در این مطلب چند مورد از بهترین نامها آورده شده، به همراه راهنماییهایی برای اینکه چطور نامهای فراموشنشدنی برای شخصیتهای داستانهایتان پیدا کنید.
بنابراین برای تفسیر «ژولیت» چه میتوان گفت؟ خب، جواب دادن به این سوال دشوار است. اما «دراکولا» به عنوان مثال ریشه در تاریخ رومانیایی دارد، در حالی که «هری پاتر» تنها ترکیبی از نامی است که جی. کی. رولینگ دوست داشته و نام خانوادگی یکی از همسایگان دوران کودکیاش.
مهم نیست که این شخصیتهای معروف چطور نامگذاری شدند، آنها نامهای خاصی هستند که تضمین شده در ذهن خواننده باقی میمانند. در این مطلب چند مورد از بهترین نامها آورده شده، به همراه راهنماییهایی برای اینکه چطور نامهای فراموشنشدنی برای شخصیتهای داستانهایتان پیدا کنید.
آنهایی که راحت روی زبان میچرخند
هاکلبری فین
ترفندی که برای ساختن یک اسم گیرا وجود دارد شیوه تلفظ آن است. «استفان آرکادیویچ اُبلونسکی» در آناکارنینا شاید در زبان روسی خوب به نظر برسد، اما در انگلیسی آرکادیویچ کلمه سختی است. در عوض هاکلبری فین به راحتی روی زبان جاری میشود.
اگر آن را بلند بگویید و خوب به نظر نرسد، احتمالا در سر خواننده هم خوب نخواهد بود. پس قبل از اینکه نامی برای کارکترهایتان انتخاب کنید آن را با صدای بلند بگویید. و اگر این نام در هوا خوب بود، قبول کنید که روی کاغذ هم خوب خواهد بود.
ویکتور فرنکشتاین
استفاده خلاقانه از هارمونی نیز میتواند یک نام خوب بسازد. تکرار هارمونی یک راه موثر برای ساختن یک عبارت بهیادماندنی است.
حرف «ت» و «ر» در ویکتور فرنکشتاین لحن بارز ترسناکی به آن میبخشد که برای شخصیت اصلی یک رمان ترسناک عالی است.
اتیکاس فینچ
در آخر وقتی زمان نام نهادن بر کاراکترهایتان فرا میرسد، به سیلابها توجه کنید. اتیکاس فینچِ «کشتن مرغ مقلد» مثل هاکلبری فین، اسم کوچک چندسیلابی و نام خانوادگی یک سیلابی دارد. با این روش همیشه یک ریتم خاص برای گفتن نام وجود خواهد داشت. و هیچچیز گیراتر از ریتم نیست.
آنهایی که روی کاغذ خوب به نظر میرسند
بیلبو بگینز
شخصیت رمان هابیت جی. آر. آر تالکین یک کاراکتر کاملا قابل توجه است، اما آیا اگر در نام او دو حرف «ب» پشت هم نمیآمدند باز هم همینقدر قابل توجه بود؟ همانطور که احتمالا میدانید تجانس آوایی –تکرار اولین حرف در چند کلمه- یک ابزار کلاسیک در میان وسایل نویسنده است و تکرار اولین حرف در نام و نام خانوادگی هم همینطور است.
هامبرت هامبرت
یا میتوانید به سادگی نام را برای نام خانوادگی تکرار کنید. تکرار نیز یک ابزار ادبی متداول است که وقتی نوبت به نام کاراکترها میرسد کم مورد استفاده قرار میگیرد. این مثال از لولیتا را در نظر داشته باشید، جایی که ناباکوف از تکرار برای تحقیر شخصیت منفی رمان خود هامبرت هامبرت استفاده میکند. قابل به ذکر نیست که این تکرار، پیدا کردن نام در صفحه را سادهتر میکند.
پیپ
دیکنز یکی از مهمترین رمانهای قرن نوزدهم را نوشت و بعد به شخصیت اول داستان یک نام سه کلمهای داد. این یک حرکت قوی است و پیپ روی کاغذ خوب به نظر میرسد. چرا؟ به خاطر یک چیز، این اسم یک جناس قلب است (البته بسیار کوتاه) و یک حرف از یک نامآوا (peep به معنی جیک جیک) کم دارد. اما در پایان وقتی زمان نام گذاشتن بر کاراکترهایتان میرسد، گاهی کوتاهتر بهتر است.
آنهایی که یک ویژگی را برمیانگیزند
هانیبال لکتر
لکترِ توماس هریس معروفترین آدمخوار ادبیات است. آیا این یک اتفاق است که نام او هانیبال است؟
همیشه هم اینطور نیست که میبایست نام کاراکترتان را با ویژگی اصلیاش همقافیه کنید؛ این یک شیب لغزنده است که میتواند شما را به انتخابهای لوس بکشاند.
هالی گولایتلی
شخصیت اصلی «صبحانه در تیفانی» ترومن کاپوتی که با فیلمی به همین نام با بازی آدری هپبورن معروف شد، نام گولایتلی (Golightly به معنی سرسری بگیر) را با خود به دوش میکشد -یک نام خانوادگی معمولی اما یادآور خلق و خوی سر به هوای او و بیمیل به جدی گرفتن مسائل. این یک ترفند تروتمیز از کاپوتی است. او یک نام واقعگرایانه میسازد که چیزی درباره شخصیت را به ما میفهماند.
نظر شما