به مناسبت 21 دی؛ سالروز درگذشت استاد ابوالقاسم سحاب
ابوالقاسم سحاب طلبه علم بود/ پدرم برای چاپ اطلس خلیج فارس فرش زیر پایش را فروخت
استاد فقید ابوالقاسم سحاب به معنای واقعی طلبه علم و یک شخصیت فرهنگی برجسته بود. فردی که به هفت زبان تسلط داشت و تمام وقت خود را صرف مطالعه و کسب علم میکرد. او جزو اولین افرادی بوده که در پانوشت آثارش منابع را ذکر کرده است. این فرد با این درایت پول خرید کتاب نداشت اما از هر زمانی برای مطالعه استفاده میکرد. این بخشی از سخنان استاد محمدرضا سحاب در توصیف شخصیت علمی پدربزرگ خود است.
همیشه نامهای تکرار شونده برای ذهن ما عادی و عاری از کنجکاوی میشود اما همین تکرار نمادی از استمرار و حرفهایگری در یک حرفه و رشته است. مدتی بود که قصد داشتم برای تهیه گزارشی مفصل از این مؤسسه و گفتوگو با استاد محمدرضا سحاب سری به خیابان سمیه و ساختمان مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب بزنم. تا اینکه بیست و یکم دیماه این فرصت را فراهم کرد تا به بهانه سالروز درگذشت استاد ابوالقاسم سحاب به این مؤسسه بروم و گفتوگویی با نوه زندهیاد ابوالقاسم سحاب درباره شخصیت علمی و فرهنگی شادروان ابوالقاسم سحاب و چگونگی تأسیس این مؤسسه داشته باشم. زودتر از زمان تعیین شده به مؤسسه میرسم و تا آمدن استاد محمدرضا سحاب گشتی در نمایشگاه و فروشگاه مؤسسه میزنم.
اولین چیزی که با ورود به ساختمان مؤسسه نظرم را جلب میکند نقشههای قدیمیای است که بر روی دیوارها جا خوش کردهاند. نقشههایی از سراسر جهان که از دور هم میشود قدمتشان را فهمید. در میان تمام این نقشهها دو نقشه بیشتر توجهام را به خود جلب میکند؛ نقشه مصور ایران که راهنمای بناهای تاریخی و مناظر دیدنی ایران است و نقشه منطقه گیلان که با مداد ترسیم شده و ظرافت و دقتی که در ترسیم ناهمواریها بهکار رفته قابل تحسین است. این نقشه در سال 1339 شمسی توسط شادروان عباس سحاب ترسیم شده است.
جدای از نقشهها، تصاویر نقاشی شده شخصیتهای برجسته علمی و فرهنگی همچون دکتر احمد مستوفی، استاد عباس اقبال آشتیانی، دکتر محمد حسن گنجی، استاد حاج میرزا عبدالغفار نجمالدوله بر روی دیوارهای فروشگاه نصب شدهاند.
روایت کتابخانهای که با عشق جمعآوری شد
فضای نمایشگاه سحاب به قدری جذاب و پُرکشش است که دلم میخواهد ساعتها در آن گشت بزنم و غرق تماشای نقشههای آنتیکی شوم که در کمتر کتابخانهای یافت میشود. اما استاد سحاب آمدهاند و باید برای مصاحبه به دفتر او واقع در طبقه دوم موسسه بروم. به محض ورود به دفتر استاد بوی خوش کاغذ و جلدهای کتابهای قدیمی برای من یادآور کتابخانههای گنجهمانند با درهای چوبی بود که در آن زندگی کتابها رنگ و بوی دیگری داشت.
کتابخانه دفتر استاد بهقدری حس کنجکاویام را برمیانگیزد که قبل از پرداختن به سوألهایم درباره شادروان ابوالقاسم سحاب از نوه او میخواهم کمی درباره کتابهای ارزشمندی که در این گنجینه جای گرفتهاند، برایم توضیح دهد.
به گفته سحاب «در مؤسسه حدود 37 هزار جلد کتاب و 160 هزار نقشه وجود دارد که در ایران مشابه ندارند. همه این آثار توسط مرحوم پدربزرگ، مرحوم پدر و خودم از گوشه و کنار جهان جمعآوری شدهاند. برای مثال چهار جلد کتاب «الیزه روکلو» که برای سال 1882 میلادی است. کتابهای لاروس که از یک جلد تا 60 جلدی را شامل میشوند. این کتابخانه قبلا در منزل پدر بود، در واقع این کتابخانه ارزشمند سه بار جابه جا شده است.
