بازرگانی در جلسه نقد و بررسی «زمان بازیافته» مطرح کرد:
نسل ما مطالعه اندیشههای دیگر را پس از انقلاب شروع کرد
بهمن بازرگانی در جلسه نقد و بررسی کتاب خاطرات سیاسی خود با عنوان «زمان بازیافته» گفت که دغدغه اعضای اولیه و هسته مرکزی سازمان مجاهدین خلق مساله آزادی نبود و آنها بسیار خودشیفته بودند.
نقد استالین در میان مارکسیستهای ایرانی مانند کفر بود
بهمن بازرگانی در این نشست گفت: در زمان شکل گیری سازمان مجاهدین خلق ایران و در میان هسته اولیه و بزرگان این سازمان مساله آزادی به هیچ عنوان مطرح نبود. ما حتی دغدغه مطالعه اندیشههای دیگر را پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران پیدا کردیم. باید اشاره کنم که من تفکر پارادایمی دارم و هدف من از بیان زندگیام در این کتاب و در این جلسه این نیست که گذشته چراغ راه آینده است.
وی افزود: من در زمانی که در زندان مشهد بودم، حفیظالله امین مارکسیست در افغانستان کودتا کرد و گروه خود را روی کار آورد و این مارکسیستها در افغانستان مشغول کشتار شدند. من در آن زمان از رضا شلتوکی که همبند من بود این جریان را پرسیدم و او مشغول توجیه شد. درباره استالین که اصلا نمیشد حرف زد و نقد او به مثابه کفر بود. من از آن زمان متوجه شدم که اشکالات عمدهای در کار ما به عنوان مبارزان سیاسی هست. پس از پیروزی انقلاب نیز دیگر کلا از سازمان بریدم. اما آنها کاملا خودشیفته بودند.
وی افزود: در زندان هرکدام از اعضا که مارکسیست میشدند آن را اعلام کرده و دیگر خود را کنار میکشیدند و اعتقاد داشتند که سازمان برای مذهبیهاست، اما در بیرون از زندان وضعیت به گونه دیگری بود.
بازرگانی ادامه داد: تا پیش از دستگیری من جزوهای نوشته بودم مبنی بر اینکه چه کنیم تا جامعه از شرایط انقلابی خود خارج نشود؟ این جزوه اکنون موجود نیست، اما نشان دهنده وضع موجود در آن دوران در سازمان است. وقتی به آن جزوه فکر میکنم به این نتیجه میرسم که اگر خود من روزی قدرت پیدا میکردم چه بلاهایی که ممکن بود بر سر مردم بیاورم؟
سازمان مجاهدین خود را اصل میدانست
بازرگانی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اشکالات سازمان مجاهدین خلق ایران از بدو تاسیس گفت: من در این کتاب سعی کردم در پاسخ به سوالات امیرهوشنگ افتخاری راد این نکته را بگویم که سازمان سعی داشت خودش را اصل نشان دهد و هدف را فرع. این ایده را محمد حنیف نژاد در سازمان بنیان گذاشت و در نظر او تشکیلات بسیار مهم بود و در ادامه تربیت کادر برای رهبری.
وی اضافه کرد: این روند باعث تقدس بیجا میشود. وقتی برادران رضایی کشته شده و دیگر سران سازمان همه در زندان بودند، تقی شهرام که توانسته بود با فرار از زندان ساری و خلع سلاح ژاندارمها خود را به عنوان چریک معرفی کند، به کادر رهبری سازمان آمد و او نیز هرچند مذهبی نبود اما همان تفکر حنیف نژاد مذهبی را در سازمان پیاده کرد و گفت که سازمان اصل است و وقتی سران مارکسیست شدهاند باقی افراد نیز باید مارکسیست شوند.
این فعال سیاسی پیش از انقلاب مساله اصلی تقی شهرام را به این شرح بیان کرد: به باور شهرام خرده بورژوازی مدهبی باعث شده بود تا کار سازمان در دوره قبل پیش نرود. بنابراین همه باید در خدمت سازمان باشند. البته شهرام قصد داشت با استفاده از امکانات سازمان خود را به عنوان رهبر اصلی جریان چریکی مارکسیستی در ایران معرفی کند.
چرا زیباییشناسی دغدغه اصلی بهمن بازرگانی شد؟
بهمن بازرگانی در بخش دیگری از سخنان خود به بیان دغدغههای فکریاش در پس از انقلاب نیز پرداخت. وی در این باره گفت: زندگی ۳۰ سال اخیر من به تفکر و نوشتن در حوزه زیبایی شناسی گذشته است. در ایران کتابهای من بجز «ماتریس زیبایی» خوب دیده نشده و فروش چندانی نداشتند، اما مثلا کتاب «فضای نوین: زمینههای پیدایش» وقتی به انگلیسی در اروپا ترجمه و منتشر شد بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بسیار خوانده شد.
