رمان «پاطلاییهای مفرغی» اثر تازه حمید حیاتی است که در فضاهای متنوعی روایت میشود.
در بخشی از رمان «پاطلاییهای مفرغی» نوشته حمید حیاتی میخوانیم:
«سربازها دست به زانو میگذاشتند و به زور بلند میشدند و خود را روی زمین ول میکردند. اجرای فرمان نیم ساعتی طول کشید. سروان که صدایش دورگه شده بود گفت: اسامی سربازهایی که میخونم برن داخل کوریدور. در کریدور باز بود و ته سالن به سختی دیده میشد. به فرمان همه نشستندم. و اسامی خوانده شد. وحید و سعید از در پهنن ارتشی رنگ کریدور گذشتند و روی موزاییکها نشستند. کمکم کریدور پر شد. حدود صد نفری شدند. سروان در آستانه در کریدور قرار گرفت و گفت : اینجا گروهان یکم از گردان یکه. اسامی که میخونم سریع بلند میشن و دست راست خودشونو بالا میگیرن و میگن من.
پیشتر کتابهای «بر فراز عبثناکی زندگی»(نشر برداشت/تهران ۱۳۹۱)، «میشل فوکو،پیدایش عقل کیفری»(نشر نصیرا/تهران/۱۳۹)، «انگار به آن طرف خیابان رسیدهای!»(انتشارات آگه/۱۳۹۳)، «نامهای به خورشید»(نشر آموت/۱۳۹۴)، «جشن گل سرخ»(نشر قطره/۱۳۹۵)، «انگار حوریه و رزیدنت همدستی کردهاند!»(انتشارات آگه/۱۳۹۵) و «انگار ساعت از سرت گذشته است!» (انتشارات آگه/۱۳۹۷) از حمید حیاتی منتشر شده است.
رمان «پاطلاییهای مفرغی» نوشته حمید حیاتی در 291 صفحه و شمارگان 500 نسخه به قیمت 40000 تومان در سال 1397 منتشر شده است.
مجموعه داستان «واحد 106» نوشته امین موسیوند مشتمل بر داستانهای «فرار انسان»، « کریم لوطی»، «آقای ر»، « از بودن در این جا خسته شدم»، «بنبست»، «محکوم»، «واحد 106»، «من و مورچهی کله گنده» و «به خاطر یه مشت پول» است.
در بخشی از داستان «واحد 106» میخوانیم:
«آسانسور در طبقه یازدهم ایستاد. در آن طبقه یک در چوبی دیدم. روی درب شماره 106 نقش بسته بود. در را باز گذاشته بودند، از لای آن چند ردیف صندلی پیدا بود، روی هرکدام از صندلیها کله خانم یا آقایی خودنمایی میکرد، جلوتر از همه این سرها پشت میز گردی لبهای مردی با کتوشلوار آبی فیلی، با موهای پرپشت و لخت و با تهریش لنگری بالا و پایین میرفت. آن تو در انتهای سالن به یک صندلی برخوردم. رفتم و نشستم همانجا. هیچ سری به عقب برنگشت تا ببیند چه کسی آمده، همه نگاهها به سمت دکتر بود.»
مجموعه داستان «واحد 106» نوشته امین موسیوند در 86 صفحه و شمارگان 500 به قیمت 15000 تومان در سال 1397 منتشر شده است.
داستان بلند «عقربهها عاشق میشوند» نوشته میلاد احمدی خلیلی است. در ابتدای این داستان میخوانیم:
«دنیای بیملاحظهای است، بیرحم و آزاردهنده. راس ساعت دوازده دست در دستان عقربه کوچکم و چشم در چشمانش از عشق سخن میگفتیم و از شیرینی با هم بودنمان لذت میبردیم. دقیقهای بیشتر طول نکشید، بیمحابا و بیرحمانهتر از آنچه فکرش را میشود کرد زمان تلخ جدایی آغاز شد و من بایدتمام این ساعت را دور بزنم به عشق اینکه دوباره عقربه کوچکم را ببینم و این قصه ادامه دارد که هر دور یک زمان وصال...»
داستان بلند «وقتی عقربهها عاشق میشوند» نوشته میلاد احمدی خلیلی در 46 صفحه و شمارگان 500 نسخه ببه قیمت 15000 تومان در سال 1397 منتشر شده است.
نظر شما