قبل از درگذشت پدر، دکتر قالیباف، شهردار وقت تهران به ما وعده دادند که محل ساختمان منزل را بخرند و تبدیل به کتابخانه شود. چند سالی گذشت و این اتفاق نیفتاد تا اینکه آن ساختمان فروخته شد. ماهم مجبور شدیم همه کتابها را در حدود 1200 کارتن قرار دهیم و به ساختمان فعلی مؤسسه منتقل کنیم. اما این ساختمان هم فضای کافی برای کتابها نداشت، در نتیجه بخشی از کتابها در طبقه دوم این ساختمان جای گرفتند و بقیه هنوز در کارتنها است.
مدتی است که با دانشگاه تهران نیز در حال مذاکره هستیم تا فضای مستقلی را برای استقرار این گنجینه در اختیار ما قرار دهند و این کتابها را برای استفاده عموم وقف کنیم. اما هنوز فضایی برای این منظور پیدا نکردهاند. این کتابها زمانی ارزش واقعی خود را پیدا میکنند که در اختیار عموم قرار گیرند.
کتابخانه ملی نیز در دورهای درخواست کرد که این کتابها را به آنجا منتقل کنیم. اما موافقت نکردیم چون این کتابخانه حاصل زحمات یکصد سال است و حیف است که درون یک مجموعه گم شود. ارزش این آثار بهقدری است که باید یک فضای مستقل به آن اختصاص داده شود تا استقلال خود را داشته باشد.»
او درباره کتابهای این گنجینه میگوید: «تنها 10 درصد کتابهای این گنجینه به زبان فارسی هستند و مابقی به دیگر زبانهای دنیا است. مثلا یک اتاق تنها شامل کتابهای روسی است. در میان این کتابها اطلس دایرةالمعارف متعلق به زمان پطرکبیر است. همچنین چهار دوره دایرةالمعارف بریتانیکا در این گنجینه نگهداری میشود.»
کتاب الیزه روکلو یکی از منحصربهفردترین کتابهای این گنجینه است. کتابی که چاپ و صحافی بینظیری دارد. عطف کتاب با طلای واقعی است. آن دوره شمش طلا را آنقدر به عطف کتاب میکشیدند تا طلایی شود. این کتاب در سال 1882 میلادی در پاریس چاپ شده است. چهار جلد کتاب رولکو درباره قارههای جهان است که در هرکدام از آنها تصاویر و نقشههای ارزشمندی وجود دارد. در هرکدام از کتابها سه تا چهار نوع چاپ به کار رفته است.
کتاب جغرافیای جهان اثر ارنست گرانگر متعلق به 1922 میلادی یکی دیگر از آثار ارزشمند این کتابخانه است که سحاب به آن اشاره میکند. کتابی که جغرافیای کل جهان را شامل میشود و دربردارنده 160 نقشه ارزشمند است. اطلسهای ملی کشورها، اطلسهای آموزشی، تاریخ جهان در هشت جلد برخی دیگر از آثار این مجموعه است. سحاب معتقد است این مجموعه باید طبقهبندی و در یک جا متمرکز شود تا استادان و دانشجویان امکان استفاده از آن را داشته باشند.
اثر ارزشمند دیگر این گنجینه پنج جلد کاتالوگ نقشهها و کتابهای جغرافیائی است که از کل جهان تدوین شده است. طبقهبندی جغرافیائی این کاتالوگها که اثر یک مؤسسه آلمانی است از طبقهبندی کنگره هم بالاتر است.
این کتابخانه با خون جگر و عشق جمع شده است، به یاد دارم در مراسمی که در دانشگاه تهران برگزار شده بود، مرحوم استاد دکتر محمد حسن گنجی سخنرانی داشتند. ایشان درباره این کتابخانه گفتند اگر فرض کنیم این کتابخانه با ساختمان و تجهیزاتش یک میلیارد تومان هزینه داشته باشد، 950 میلیون تومان آن پول کتابهای آن است و تنها 50 میلیون تومان پول ساختمانش است. حالا که این 950 میلیون را استاد سحاب در طبق اخلاص گذاشتهاند، شما ساختمان مناسبی را برای آن در نظر بگیرید.
