مریم حیدرزاده، شاعر و ترانهسرا با اشاره به نظر منتقدان گفت: تنها گناه ترانههای من سادگی بود و دوستان اصلا توجه نکردند که مریم حیدرزاده غزل و مثنوی هم مینویسد و حواسش هست که وقتی به سراغ موسیقی پاپ میآید خودش میخواهد ساده بنویسد تا مردم با آن ارتباط برقرار کنند.
شما طی روزهای گذشته به دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد رفتید. در آن جلسه چه صحبتهایی مطرح شد و آیا مجددا مشکلی برای فعالیتهای مریم حیدرزاده به وجود آمده است؟
نه. خدا را شکر چند سال پیش ممنوعالکاری من برطرف شد و مشکلی از این بابت وجود ندارد. در همین راستا سال پیش (سال 96) نیز آلبوم موسیقی و سال 93 کتابم منتشر شد و از این بابت دیگر مشکلی وجود ندارد. من در این جلسه با وزیر فرهنگ درباره مشکلات هنرمندان و وضعیت فعلی خودم صحبت کردم؛ چراکه بسیاری فکر میکنند که من ممنوعالکار هستم و در خارج از ایران زندگی میکنم. در این نشست همچنین درباره برگزاری یک سری همایشهای انگیزشی و برگزاری نمایشگاه نقاشیام با وزیر فرهنگ صحبت کردم. در همین راستا با دکتر حسینی معاون هنری وزیر هم صحبتی داشتم تا شرایط برای حضورم در کنسرتهای خوانندههایی که با آنها همکاری دارم فراهم شود تا بتوانم همکاری مشترکی را در سالنهای کنسرت با این عزیزان داشته باشم و بخشی از شعرها را دکلمه کنم.
پس برای کسب برخی مجوزها نزد جناب وزیر رفتید؟
نه این طور نبود؛ درواقع من مشکلی برای اجرا چه در حوزه موسیقی و چه در حوزه نقاشی ندارم و این جلسه تنها به این دلیل انجام شد تا بتوانم مشورتی با وزیر داشته باشم؛ چراکه میخواهم فعالیتهایم را در سال جدید جدیتر دنبال کنم. خوشبختانه این دیدار خیلی زود هم انجام شد و از این بابت خیلی خوشحال هستم که چنین برخوردی با هنرمندان میشود.
مریم حیدرزاده در سالهای اخیر کم کار شده است. فکر کنم خود شما هم این موضوع را قبول داشته باشید.
من کم کار نشدم اما متاسفانه بسیاری از رسانهها فکر میکنند که من خط قرمزی هستم و در خارج از ایران زندگی میکنم، به همین دلیل آن طور که باید و شاید کارهای من اطلاعرسانی نمیشود و شاید همین موضوع باعث شده تا برخی تصور کنند که من کم کار شدهام. برای مثال من در شهریورماه سال گذشته آلبوم «آبرنگ» را منتشر کردم که متاسفانه اطلاعرسانی خوبی انجام نشد. همچنین من ترانههایی را به خوانندگان خوب و مطرحی مانند علیرضا عصار، فریدون آسرایی و سینا سرلک واگذار کردهام که هنوز منتشر نشدهاند؛ اما به زودی در بازار موسیقی منتشر خواهند شد.
روزگاری که جشن امضاء چندان در ایران رایج نبود، مریم حیدرزاده با انتشار کتابهایش صفهای طولانی جلوی کتابفروشیها ایجاد میکرد. آیا هنوز هم به کتاب فکر میکنید و کتابی در دست انتشار دارید؟
بله. من این روزها در حال ویرایش یک مجموعه شعر کلاسیک به نام «سهشنبه به سهشنبه نقاشی» هستم که بیشتر کارهایش غزل است؛ اما چند قصیده، مثنوی، چهارپاره و دوبیتی نیز در آن وجود دارد که در حال ویرایش آن هستم و به زودی نسخه نهایی را به نشر معین تحویل خواهم داد. همچنین در حال راهاندازی نمایشگاه نقاشیام هستم که به زودی برگزار خواهد شد اما هنوز مکان برگزاری آن مشخص نشده است.
