اگر اهل کتاب و مطالعه هم نباشید شاید برای یک بار هم که شده از خواندن داستانی کوتاه یا شنیدن قصهای که مادر یا مادربزرگتان در دوران کودکی برایتان تعریف کرده تا خوابتان ببرد، لذت بردهاید. در غیر این صورت حتما برنامهای بریزید و تلاش کنید لحظاتی از روزمرگیهایتان را با خواندن کتابهای جذاب و مشهور متفاوتتر بگذرانید.
«کتاب بخوانید تا شاد شوید؛ کتاب خواندن یکی از راههای اصلی برای پیشگیری از افسردگی است؛ کتاب ورزش ذهن و مغز است پس ذهن خود را با کتاب سالم نگهدارید. اینها جملاتی است که از اغلب متخصصان مغز و اعصاب و روانپزشکان در تاثیر کتاب بر انسان، بارها شنیدهایم.
احمد محیط استاد و مدیرگروه اسبق روانپزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران؛ همچنین مسئول بهداشت و روان در سازمان بهداشت جهانی برای منطقه مدیترانه در گفتوگویی که با ایبنا داشته است معتقد است مطالعه میتواند راهی برای پیشگیری از افسردگی باشد و در مواقعی بعد از درمان اصلی میتوان راهی برای بهبود این بیماری در نظر گرفت. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
به نظر شما کتابخواندن چه تاثیری میتواند در روحیه افراد بگذارد؟ آیا میتوان از مطالعه به عنوان راهی برای درمان بیماریهای روحی و افسردگیها نام برد؟
در پاسخ به این سوال باید گفت به طورعام بله. پاسخ این سوال مثبت است. اما بدون وارد شدن به یک سری جزئیات این پاسخ ناقص است. اولین مسالهای که به ذهن خطور میکند این است که آیا کتابهای خاصی وجود دارد که میتواند به درمان افسردگی کمک کند یا خیر؟ چنین مسالهای اخیرا در خارج از کشور تا حدودی در محافل روانپزشکی به صورت جدیتری مطرح شده است. حتی در این زمینه کتابهایی هم نوشته شده که از ترجمه آن به زبان فارسی بیخبرم. اما به زبانهای انگلیسی و فرانسه کتابهای زیادی درباره درمان افسردگی برای بیماران خواندهام.
این کتابها به این موضوع اشاره دارد که افسردگی چیست؟ یا خانواده و جامعه در آن چه نقشی دارند؟ و در سنین متفاوت به چه شکلی بروز پیدا میکنند؟ از این کتابها میتوان اطلاعات سالم و دقیق علمی را در علم روانپزشکی دریافت کرد. در همینجا میخواهم بگویم فقط مراجعه کردن به اینترنت و تاکید بر وسایل ارتباطی مدرنتر برای پیدا کردن جواب در این زمینه راهحل درست و منطقی نیست. درباره درمان افسردگی و تالیف کتاب برای بیماران، روانپزشکان باید مطالعات بیشتری داشته باشند. کتابهایی که تخصصیتر هستند و به منظور کمک به بیماران نوشته شدهاند، باید توسط افراد صاحبنظر که دانش این علم را دارند به فارسی ترجمه شوند.
به عقیده من روانپزشکان داخلی باید کتابهایی در همین زمینه برای آگاهکردن و کمککردن به درمان برای بیماران بنویسند. کتابچههایی با این موضوع در بازار کتاب وجود دارد اما کتابی که بتوان روی آن تاکید کرد و به بیماران پیشنهاد داد فعلا وجود ندارد. به همین دلیل هنوز جای کار در ایران زیاد است.
اینکه کتابهایی باشد تا افرادی که دچار افسردگی و بیماری روحی هستند بتوانند راهحل درمانی درست و علمی برای آن پیدا کنند، اتفاق خوبی است. اما اصلیترین سوالی که شاید مخاطبان بخواهند بدانند، این است که به نظر شما ماهیت مطالعه و کتابخواندن چه تاثیری میتواند بر روحیه و روان افراد به ویژه افرادی که مبتلا به برخی بیماریها در این زمینه هستند داشته باشد؟ و آیا این نوع مطالعه که اساسا لذتبخش است، میتواند به عنوان یک کمک برای بیماران روحی و روانی مورداستفاده قرار گیرد یا خیر؟
روی دیگر این مساله، اهمیت مطالعه است. یعنی خواندن تاریخ، رمان و مطالعه به طورعام. پاسخ این سوال به صورت بسیار وسیعی مورد توجه است و حتی صاحب تاریخچه هم هست. برای مثال ارسطو از توان کلام نوشته سخن گفته و شادیآوربودن کلام را مورد اهمیت قرار داده است.
به صورت خیلی روشن از ابنسینا و زکریای رازی چیزی نخواندهام. اما مطمئنم آنها هم در اینباره نظری داشتهاند. اگر بخواهم از نویسندگان جدیدتر بگویم؛ نویسندهای مانند کافکا در این زمینه اظهارنظر کرده و گفته است خواندن حتی رمانهایی که به نظر غمگینکننده میآیند از طریق ارتباطی که میان مخاطب و شخصیتهای قصه ایجاد میکند و از ارتباط فرد با قهرمانها یا ضد قهرمانهای آن، میتوانند بر روان انسان آثار موثر و مثبتی داشته باشند؛ اما در این میان خود مطالعه و داستان کتابها باید هدایت شده باشند. در این صورت مطالعه میتواند به عنوان درمان مورد استفاده قرار گیرد. حتی در سالهای اخیر واژهای هم برای این شکل درمان ابداع شده به نام بیبلیوتراپی؛ یعنی استفاده از خواندن و کتاب برای درمان.
