داستانهای زکریا تامر، نویسنده عرب فضایی رازآلود دارند و مرزی باریک میان خیال و واقعیت پیش چشم خواننده تصویر میکنند.
مجموعه داستان «رعد» نوشته زکریا تامر با ترجمه غلامرضا امامی به تازگی از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است. داستانهای «زندان»، « متهم»، «روزی شاد»، «رعد»، «پلیس و اسب» و «فرار عبدالرحمن کواکبی» از جمله داستانهای این کتاب هستند. زبان شاعرانه و استفاده از تشبیهات و استعارات فراوان از ویژگیهای زبانی زکریا تامر این نویسنده عربزبان متولد دمشق است.
تامر در داستاننویسی در آغاز راه و نوشتن بدین سبک، سنتگرایان را برآشفت اما از پای ننشست و همچنان به آفریدن اینگونه داستانها پرداخت تا به سردبیری چند مجله ادبی و نائب رئیسی انجمن نویسندگان عرب برگزیده شد.
تامر در داستانهای خود برای بیان تلخترین و دردآورترین رخدادهای زندگی نثری شاعرانه برگزیده تا به نوعی فضای تلخ داستانهای خود را تلطیف کند. در بخشی از داستان «زندان» میخوانیم:
«اندوه، به سان کبوتری بود که لباس ماتم پوشیده و بیتاب زیر بارانی شدید پرواز میکرد. خواب چون کودکی بود که با چشمانی اندوهگین، گلی سیاه در دست و ترانهای از مخملی گرم بر لب پیش آمد.»
زکریا تامر تلخیهای سیاسی روزگار خویش را نیز با همین زبان سراسر آکنده از اصطلاحات و تشبیهات پیش چشم خواننده به تصویر میکشد:
«آنجا ماشینی شبیه تابوت چوبی کهنهای در انتظارم بود. مرا به ساحل یکی از رودخانههای هفتگانه انتقال دادند. در آن جا ماموران مرا با طناب بستند و به پایم دو سنگ آویزان کردند... کوشیدم شهری را تصور کنم که در زیر آسمانی سبز و ماهی سیاه میسوخت... این چنین بود که از خمیازه کشیدن منع شدم در حالی که خورشید همچنان هر روز میتابید.»
مرز میان خیال و واقعیت و همچنین کابوس و رویا در این داستانها مشخص نیست و ورود از جهان رئال به جهانی مملو از خیال و وهم به گونهای مخملی صورت میگیرد:
«پدرم سال پیش از دنیا رفت. امروز سر مزارش رفتم و میان گورهایی ایستادم که ترس و اندوه شکست میپراکندند. فروتنانه سوره فاتحه را خواندم و به روانش هدیه کردم.
ناگهان صدای او را شنیدم که با خشم فریاد میزد:
آهای پسر خجالت بکش... سیگار را کنار بگذار
هول شدم، سیگار را به زمین انداختم و با پاشنه کفش لهش کردم.
دوباره پدرم با فریاد پرسید:
بالاخره ازدواج نکردی؟
چرا باید ازدواج کنم؟
فرزند، زیبایی زندگی دنیاست.
با سماجت و لجبازی گفتم:
هرگز ازدواج نمیکنم و نمیخواهم که پدر بشوم.»
تامر در یادداشتی ویژه ترجمه فارسی مجموعه داستان «رعد» چنین مینویسد:
« مایلم که این قصهها را به عنوان کبوترانی آوازخوان بنامم. کبوتران من در جستوجوی سرزمینی که جانشان را امان دهد از جایی به جایی پرواز کردهاند.»
مجموعه داستان «رعد» نوشته زکریا تامر با ترجمه غلامرضا امامی در 108 صفحه و شمارگان 550 نسخه به قیمت 10000 تومان به تازگی از سوی انتشارات مروارید راهی بازار کتاب شده است.
از این نویسنده پیش از این کتابهای «پندهای نشنیده» و «بهاری خاکستری» نیز به فارسی ترجمه شده است.
نظرات