بدون شک شاید شناختهترین شاعر و ترانهسرای حال حاضر مریم حیدرزاده باشد به شکلی که اگر امروز به خیابان انقلاب که خیابان فرهنگی ماست برویم و جلوی 100 نفر را بگیریم؛ به احتمال زیاد 90 نفر از آن 100 نفر، پنج شعر هم از شاملوی بزرگ حفظ نیستند و حتی این امکان وجود دارد که برخی شاملو را از روی عکس نشناسند اما بدون شک همه آن 100 نفر نام مریم حیدرزاده را شنیدهاند و قطع به یقین بخش قابل توجهی از آنها برخی ترانههای او را حفظ هستند. با این حال همیشه معروفیت دلیلی بر کیفیت نیست و با توجه به همین موضوع در همه این سالها دوستان شاعر از هر فرصتی برای تخریب مریم حیدرزاده استفاده کردند و هر جا بحث شعر ضعیف مطرح شد، دست به تخریب مریم حیدرزاده زدند. دلیل این برخوردهای نامناسب چیست؟
حق با شماست. متاسفانه دوستانی که خودشان تحمل شنیدن کوچکترین انتقادی را ندارند در همه این سالها از هر فرصتی استفاده کردند تا من را تخریب کنند و شاید این به آن دلیل بود که من همیشه در برابر این رفتارها سکوت کرده و به آن اهمیت ندادهام؛ اما سوال من از همان دوستانی که در همه این سالها به من انتقاد داشتند این است که به همین ترانههایی که این روزها مجوز میگیرند و در سالنهای کنسرت مردم آنها را زمزمه میکنند، کمی گوش دهند و به من پاسخ دهند که بین ترانههای من که همه اصولی بودند و هیچ ایرادی نداشتند با این ترانهها اختلاف چقدر فاحش است؟
تنها گناه ترانههای من سادگی بود و دوستان اصلا توجه نکردند که مریم حیدرزاده غزل و مثنوی هم مینویسد و حواسش هست که وقتی به سراغ موسیقی پاپ میآید خودش میخواهد ساده بنویسد تا مردم با آن ارتباط برقرار کنند. من ساده نوشتم و مردم با ترانههایم ارتباط برقرار کردند و این برای برخی دوستان جرمی نابخشودنی بود؛ چراکه آنها معتقد بودند که نباید ساده حرف زد و دوستان همین اعتقادها را داشتند که کار ترانه به اینجا رسیده است و امروز گوش ما از ترانهها مبتذل پر شده است. کاش در شرایط فعلی به جای تمرکز روی چند کلمه و اسم ما در شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی به دانش شاعر و ترانهسرا نگاه میکردیم و به هر کار مبتذلی مجوز نمیدادیم. وقتی اساتید و دوستان به سادگی شعرهای من ایراد میگرفتند فراموش کردند که ممکن است تاکید بیش از حدشان کار را به سمتی ببرد که ما امروز شاهد آن هستیم. شرایطی که من نام آن را ابتذال میگذارم.
چرا منتقدان فقط ترانههای مریم حیدرزاده را دیدند و به سراغ غزلها و مثنویهایش نرفتند؟
جالب است بدانید که من شعر را با غزل آغاز کردم و قطعا با دید علمی و با مطالعه به سمت شعر آمدم؛ اما همانطور که شما گفتید، دوستان توجه جدی به این موضوع نداشتند. امروز از تریبون شما به دوستان منتقد میگویم که دغدغه اصلی من شعر کلاسیک، بوده، هست و خواهد بود؛ اما پاپ نوشتن متفاوت از آن چیزی است که بهعنوان شعر کلاسیک در دل کتاب میآید. برای من چندان اهمیتی ندارد و در حال حاضر هم به دلیل سوال شما این پاسخ را میدهم؛ اگر نه برای من هیچ اهمیتی ندارد و بگذارید اصلا من را نبینند و نادیده بگیرند. دغدغه من این است که دوستان اتفاقی را که برای ادبیات در حال رخ دادن است، مشاهده کنند و ببینند که با صحبتهای غیرکارشناسی و از روی حسادت چه به روز ادبیات، ترانه و موسیقی ما آوردند.
حرف شما درست است و همیشه حسادت در ادبیات وجود داشته، دارد و خواهد داشت. این حسادتها چطور سد راه شما نشد و به آن توجهی نکردید؟
حسادت نه تنها در ادبیات بلکه در زندگی جامعه ما هم دیده میشود؛ عنصری که تخریبکننده است و باعث شده تا ما را از هم دور کند. بنابراین ما باید سعی کنیم که از این عنصر فاصله بگیریم. من هیچ وقت سعی نکردم مقابله کنم و به جنگ این افراد بروم. همیشه سعی کردم آرامش خودم را حفظ کنم و این اجازه را به دوستان دادم که اگر با تخریب من و شعرهایم به آرامش میرسند، این کار را انجام دهند؛ چراکه تخریب و تشویق این افراد روی من تاثیر نمیگذارد. من همیشه آرامش و خلوتم را با هیچ چیز عوض نکردهام. هر کسی حق نظر و رای دارد و من مانعی نمیبینم و دوست ندارم جواب کسی را بدهم. علاقه شخصی من این است که از کنار حاشیهها عبور کنم و کار خودم را انجام دهم.
