کتابفروشیهای بزرگ و قدرتمند که اساسا شاید نیازی به یارانه دولتی نداشته باشند، بیشترین بخش یارانه طرحهای فصلی را به خود اختصاص میدهند، درحالیکه در صورت بهمشارکت گرفتنشان در میزان تخفیفها، میتوان یارانه را بیشتر در بخشهای کم برخوردار هزینه کرد.
این اطلاعات نشان میدهد با وجود کاهش حدود 10درصدی تعداد کتابفروشیهای عضو نسبت به طرحهای اخیر، تخصیص یارانه دو میلیارد و 500 میلیون تومانی به این طرح، مورد استقبال کتابفروشان و البته علاقهمندان کتاب در کشور قرار گرفته است اما آمارها همچون دورههای پیشین، از آن حکایت دارد که کتابفروشیهای بزرگ در مراکز استانها، بیشترین میزان یارانه را به خود اختصاص دادهاند.
كتابفروشيهاي «كتاب رشد شعبه نادري» از اهواز، «پرديس كتاب» از مشهد، «كتاب رشد شعبه مركزي» از اهواز، «شهركتاب مشهد» از مشهد، «دنياي كتاب» از قم، «شهركتاب همدان» از همدان، «شهر كتاب هفت حوض» از تهران، «شهر كتاب مركزي» از تهران، «نشر ثالث» از تهران و «شهر كتاب اصفهان شعبه چهارباغ بالا» به ترتیب بیشترین آمار فروش را در این طرح اختصاص دادهاند که با وجود تغییراتی، در طرحهای پیشین نیز جزو پرفروشترینها بودند. مجموعا میتوان نام حدود 20کتابفروشی را در 9 طرح فصلی خانه کتاب برشمرد که در ادوار مختلف، بیشترین میزان فروش را به خود اختصاص دادهاند.
در اینکه کتابفروشیهای پرفروش در طرحهای فصلی خانه کتاب، حائز شرایطی مناسب چه از لحاظ متراژ و ارائه امکان خرید آسان و چه از لحاظ تنوع عناوین بودهاند، شکی نیست و طبیعی است مخاطب کتاب نیز ترجیح دهد با حضور در چنین کتابفروشیها، خریدی هدفمند داشته باشد. اما آیا تخصیص بخش قابلتوجهی از یارانه طرح به چند کتابفروشی بزرگ که غالبا در مراکز استانها قرار دارند، با رویکرد حمایت از کتابفروشیهای کمبنیه، شهرستانی و واقع در محلهها مغایرتی ندارد؟
تجربه ثابت کرده که ایجاد طرحهای حمایتی و ارائه سوبسیدها عام به فعالان یک حوزه، تنها در کوتاه مدت میتواند نقش محرک و حمایتکننده داشته باشد؛ لیکن در صورت تداوم یافتن و ثابت بودن، خود آسیبی میشود که مشکلات متعددی را به همراه خواهد داشت. با این نگاه، طرحهای حمایتی باید در طول برگزاری، به صورت مدام تغییر سیاست داده و با نگاهی هدفمندتر، ذیصلاحترین بخش را برای دریافت حمایت انتخاب کنند.
براین اساس؛ به نظر نگارنده طرحهای حمایتی فصلی خانه کتاب باید در ادامه راه، با سیاستهای تازهتری که کتابفروشیهای کوچک و کمبنیه بیشتر از آن سود ببرند، تداوم پیدا کند. البته یادمان هست که هدف اصلی از طرحهای فصلی، حمایت از مصرفکنندگان کتاب است؛ آنچنانکه یارانه مشخص شده نیز مستقیما به مشتریان کتاب اختصاص پیدا میکند و تغییر سیاستها نباید آنها را از این طرح، محروم یا بهرهمندیشان را کم کند. بنابراین منطقی نیست که با رویکرد حمایت از کتابفروشیهای کمبنیه، کتابفروشیهای بزرگ و قدرتمند را از طرحهای حمایتی حذف کنیم.
با این اوصاف، به نظر میرسد یکی از بهترین راهکارها برای هدایت بهتر یارانه طرحهای حمایتی، به مشارکت گرفتن کتابفروشیهای بزرگ و متمول باشد؛ کتابفروشیهایی که قطعا به لحاظ وسعت، میزان فروش و خصوصا فروشهای غیرکتابی، چندان نیازمند یارانه مثلا 10میلیونتومانی خانه کتاب نیستند و امکان این را دارند که دستِ کم بخشی از یارانه را، خود متقبل شوند. همانطور که ناشران برای حضور در نمایشگاه کتاب تهران و در ازای بهرهمندی از این امکان ویژه، موظف میشوند کتابهاشان را با حداقل 10درصد تخفیف به مشتریان ارائه کنند، انتظار مشارکت در میزان تخفیفها از سوی کتابفروشیهای بزرگ، دور از ذهن نیست. در این شرایط میتوان در تخصیص یارانه، بیشتر به کتابفروشیهای کوچک و کمبنیه توجه کرد؛ مثلا با افزایش درصد تخفیف فروش در کتابفروشیهای واقع در مناطق محروم.
البته طبیعتا جذب یارانه از فروش، به عملکرد کتابفروشیها و بضاعت آنها بستگی دارد و مثلا نمیتوان از یک کتابفروشی 12متری در یک استان محروم، انتظار افزایش چندبرابر فروش را داشت. اما چنانچه گفته شد، مدیریت طرحهای حمایتی و مبتنی بر ارائه سوبسید، نیازمند نگاهی همهجانبه، پویا و انعطافپذیر است؛ به طوری که بتوان یارانه را به طرق مختلف، به کار گرفت و به بدنه ضعیف و خطرپذیر کتابفروشیها بیشترین کمک را رساند.
نظر شما