نکته دیگر تاثیر نفس خواندن بر هر فردی است که همان ماهیت مطالعه نام دارد. وقتی فردی کتاب جدیدی را میخواند در ذهن ثبت میشود و دنیای جدیدی روی آن باز میشود. در این حالت فرد تصور میکند که دنیایش یک قدم به جلو رفته است. این یک قدم باعث میشود که اعتمادبهنفس وی افزایش پیدا کند. همانطور که اغلب روانپزشکان معتقدند یکی از علایم افسردگی افت اعتمادبهنفس است. بنابراین هر عاملی که بتواند اعتمادبهنفس را افزایش دهد میتواند در کاهش افسردگی فرد موثر باشد.
نکته قابل توجهی است. آیا مطالعه میتواند به زندگی فرد افسرده نظم ببخشد یا باعث افزایش تمرکز این افراد شود؟
نکته دیگر که شاید بد نیست بدانید این است که شخص افسرده به طور کلی نمیتواند خیلی بنشیند و تمرکز کند. مطالعه اگر هدایتشده باشد میتواند در نظم بخشیدن و کاهش توانایی تمرکز مفید واقع شود. اما اگر افسردگی شدید باشد، باید ابتدا درمان اصلی افسردگی از طریق روانکاوی و دارو شروع شود و زمانی که کمی تمرکز فرد افزایش یافت، مطالعه میتواند در بهبود آن موثر واقع شود. بیماری که در شرایط حاد به سر میبرد و بسیار افسرده است و فکر آسیب رساندن به خود را در ذهن دارد نمیتوان تمام درمان را بر مطالعه متمرکز کرد. این قبیل مسائل مراحل بعدی درمان هستند که در این شرایط یاریرسان به بیمار هستند. البته باید این در نظر گرفته شود که چه زمانی از آن استفاده شود.
یکی دیگر، مساله شیوه زندگی است. اگر مطالعه به صورت بخشی از شیوه زندگی فرد دربیاید، میتواند بسیار در شکل بخشیدن یا اصلاح مجموع شخصیت فرد موثر و در صورت وجود بیماری و کمک به درمان تاثیر جدی و مستقیمی داشته باشد.
آیا میتوان به نسل جوانی که درگیر مشغله و دغدغههای زیاد و در مرز افسردگی است، مطالعه را به عنوان راهی برای پیشگیری از افسردگی پیشنهاد داد؟
به نظر من فردی که مشکوک به افسردگی است در مرحله اول باید بررسی شود تا مشخص شود چه درمانی برای آن ضروری است چون مهمترین مسئله حفظ سلامت بیمار و حفظ سلامت اطرافیان اوست. پس از این بررسی وقتی مشخص شد که فرد به علت مسائل زندگی و نه به علت عوامل ارثی نشانههایی از افسردگی را دارد، در این مورد در کنار صحبت کردن با وی و رواندرمانی یکی از راههایی که میتوان به فرد توصیه کرد مطالعه و کتابخواندن است.
آیا میتوان این را به عنوان یک قانون در علم روانپزشکی پذیرفت که مطالعه لذتبخش میتواند یک راه برای پیشگیری از افسردگی باشد؟
به صورت صددرصد نمیتوان این جمله را به عنوان یک قانون صادر کرد و قابل تایید نیست؛ البته این برای همه افراد هم صدق نمیکند. به دلیل اینکه عوامل ایجادکننده بیماریهای روانی یکدسته نیستند. عوامل ایجاد کننده بیماریهای روحی مشکلات جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی است که در ایجاد بیماریها تاثیر زیادی دارند. بنابراین مطالعه و توصیه به آن باید متناسب با هر فرد باشد. نوع مطالعه را باید در نظر گرفته شود اینکه فرد چه بخواند و سراغ چه موضوعاتی برود و یا اینکه از خواندن برخی ژانرها دوری کند. برای مثال فردی که از بیماری هراس رنج میبرد اگر ژانر وحشت و یا داستانهایی که باعث افزایش استرس وی میشود، نخواند بهتر است. در این حالت مطالعه را میتوان به عنوان یکی از عوامل پیشگیری در نظر گرفت.
عوامل بیماریهای روانی متعدد هستند نباید در این باره سادهاندیشی کرد. یعنی برای ایجاد یک برنامه پیشگیری از بیماریهای روحی و روانی در سطح کشور یا جامعه، باید تمام این عوامل را در نظر گرفت.
حال برویم سراغ کتابهایی که در شرایط فعلی در بازار کتابهای روانپزشکی موجود هستند؛ وضعیت تالیف و ترجمه کتابها را در این حوزه از علم را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا در زمینه کتابهای دانشگاهی، آثاری در بازار هستند که بتوانیم ایران را کشوری که با علم روز پیش میرود بنامیم؟
همانگونه که پیشتر گفتم در حوزه عموم نیاز به کار است. کتابهایی هست اما هنوز باید فعالیتهای زیادی انجام داد. اما در حوزه کتابهای دانشگاهی کارهای نسبتا خوبی انجام شده است. با توجه به اینکه سالها در مسند مسئول بهداشت و روان در سازمان بهداشت جهانی بودم؛ لذا کشورهای عربی و منطقه را به لحاظ موجودیت کتابهای دانشگاهی میشناسم. خوشبختانه کتابهای دانشگاهی در ایران بیشتر ترجمه شده است و ما منابع کافی در این علم را داریم.
نظر شما