پس شما هم از منتقدان فضای امروز ترانه و موسیقی هستید و معتقدید که موسیقی از مسیر مناسب خود خارج شده است؟
متاسفانه شرایط مناسب نیست و در وضعیت فعلی بخش قابل توجهی از دوستان خواننده به ترانه توجه کافی ندارند و شاید تنها 20 تا 30 درصد خوانندهها روی شعر یا ترانههایی که میخوانند دقت داشته باشند و به سراغ ادبیات فاخر یا ترانههای صحیح و سالم بروند. من نمیگویم که خوانندهها باید شعرهای خاقانی، رودکی و سنایی را بخوانند اما حداقل چیزی را بخوانند که صحیح باشد و سادهترین اصول ترانه را رعایت کرده باشد. به جرات میگویم که 80 درصد ترانههایی که امروز منتشر میشوند شرایط اولیه و ساده ترانه را هم ندارند.
در وضعیت امروز ترانه خوانندهها چقدر مقصر هستند؟
خواننده تقصیری ندارد و مقصر اصلی ترانهسراست؛ چراکه نباید زیر بار نوشتن ترانهای برود که وزن و قافیه ندارد و از هیچ اصولی پیروی نمیکند. من تا به امروز زیر بار چنین چیزی نرفتهام، با این تفکر مبارزه کردهام و از این به بعد هم نخواهم رفت. این موضوع شاید باعث شود که متقاضی کمتری داشته باشم اما باید توجه داشته باشیم که اعتبار از متقاضی مهمتر است.
زبان بیشتر کارهای شما محاوره است اما در صحبتهای خود مطرح کردید که دغدغه شعر کلاسیک دارید. مریم حیدرزاده چه نگاهی به زبان محوره دارد؟
من سعی کردم آنچه را که آموختهام با زبان مردم در ترانههایم بیاورم. به نظر من زبان محاوره خیلی هم زیبا و قابل احترام است اما این زیبایی و قابل احترام بودن تا زمانی است که از اصول و چهارچوبها خارج نشود.
همانطور که در بالا مطرح کردم، مریم حیدرزاده شاعر و ترانهسرای شناخته شدهای در میان مردم است. او با دکلمه چند شعر و انتشار یک آلبوم خیلی سریع توانست جایگاهی ویژهای میان مردم ایجاد کند و به سرعت مطرح شود. عوامل جانبی و غیر شعری مانند تابوشکنی در آن سالها برای انتشار یک آلبوم با صدای یک زن یا صدای زیبا چقدر در مطرح شدن مریم حیدرزاده تاثیرگذار بوده است؟
من نمیتوانم درباره خودم نظر بدهم و صاحبنظر باشم اما بدون شک در آن سالها من نخستین خانمی بودم که بعد از انقلاب یک آلبوم موسیقی مجوزدار منتشر میکرد و از طرفی شاید نخستین بار بود که یک خانم شعرهایش را دکلمه و در قابل یک پکیج ارائه میداد. همه اینها میتواند عواملی باشند که در معرفی من به جامعه تاثیرگذار بوده است. از طرفی شاید مدتها بود که ترانه به این شکل شنیده نشده بود و معمولا ترانه با استفاده از کلمههای سنگینتری منتشر میشد. من در آن سالها خودم را رعایت کردم و شخصیت حقیقیام را روی کاغذ آوردم و بخشی از زندگی کردنم را بدون تصویر به تصویر کشیدم. مردم در همه این سالها وقتی من را میبینند، میگویند که از تو بابت به تصویر کشیدن زندگیمان سپاسگزاریم. من توانستم احساسات بخش قابل توجهی از مردم را بیان کنم و این موضوع باعث شد تا مخاطب با من ارتباط برقرار کند. در همین روزها دایرکتهای بسیار زیادی در اینستاگرام دریافت میکنم که خیلیها در آن میگویند با ترانهها و دکلمههای من عاشق شدهاند، گریه کردهاند، خندیدند و حتی ازدواج کردهاند.
