشنگتن سیاه» نگاشته است که در فهرست نهایی جایزه معتبر من بوکر قرار دارد و چند روز پیش در میان نامزدهای نهایی جایزه گیلر 2018 نیز قرار گرفت.
فیلمسازان و نویسندگان زیادی به موضوع بردهداری علاقهمند هستند و البته هرکدام باید راه و روش خود را در میان این موضوع مهم اخلاقی بیابند. ادوگیان تلاش کرده است به خواننده نشان دهد چگونه قربانیان سبعیت و وحشیگری انسانیت خود را حفظ میکنند. به عنوان نمونه مادر داستان «واشنگتن سیاه» تلاش میکند از پسرش «سیاه» محافظت کند؛ آن هم در حالی که خود تحت فشار بدترین و وحشیانهترین اَعمال اربابانش قرار گرفته است. حتی وقتی پسرش را از مادر جدا میکنند پسرک دیگری را زیر چتر حمایت خود میگیرد و مهر مادری را از یاد نمیبرد.
پسرک که نامش «سیاه» است داستانش را با زاویه دید اولشخص روایت میکند اما باور سبک سخن گفتن و استفاده از کلمات فاخرش در داستان برای خواننده سخت است. کمی بعد درمییابیم که «سیاه» از طرف برادر اربابش به عنوان دستیار آموزشی انتخاب شده بود و بخشی از کارش خواندن آثار کلاسیک بود. کاری که سبب میشود تجربیات «سیاه» شکلی جدید و متفاوت به خود بگیرد.
کمی بعدتر متوجه میشویم که استعداد اصلی «سیاه» در استفاده از کلمات نیست و استعداد ویژهای در طراحی و نقاشی دارد. با آموزشهایی که از برادر ارباب دریافت میکند تبدیل به نقاشی بینظیر میشود. در آغاز به طور مخفیانه تمرین طراحی میکند اما برادر اربابش «سیاه» را در هنگام طراحی میبیند، شگفتزده میشود و او را به عنوان تصویرگر اصلی آثارش انتخاب میکند.
«سیاه» با کمک برادر اربابش از مزرعه بردگان میگریزد و البته این بخش از داستان کمی از واقعیت دور میشود. آدمهایی که مخاطب فکر میکرد مُردهاند بار دیگر به داستان بازمیگردند یا مردی که قصد کشتن «سیاه» را داشت به قتل میرسد و داستان کمی فضای قصههای شاهپریان را به خود میگیرد.
در پایان داستان ادوگیان با دوگانگی عجیبی روبهرو میشویم که شدت دلسوزی و همدردی با «سیاه» را شدت میبخشد. «سیاه» در دو دنیای متفاوت گیر افتاده است: آیا برده است یا مردی آزاد؟ مردی در حاشیه در دنیایی نژادپرست یا هنرمندی مورداحترام و حتی ارزشمندتر از سفیدپوستان؟
نویسنده کانادایی نه تنها تأثیر بردهداری بر خود بردهها بلکه بر مجرمین سفیدپوستی که طرفدار فرهنگ بردهداری بودند نیز بررسی میکند و نشان میدهد حتی کسانی که به عنوان «ناجی» میشناسیم خود از عوامل فشار بر سیاهپوستان هستند. باید منتظر ماند و دید که در ماه پیش رو داستان «واشنگتن سیاه» برنده جایزه گیلر و من بوکر 2018 میشود یا خیر!
نظر شما