مرحوم دکتر حسن حبیبی زمانی که بنیاد ایرانشناسی را راه انداختند پیشنهاد خرید این کتابخانه با مبلغ دو میلیارد تومان را دادند. اما نپذیرفتم چون وقتی این کتابخانه در دل کتابخانه دیگری مستحیل شود فایده ندارد. این کتابخانه باید استقلال خودش را داشته باشد و به قول مرحوم دکتر گنجی بهعنوان یگانه کتابخانه جغرافیائی که درخاورمیانه وشاید در آسیا بینظیر است، شناخته شود.
گنجینهای از نقشههای تاریخی خلیجفارس
مدیر مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب توضیحی هم درباره نقشههای گرانبهایی که در این مؤسسه نگهداری میشود، میدهد. نقشههای این گنجینه نقشههای سنتی، ماهوارهای و تاریخی را شامل میشوند. مجموعه بسیار خوبی از نقشههای خلیجفارس را هم در اختیار داریم. در حدود بیش از 17 هزار سند معتبر از سال 1340 توسط مرحوم پدر و بعد از آن بنده جمعآوری کردهام.
پدرم سه جلد اطلس به زمان فارسی و انگلیسی درباره خلیجفارس تهیه کردند تا اثبات کنند این خلیج نام دیگری نداشته است. تهیه این اطلس از سال 45 شروع شد و سال 49 به چاپ رسید، اما دولت هیچ حمایتی از آن نکرد. مرحوم پدر برای چاپ این اطلس 350 صفحهای فرش زیرپای خود را فروخت تا هزار جلد از این کتاب را چاپ کند. این کتاب را به تمام مراکز خبری و دانشگاهی فرستاد. این کتاب به چاپ دوم هم رسید و تأثیر زیادی بر مؤسساتی گذاشت که تحت تأثیر تبلیغات اعراب قرار داشتند و اسامی جعلی برای خلیجفارس بهکار میبردند. او مکاتبات بسیاری با مؤسسات کارتوگرافی و خبری جهان داشت تا به آنها توضیح دهد که نام اینجا خلیجفارس است و خلیج عربی همان دریای سرخ است.
قبل از آن یعنی در سال 45 در کافه شهرداری سابق و تئاتر شهر امروز نمایشگاهی را از اسناد خلیجفارس برگزار کرد و رجال مملکت، سفرا و خبرنگاران خارجی را دعوت کرد تا از این نمایشگاه بازدید کنند. این نمایشگاه نیز بازخورد خوبی داشت.
مرحوم مهندس یمین افشار که در آن زمان استاندار استان ساحلی بود به پدر پیشنهاد داد که این نقشهها را در یک کتاب جمع کند، پدر پذیرفت و چند سالی بر روی این کتاب کار کرد در نهایت این کتاب را به زبانهای مختلف تهیه کرد. یمین افشار ماکت این کتاب را نزد شاه برد. شاه هم از کتاب خوشش آمد و به شورای عالی دانشگاه دستور داد تا برای چاپ آن بودجه ای قائل شوند. اما در شورا با چاپ کتاب مخالفت شد. بعدها مشخص شد که نماینده ساواک در شورا گفته بود که ما با این کشورها دوست هستیم و انتشار این کتاب به رابطه دوستانه ایران با این کشورها لطمه میزند، در نتیجه نباید چاپ شود. همین شد که پدر با هزینه شخصی کتاب را چاپ کردند.»
محمدرضا سحاب درباره دو جلد اطلسی که خود تهیه و منتشر کرده نیز میگوید: «من بعد از درگذشت پدر دو جلد اطلس تهیه کردم. در زمان وزارت احمد مسجد جامعی که ماجرای نشنال جئوگرافیک پیش آمد و نام خلیج فارس بههمراه نام جعلی خلیج عربی آورده شده بود، من تماس گرفته شد و قرار شد یک کتاب تک جلدی تهیه و در هجدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رونمایی و عرضه شود.
بعد از آن در سال 2005 میلادی یک اطلس دو جلدی به زبان انگلیسی در 700 صفحه تهیه کردیم که کاملترین سندی است که درباره خلیجفارس وجود دارد. قرار شد این کتاب که جایزه کتاب سال را نیز از آن خود کرد توسط وزارت خارجه به تمام سفارتخانهها و کنسولگریهای جهان ارسال شود. البته این کار هم به طور کامل انجام نشد. البته کار ما درباره خلیجفارس هنوز ادامه دارد و تا روزی که پرونده منحوس خلیج عربی بسته نشود تلاشمان را ادامه خواهیم داد.»