مریم حیدرزاده با شرکت در کلاس و به شکل آکادمیک به سراغ شعر آمد یا ذوقی بود؟
هر دو با هم. من ذوق داشتم اما شعر را با مطالعه آموختم. من دوم دبستان بودم که یک انشاء نوشتم و بعد از آن انشاء معلم به من گفت که به مادرم بگویم که فردا به مدرسه بیاید. من خیلی نگران شدم و دلیلش را پرسیدم که معلم گفت تو بجای انشاء یک غزل نوشتهای و از آن زمان مطالعاتم را زیاد و سعی کردم با خواندن کتابهای آموزشی و شعر شاعران دیگر بیاموزم. من هیچ وقت اهل کلاسهای آموزشی نبودم و هیچ وقت هم به سراغ کلاسهای آموزشی شعر نرفتم؛ اما تمام کتابهایی را که نیاز بود، خواندم.
چقدر در روز مطالعه دارید و بیشتر شعر کدام شاعران را میخوانید. به عبارت بهتر شاعر مورد علاقه شما کیست؟
من معمولا هر روز مطالعه دارم. از طرفی هم مثل همه ایرانیان از میان شاعران کلاسیک علاقه بسیار زیادی به حافظ دارم و از میان شاعران معاصر نیز به هوشنگ ابتهاج علاقهمند هستم اما شعرهای نیما و سهراب را هم میخوانم.
من فکر میکنم که از نظر فکری نیز شباهتهای زیادی به سهراب دارید؛ او را به دلیل سادگی زبان دوست دارید؟
بله دوست دارم اما دغدغهام نیست که شبیه کسی باشم و همانطور که گفتم من از تمام لحظههای تلخ و شیرین عبور میکنم و وابسته چیزی نمیشوم.
شما در کنار شعر نقاشی هم میکنید. چه شد که به سمت نقاشی رفتید؟
من سه سال و نیم داشتم که آخرین عمل جراحی را انجام دادم و بیناییام را به شکل صددرصد از دست دادم؛ اما باتوجه به آن سالها تعریفی از رنگها دارم و بر اساس آن تصویری که در ذهن است نقاشی میکشم. من در نقاشیهایم سعی کردهام تا همه اصول را رعایت کنم و نقاشیهایم تفاوتی با دیگران نداشته باشد. شاید جالب باشد که بدانید خیلی از دوستانی که به نمایشگاه من آمدهاند از نقاشیهایم بسیار استقبال کردند و معتقد بودند که نقاشیهای من شبیه به سهراب است. اگر این موضوع درصدی هم درست باشد، باعث افتخار من است.
چرا شاعرها به سمت نقاشی میروند؟
من فکر میکنم که رابطه تنگاتنگی وجود دارد و این دو هنر خیلی به هم نزدیک هستند. به نظر من کلمات را میتوان نقاشی کرد و نقاشی را نیز میتوان نوشت. به همین دلیل قطعا یک اتصال درونی بین این دو وجود دارد. این موضوع بدون شک خیلی دلنشین و لذتبخش است.
رابطه مریم حیدرزاده با فضای مجازی به چه شکلی است؟
همه از من این سوال را میکنند که اینستاگرام را چطور اداره میکنم و آیا این اینستاگرام متعلق به خودم است یا خیر. بله من در فضای مجازی و اینستاگرام فعال هستم و آن پیج متعلق به خودم است و توسط خواهرم اداره میشود. من در این فضا فعال هستم؛ چراکه فکر میکنم این امکانات به شاعر و هنرمند کمک میکند تا جهانش به جهان مخاطبانش نزدیکتر باشد. من سعی میکنم که هر شب پاسخگوی سوالات دوستان باشم به همین دلیل ارتباط خوبی با این فضا گرفتهام و معمولا بخشی از نوشتههای تازهام را در این فضا منتشر میکنم.
به عنوان سوال آخر؛ شما در سالهای دهه 70 بدون اینستاگرام و فضای مجازی و اینترنت، کاست به کاست در میان مردم منتشر شدید و نام خود را سر زبانها انداختید. اگر این فضای مجازی در دهه 70 وجود داشت به نفع مریم حیدرزاده بود یا به ضرر او؟
به نظر من قطعا فضازی مجازی کمک میکرد و تعاملات بیشتر میشد اما باید قبول کنیم که هر دورهای ویژگیهای خاص خودش را دارد و نمیتوان گفت که اگر فلان بود چه میشد. ما باید توجه داشته باشیم که اگر در آن سالها امکانی مانند فضای مجازی وجود نداشته برای همه بوده و اگر امروز وجود دارد باز هم برای همه است. آن دوره، عصر نامه و ذوق رسیدن نامه بود. در همان دوره هم هر روز نامههای زیادی برای من میآمد که همه آنها را پیش خودم نگهداری کردم.
نظر شما