سایت منتال فلوس با اشاره کوچکی به تاریخ ادبیات نکاتی درباره زندگی نویسندگان کودک مینویسد که شاید دانستن آنها جالب توجه باشد.
از این پس کسانی دیگر پیدا شدند که برای کودکان داستان مینوشتند. سده بیستم نویسندگان ادبیات کودکان به جریانی شناخته شده تبدیل شدند. این پدیده نه تنها در کشورهای پیشرفته آمریکایی و اروپایی که به تدریج به کشورهای آسیایی مانند چین، ژاپن، هند، ترکیه و ایران رسید. در این بین زندگی نویسندگان این نوع داستانها کمتر مورد بررسی قرار داده شده است که در گزارش سایت منتال فلوس گوشههایی رازگونه از دنیای ادبیات کودک پرده برداری شده است:
1. زندگی با شغل نویسنده ادبیات کودک سخت است
شاید بسیاری از آثار ادبیات کودک همیشه مورد توجه بوده و حتی فیلمهایی که از آنها تهیه میشود با استقبال زیادی روبرو شده است ولی باید گفت تاریخ ادبیات کودک همواره شاهد نویسندگانی است که زندگی را سخت سپری کردهاند. در حقیقت ناشران کمتر برای نویسندگان ادبیات کودک پول پرداخت میکنند چون اعتقاد دارند این نوع کتابها جدی نیستند. انجمن نویسندگان و نقاشان کودک در سایت خود نوشته است نویسندگان تازه کار ادبیات کودک به طور متوسط 8 تا 12 هزار دلار در سال دستمزد دریافت میکنند درحالی که این رقم برای نویسندگان کتابهای دیگر بسیار بالاتر است.
2.معلمی اولین شغل اکثر نویسندگان کودک بود.
تاریخ ادبیات نشان میدهد بیشتر نویسندگان ادبیات کودک قبل از اینکه بخواهند کتابی برای کودکان بنویسند سالهای در شغل معلمی کار کردهاند. آنها میگویند بسیاری از داستانهای خود را از دانش آموزان الهام گرفتند.
3. آنها از کودکان خود کمک میگیرند.
معمولاً از هر نویسنده کودکی که درباره شغلش بپرسید اولین چیزی که میگوید گذشته و کودکیاش است. اکثر نویسندهها میگویند داستانهایشان انعکاسی از کودکی خود است ولی حقیقت اینجاست که بسیاری از آنها برای نوشتن داستان از فرزندان خردسال خود استفاده میکنند. نویسندهها میگویند کودکان دارای تجربههایی هستند که به هیچ وجه در بزرگسالان پیدا نمیشود و هر کسی هم ادعا کند که حس کودکیاش قوی است نمیتوان به این گفته اعتماد کرد.
4. کتابهای کودک در اصل با مخاطب بزرگسال نوشته میشود.
شاید کتابهای نقاشی یا مصور که روی آن ها متوسط سنی 3 تا 8 سال خورده باشد در همان ابتدا تکلیف مخاطب خود را روشن میکند ولی معمولاً تجربه ثابت کرده است که نویسنده های کودک با نیم نگاهی به بزرگسالان داستان مینویسند. اگر خوب به اطرافتان دقت کرده باشید مخاطب اصلی داستان هایی مثل هری پاتر یا آلیس در سرزمین عجایب بیشتر از کودکان بزرگسالان هستند.
5. داستانهای کودک آموزشی نیستند.
معمولاً رسم بر این است که گفته میشود هر داستانی پندی حکمت آموز دارد ولی حتماً یادتان باشد که در داستانهای کودکان چنین چیزی وجود ندارد. این کلیشه برای داستانهای مخصوص کودکان یک دروغ بزرگ است چون شاید بعضی از این داستانها به گونهای حاوی پیامی اخلاقی هستند ولی اصل داستانهای مخصوص کودکان بر سرگرم کردن کوچکترها گذاشته شده است.
نظر شما