رمان «کارما» نوشته تکین حمزه لو است که انتشارات روشا در ۴۶ فصل و چهارصد صفحه آن را منتشر کرده است. چاپ پنجم آن در سال ۱۳۹۷ روانه بازار کتاب شده است، منصور یوسفی کیا نویسنده یادداشتی بر این رمان نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.
رمان «کارما» یک داستان عشقی نیست که تمام هموغم نویسنده درگیر عشقهای مثلثی باشد. بلکه رمان در پیشانی خود با ابیاتی از مثنوی معنوی مولانا آغاز میشود که میتوان این بیتها را چکیده اندیشه حاکم بر داستان دانست. اندیشهای که نه در یکیدو بیت گفته شود، بلکه نویسنده آنچه را بزرگان سرودهاند به صورت عملی در زندگی و زمانهٔ عصر حاضر توصیف و تصویر کرده است. با این حال در جان قصه عشق حضور دارد.
قصه اساسیترین و اولین جزء یک داستان است. خواه داستان کوتاه باشد یا بلند یا رمان. تعریف هر واژه با این که سبب وضوح آن میشود، اما به علت مشخص کردن حد و مرزهایی برای آن واژه گاهی سبب گمراه شدن میشود. لذا اگر داستان را بر اساس بنیادیترین قسمت آن که قصه است تعریف و دستهبندی کنیم، کمتر به بیراه رفته و از مجادلههای غیرضروری در عرصهٔ ادبیات داستانی جلوگیری میشود.
بیگمان داستان بعد از شکلگیری و کامل شدن به سمت و سویی میرود و نامهای مختلفی میگیرد و هرچه ادبیت آن بیشتر باشد، داستان خاصتر خواهد شد و خواص را راضیتر خواهد کرد. تکین حمزهلو در «کارما» قصهای را روایت میکند که تمام قد بازتاب جامعهٔ حال حاضر است. قصهای که چفتوبستهای محکمی دارد و خواننده را مشتاق خوانش داستان میکند.
داستان یعنی انسان. و انسان یعنی ارتباط. ارتباط با خود، با انسانهای دیگر و جامعه و اجتماعی که در آن زندگی میکند. انسان غار نشین هم قصهاش را گرداگرد آتش میگفت. یا نقشی بر دیوارهای غار میزد تا ارتباط خود را با انسانهای دیگر تا ابد برقرار کند.
رمان «کارما» داستان ارتباطهای پیچیده و چند سویه انسانها با خود و اجتماعشان است. همهپسند یا همه خوان شاید مناسبترین طبقهبندی برای این رمان باشد. وقتی همهپسند را به کار میبریم ناخودآگاه یاد برنامهها و سریالهای تلویزیونی میافتیم. سریالهایی که در دهههای اخیر کلیشهوار به تکرار افتادهاند. و البته با محدودیتهای زیادی هم در روایت و نمایش تصاویر واقعی از جامعه کنونی مواجه هستند. اما رمان همهخوان و همه پسند هیچ محدودیتی در روایت و به تصویر کشیدن اجتماع کنونی ندارد. لذا میتوان به جرئت پیشنهاد داد که به جای سریالهای تکراری و به دور از اکثر واقعیتهای موجود جامعه، رمانهایی مطالعه کرد که به زیبایی و روانی اجتماع واقعی را به نمایش میگذارند. «کارما» از این دست داستانهاست که خواندنش به دیدن چند سریال کلیشهای میارزد.
بیگمان در داستان همهپسند، به دنبال ادبیت اثر نخواهیم بود. در عوض طرح و توطئه رمان است که خواننده را به دنبال خود میکشد و شوق «بعد چه؟» را در او زنده نگه میدارد. در این حال رمان همهپسند اندیشه دارد، زبان دارد اما در سطحی عام و فراگیر برای اجتماع بزرگی از مخاطبان.
زمان رمان «کارما» به صورت خطی است و راوی سوم شخص نامحدود روایت را پیش میبرد. با نثر و زبانی ساده و روان که رمان را خوش خوان کرده است.
نویسنده رمان دو دسته از زنان را به نمایش میگذارد. زنانی که مورد ظلم قرار میگیرند و زنانی که خود ظلم میکنند به زنانی دیگر. نویسنده دیدگاهی یک سویه به روابط زناشویی ندارد و پیش زمینههای انحراف مرد داستان را مورد شرح و بررسی قرار میدهد. هرچند این دلایل مورد قبول زنان داستان نباشد و یا خواننده زمینههای بیوفایی مرد را نپذیرد.
در رمان «کارما» زنان بیشتر از مردان مورد واکاوی و مداقه قرار میگیرند. و به نوعی میتوان گفت تمام قصه از رفتارهای بهجا و نابهجای زنان داستان شکل میگیرد. با این حال نگاهی هم که به مردان میشود، نگاهی بیطرفانه و به دور از گرایشهای فمینیستی است. رمانهایی از این دست، به طور قطع میتوانند جایگزینی بسیار مناسب برای سریالهای کلیشهای و بسیار شبیه به هم تلویزیون باشند که گویی از روی دست هم این سریالها را تکثیر میکنند!
رمان «کارما» همه خوان است. با سطحی خوب از اندیشههای خانوادگی که باید در زندگی جاری و ساری باشند. اندیشههایی که متعلق به طبقه خاصی از اجتماع نیستند بلکه به انسان و روزگارش مربوط هستند و در زندگیاش حضور و ثبوت دارند.
نظر شما