وی افزود: البته در این کتابها مساله «شیفتگی» و نه زیبایی دغدغه اصلی من است. شما وقتی محسور یک ایده زیبا میشوید انگار ذهن شما هیپنوتیزم میشود و دیگر به چیزی فکر نمیکند. البته زندگی سیاسی ما هم همینگونه بود. ما هم هیپنوتیزم شده بودیم. از سال ۶۱ شروع به کار در این حوزه کردم و نخستین کارهای من در سال ۶۴ منتشر شدند که بررسی رابطه زن و مرد بود. این مقالات در سال ۷۶ در نشریه نگاه نو بازچاپ شد و یکی از آنها مقاله «رابطه زن و مرد در شاهنامه» بود. پس از اینها «ماتریس زیبایی» را کار کردم که ایده هیپنوتیزم شدگی در مواجهه با زیبایی را مطرح میکرد.
بازرگانی در ادامه به کتابهای پس از «ماتریس زیبایی: پست مدرنیسم و زیبایی» نیز اشاره کرد و گفت: پس از «ماتریس زیبایی» کتاب «فضاهای نوین: زمینههای پیدایش» را کار کردم که بررسی همان ایده هیپنوتیزم شدگی در جریانهای سیاسی بود. در اینجا به نقد فلسفه سیاسی غرب با دیدگاه مارکسیستی پرداختم و مثلا روسو را نقد کردم. همچنین سعی کردم به فلاسفهای بپردازم که چون متعلق به جریان چپ نبودند در ایران هیچگاه مطرح نشدند.
وی ادامه داد: پس از این کتابها به پارادایم کثرت رسیدم و در این کتاب سعی کردم به طور واضح بگویم که حرف من چیست؟ به نظر من باید ایدههایی این چنینی به صورت آزمایشگاهی بررسی شوند. اکنون نیز دارم روی بازیهای کامپیوتری کار میکنم تا ببینم میتوان ایدههای مطرح شده در کتاب «پارادایم کثرت گرا» را در این بازیها پیاده کرده یا خیر؟
محمدرضا پهلوی هم تصویر خود را در این کتاب خواهد دید
سیروس علی نژاد، روزنامه نگار و فعال سیاسی پیش از انقلاب نیز در این نشست گفت: من بهمن بازرگانی را از سلول نمیدانم چند زندان اوین میشناسم. یک ۲۰ روز تا یک ماه با او بودم و بعد من را به بند عمومی و بعدها زندان قزل قلعه منتقل کردند و پس از مدتی هم آزاد شدم، اما بهمن بازرگانی تا دی ۱۳۵۷ زندانی بود.
وی افزود: «زمان بازیافته» سرگذشت چند نسل از امثال ما در آن دوران است. اگر خود محمدرضا پهلوی هم از گور برخیزد و این کتاب را بخواند، تصویر خودش را در آن خواهد دید. نسل ما و پس از ما خود را در این کتاب پیدا خواهد کرد و دردها، ندانمکاریها و البته خردنداشته خودش را نیز در آن خواهد دید. امیرهوشنگ افتخاری راد برای این کتاب بسیار زحمت کشیده است، چرا که من میدانم حرف کشیدن از بهمن بازرگانی چقدر سخت است.
کاش بازرگانی فلسفه را آکادمیک ادامه میداد
علی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بهمن بازرگانی جوان با استعدادی بود و من هم در زندان و در سلول خودمان او را بسیار اهل تامل و تفکر دیدم و همین ویژگی هم باعث شد تا سالها تصویر او در ذهنم باقی بماند. او جزو نفرات اول کنکور است که به دانشکده فنی میرود و در آن دوران او تب علم داشته و به ریاضیات بسیار علاقهمند بوده است. اگر تظاهراتی در دانشگاه میدید بیشتر تماشاچی بود، اما بعدها تب سیاست بر تب علم پیشی گرفت و او وارد گروههای سیاسی و یا چریکی شد و چون بسیار با استعداد بود تا ردههای بالای مبارزه چریکی هم رفت.
این روزنامهنگار اضافه کرد: بازرگانی داسما تحول پیدا میکرد و به نظرم او باید کلا اهل فلسفه میشد. او باید دانشگاه را که تمام کرد به اروپا یا آمریکا میرفت و تحصیل در فلسفه را به صورت آکادمیک پیگیری میکرد که اگر این کار را انجام میداد ما اکنون با یک متفکر برجسته و درجه یک در کشورمان مواجه بودیم.