گنجینه کتابهای مؤسسه سحاب به قدری غنی است که میتوان چندین گزارش مفصل را به آن اختصاص داد. به همین دلیل فرصتی که مدیر مؤسسه در اختیارمان قرار داده را غنیمت میشمارم و به سراغ سوژه اصلی گزارش یعنی استاد فقید ابوالقاسم سحاب میروم.
علاقه وافر استاد ابوالقاسم سحاب به مطالعه و علماندوزی
زندگینامه، آثار و فعالیتهای علمی استاد ابوالقاسم سحاب در منابع و سایتهای بسیاری آمده اما پرداختن به این شخصیت برجسته علمی و فرهنگی از زاویه دید نوه ایشان جذابیت دیگری دارد.
و محمدرضا سحاب پدربزرگ خود را اینگونه برایمان معرفی میکند: «ایشان یک شخصیت فرهنگی بود. در سه سالگی به مکتبخانه آخوند ملاحسین شاهمیری رفت و بعد از گذشت یک سال خلیفه میشود، یعنی به بچههای دیگر درس میدهد. در 16 سالگی در تفرش تدریس میکرد و معلم سرخانه فرزندان رجال تفرش بود. یکی از این رجال دبیر لشکر وابسته نظامی ایران در فرانسه بود. زمانی که او بازنشسته میشود به تفرش بازمیگردد. از پدربزرگم که او را میرزا ابوالقاسم خان میخواندند، درخواست میکند تا به فرزندانش درس دهد. مرحوم پدربزرگ به دو شرط این پیشنهاد را میپذیرند، نخست به این شرط که به جای دریافت حقالزحمه از کتابخانه آنها استفاده کند و دوم اینکه به او زبان فرانسه یاد دهند. در حدود 19 سالگی اولین مدرسه دخترانه را به سبک امروزی در تفرش تأسیس میکند.
تفرش در گذشته دو گروه داشت؛ خوانین و رعایا. خاندان سحاب دهقانزاده و از رعایا بودند. طبق قوانین فئودالی رعیتزاده باید رعیت شود. پدربزرگم از پولی که از تدریس به دست میآورد،کارگر استخدام میکرد تا به جای او کار کند. البته گاهی هم خود به کارگر کمک میکند و در حین اینکه پشت گاوآهن کار میکرده، زبان فرانسه تمرین میکرده است.
استاد سحاب پس از سفر به تهران و تکمیل معلومات خود نزد علمای طراز اول تهران، به تدریس در مدارس مشغول شد و ضمن آشنایی با دانشمندان بنام آن زمان از جمله شادروان فخر داعی گیلان، علامه علیاکبر دهخدا، مرحوم امیر رضوانی و دیگران زندگی نوین فرهنگی و مطبوعاتی خود را آغاز کرد. در سال 1299 قمری حکم ریاست معارف ثلاث که سه شهر ملایر، نهاوند و تویسرکان را شامل میشده را دریافت و در آنجا هم یک مدرسه تأسیس میکند.
ایشان یک نخبه بودند. استاد دانشسرای عالی بودند و در آنجا روسی را از دکتر فاطمه سیاح آموختند. مرحوم سحاب به زبانهای فرانسه، انگلیسی، روسی، آلمانی، اسپانیولی و عربی تسلط داشتند. مرحوم باستانی پاریزی در یادداشتی نوشته بودند که استاد عباس سحاب کارهای زیادی کردند و آثار فراوانی دارند اما پدر او، استاد ابوالقاسم سحاب هزار برابر او کار کرده است.»
محمدرضا سحاب با اشاره به علاقه وافر پدربزرگ خود به مطالعه و کسب علم و دانش چنین اظهار میکند: «پدربزرگ من پول خرید کتاب نداشت. صبح اول وقت به وزارت معارف که در عمارت مسعودیه مستقر بوده و یا دانشسرای عالی میرفت. ساعت نهار و نماز به مسجد سپهسالار میرفت. بعد از آن به کتابخانه مجلس میرفت و شروع به رونویسی کتاب میکرد. به این ترتیب یک کتاب را ظرف حدود 20 روز رونویسی میکرد. یک روز در کاغذهای مرحوم سحاب به متن زیبایی برخوردم که نقطه نداشت. آن را به مرحوم پدرم نشان دادم و پرسیدم چرا نقطه ندارد؟ ایشان گفت استاد ابوالقاسم سحاب برای اینکه تعداد صفحات بیشتری را رونویسی کند نقطهها را نمیگذاشتند و شب در خانه نقطهها را میگذاشت. او جزو اولین افرادی بوده که در پانوشت آثارش منابع را ذکر کرده است. این فرد با این درایت پول خرید کتاب نداشت، اما امروز بسیاری از ما کتابهای بسیاری در دسترسمان است اما آنها را مطالعه نمیکنیم.»
