نویسنده داستان «آلوت« گفت: این کتاب در ابتدا جملهای بود که به ذهنم آمد و رشد کرد و ادامه یافت تا به یک داستان تبدیل شد.
امیر خداوردی در ابتداء درباره شکلگیری ایده رمان «آلوت» که در سال 1396 در نشر نگاه چاپ شده است، گفت: داستان «آمین میآورم» را حدود سال 1392 به ناشر تحویل داده بودم و همان وقت نوشتن «آلوت» را شروع کردم؛ شروع کردن به این معنا که ایده آغازین داستان به ذهنم آمد. گاهی پیش میآید که میدانی ایدهای که یافتهای باید در قالب رمان نوشته شود، اما نمیدانی از کجا شروع کنی؛ بعضی وقتها هم فقط یک جمله است که به ذهن میآید و میدانی که این جمله درباره یک شخصیت است، آن شخصیت را میسازی و در ذهنت میپرورانی و شاید چندین ماه طول بکشد تا روی کاغذ انتقال بدهی و بنویسی و در نهایت همان جمله را هم پاک کنی!
وی افزود: آلوت هم همین گونه بود؛ در ابتدا جملهای بود که به ذهنم آمد و رشد کرد و ادامه یافت تا به داستان تبدیل شد و بعداً آن جمله اصلاً در رمان قرار نگرفت چون به این نتیجه رسیدم که خود رمان گوینده محتوا و مضمون آن جمله است. شخصیتهای داستان گرچه در ابتدا برایم ناآشنا و غریبه بودند، در ادامه و با جستجو به دست آمدند و شناخته شدند. برای آلوت طرح هم نوشتم ولی تجربهگرایی در نوشتن و پیش بردن داستان بر برنامهریزی و طرحنویسی در آلوت و دیگر کارهایم غلبه داشت.
نویسنده رمان «آلوت» خلق و نوشتن این رمان را برخاسته از دغدغههایش درباره برداشتهای خشن از دین و آیات قرآنی در برابر برداشتهای انسانی در دوره معاصر برشمرد و افزود: دوست داشتم این دو نگاه را در رمانم بیاورم و سرانجام این شخصیتها و پیامد و تأثیر کارهایشان را ببینم.
خداوردی درباره نخستین رمان چاپشدهاش هم گفت: «آمین میآورم» اولین کتاب داستانم بود که در سال 1394 منتشر شد. ایده «آمین میآورم» نزدیک به 10 سال با من ماند و تغییر کرد تا به انتشار کتاب رسید. این 10 سال به خاطر این بود که آموزشها و راهنماییهایی که میدیدم، یشبرنده داستان نبودند، بنابراین، مینوشتم و راضی نمیشدم و در نهایت با جناب شهسواری که آشنا شدم، نوشتنش را به شکل جدی شروع کردم.
نویسنده «آمین میآورم» از علاقه و دلبستگیاش به شیوه روایی گفتن و نقل کردن در داستان اشاره و بیان کرد: من علاقه زیادی به قصه گفتن در ضمن رمان دارم. قصه را هم ما به صورت اتوماتیک و ناخودآگاه تعریف و نقل میکنیم و تصویر ایجاد نمیکنیم. این به خصلت ما مردم برمیگردد. البته هستند افرادی که وقتی قصهای را تعریف میکنند، تصویر میسازند و در دیالوگ ادای شخصیتها را درمیآورند، ولی به طور عموم تعریف کردن و نقل در قصهگوییها غلبه دارد.
وی اضافه کرد: بنابراین نویسنده ایرانی باید توجه داشته باشد وقتی قصهای را تعریف میکند، بین گفتن و نشاندادن تعادل برقرار کند و از هیچ طرف نیفتد. تأکید یک جانبه بر تصویر با قصهگویی ما سازگار نیست و تأکید بیش از اندازه بر تعریف کردن و نقل کردن هم با داستاننویسی امروز سازگار نمیشود. البته باید توجه داشته باشیم که با آمدن سینما به اندازه کافی تصویر داریم و اگر هم قرار است تصویری در داستان ساخته شود، بهتر است تصویر زبانی باشد نه تصویری که بشود با دوربین ایجاد کرد، تصویر داستان بهتر است با بلاغت زبانی ایجاد شود.
نظر شما