علی نژاد همچنین به تصویر منعکس شده سران سازمان مجاهدین خلق در کتاب «زمان بازیافته» پرداخت و گفت: تصویر بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و البته خود سازمان در این کتاب هم بسیار مهم است. ما با این کتاب متوجه میشویم که حنیف نژاد با فکر انقلاب میخوابید و بیدار میشد و با اینکه مبارز حرفهای بود اما میخواست همه اعضای تشکیلاتش را مانند خود بار بیاورد. در تصویری که بهمن بازرگانی از او بدست میدهد حنیف نژاد کسی است که اعتماد به نفس بالایی دارد و این اعتماد به نفس اشخاص همیشه و در طول تاریخ خطرناک بوده است. به همین خاطر هم تاکید دارد که دیگران باید کتابهایی را بخوانند که او معرفی میکند.
«زمان بازیافته» نیاز به ویرایش مجدد دارد
محمود آموزگار رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران و مدیر انتشارات کتاب آمه نیز دیگر سخنران این نشست بود. او در بخشی از سخنان خود گفت: من از چند جهت با بهمن بازرگانی ارتباط پیدا میکنم. سال ۱۳۸۷ دوستم سعید اردهالی به من زنگ زد و خبر از ممنوع الفعالیت شدن نشر اختران داد و چارهای خواست. او و دوستانش به نشر کتاب آمه آمده و کتابهای خود را منتشر کردند که در بین آنها کتابهای بهمن بازرگانی هم بود.
وی افزود: بازرگانی در این کتاب از عبدالله محسن برادر سعید محسن یاد میکند و خوب من سالهاست که با عبدالله محسن رفت و آمد دارم و بارها در صحبتهایمان از بهمن بازرگانی نام به میان آمد و متوجه شدم که او به بازرگانی اعتقاد بسیار دارد. در نهایت هم یکبار آقای بازرگانی را در بیمارستان دیدم. این مسائل باعث شد که من کتاب را با شوق بخوانم و البته بعد از خواندن از دوستم سعید اردهالی از ویرایش کتاب گلایه کردم.
آموزگار ادامه داد: دهه ۴۰ در ایران دهه بسیار مهمی است. تا آن زمان یخچال و تلویزیونی در خانهها وجود نداشت. از ابتدای برنامههای انقلاب سفید بحث صنعتی شدن کشور پیش آمد و کارخانهها شکل گرفتند و تحولات بنیادین در ساختار جامعه بوجود آمد. این کارخانهها نیاز به نیروی کار داشتند. همچنین ساختمان سازی رشد کرد و روستاییان به امید کار زمینها را در روستا رها کرده و به تهران میآمدند و در کنار میدان اعدام به عنوان کارگر فصلی میایستادند و کارخانهها بیشتر قصد داشتند این کارگران را استخدام کنند، اما آنها مخالفت میکردند چون آزادیشان را میگرفت.
امید پهلوی به قشر متوسط بود اما همه مبارز شدند
این ناشر همچنین به بحث سیستم آموزش در دانشگاهها اشاره کرد و گفت: تغییرات جامعه و صنعتی شدن نیاز به نیروی کار فکری هم داشت. رشتههای متعدد جدید در دانشگاهها ایجاد شدند و البته تا پیش از این دانشگاه صرفا تامین نیروی دولت را بر عهده داشت. این مسائل باعث شد تا قشر متوسط بوجود آید که شاه بسیار به آنها امید داشت تا از او حمایت کنند، اما گروههای مبارز همه از این قشر درآمدند. آنها از سنت بریده اما مدرن نشده بودند.
آموزگار اضافه کرد: سرکوب و خفقان دهه ۴۰ هم در شکل گیری این گروههای مبارز اهمیت بسیاری داشت. در آن دوران حتی به همراه داشتن نمایشنامههای برشت و آثار صمد بهرنگی هم جرم داشت، هرچند که این کتابها در آن دوران به صورت قانونی منتشر میشدند. در سال ۱۳۵۳ شرکت سهامی انتشار کتاب «حسنک کجایی» را برای کودکان منتشر میکند که گویا شاه این کتاب را خوانده و از آن بسیار عصبانی میشود. آقای محجوب مدیر این انتشارات را به همین دلیل به ساواک کشانده و از او تعهد انحلال شرکت سهامی انتشار را میگیرند.
آموزگار همچنین به جریانهای چپ مبارز و عدم مطالعه آنها نیز اشاره کرد و گفت: به نظر من سازمان مجاهدین خلق تفاوت ماهوی با دیگر گروهها نداشت. همه گروهها ایدئولوژیک بودند اما در تئوری ضعف داشتند. ۸۰ درصد زندانیان سیاسی که عضو این گروهها بودند همه اندیشههای چپ داشتند، اما هیچکدام حتی بدیهیترین کتابهای مارکسیستی را نیز نخوانده بودند.
«زمان بازیافته: خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی» مصاحبه کننده امیر هوشنگ افتخاری راد با شمارگان هزار نسخ.گ.که، ۳۰۴ صفحه و بهای ۳۴ هزار تومان از سوی نشر اختران منتشر شده است. مشخصات این کتاب برای چاپ دوم تغییری نکرده است.
نظر شما