در میانه صحبتهایم با مدیر مؤسسه سحاب به موضوع جالبی میرسیم و آن اولین جرقه تأسیس این مؤسسه است. سحاب در اینباره میگوید: «زمانیکه پدربزرگم در نهاوند بودند، زبان انگلیسی را یاد میگیرند و به حدی به این زبان تسلط پیدا میکنند که یک کتاب به نام «جغرافیای کارپنتر» را از انگلیسی به فارسی ترجمه میکنند. این کتاب را برای چاپ به تهران میآورد و به ناشران مختلف نشان میدهد. آنها میگویند نقشههای این کتاب را چه کسی آماده میکند؟ برای تهیه نقشهها نزد مرحوم استاد عبدالرزاق بغایری میرود. بغایری مبلغی کلان برای تهیه نقشهها درخواست میکند که مرحوم پدربزرگ توان پرداخت آن را نداشتند. این کتاب میماند و آن را به صورت پاورقی در روزنامهها و نشریات آن زمان چاپ میکند.
همان زمان به این فکر میافتد که چرا یک مؤسسه در ایران برای تهیه نقشه وجود ندارد. درهمان سالها استاد بعد از 13 فرزند دختر، صاحب فرزند پسر میشود و او از نهاوند با اسب به تفرش میآید. مرحوم ابوالقاسم سحاب این فرزند پسر را برای این کار یعنی تشکیل مؤسسهای برای تهیه نقشه تربیت میکند. پدرم سه سال در مکتب درس میخواند. بعد از آن به تهران و در مدارس کمالیه، ابن سینا و علمیه مشغول به تحصیل میشود. 13 ساله بوده که در مدرسه علمیه یک نقشه از کشورفرانسه ترسیم میکند که هنوز در مؤسسه موجود است. این استعداد در مرحوم پدر پرورش پیدا میکند.
پدر در سال 1315 دو فرانسوی را در خیابان امیراکرم میبیند و به آنها برای پیدا کردن انجمن ایران و فرانسه کمک میکند. آن دو فرانسوی به او میگویند که نقشه تهران به زبان لاتین را ندارید و پدر پاسخ میدهد خیر. آن دو به فرانسوی به هم میگویند که ایرانیها ادعای 2500 سال تمدن دارند اما نقشه پایتخت کشورشان را ندارند. همین موضوع غیرت پدر را برمیانگیزد و با 27 قران پولی که داشته چند متر کاغذ کالک، یک شیشه مرکب و چند قلم هاشور از چهارراه قوام السلطنه میخرد و بعد از 6 ماه نقشه لاتین تهران را تهیه و هزار نسخه از آن را تکثیر میکند و همین میشود تأسیس مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب.
هسته اولیه مؤسسه خیابان ایران در منزل پدربزرگم بود. بعد از آن به خانه ما در خیابان جابری منتقل شد. خانه ما صبحها دفترموسسه و محل کارتوگرافی بود و شبها اتاق خواب ما. بعد از آن در خیابان جابری یک آپارتمان اجاره کردیم. بعد از آن به ساختمانی در میدان ژاله سابق (شهدای فعلی) منتقل شد. از آنجا به ساختمانی روبهروی صفیعلیشاه و بعد از آن به ساختمان فعلی در خیابان سمیه آمد.»
از شادوران ابوالقاسم سحاب آثار ارزشمندی به یادگار مانده است؛ «فرهنگ خاورشناسان»، «مفتاح الاعلام»، «زندگانی شاه عباس کبیر»، «گلچین سحاب»، «تاریخ نقاشی در ایران»، ترجمه «جغرافیای کارپینتر»، ترجمه «فلسفه و اسرار حج» و... که نوه او درباره مهمترین این آثار عنوان میکند: مرحوم ابوالقاسم سحاب در حدود 72 جلد کتاب تألیف و ترجمه و همچنین صدها مقاله در مجلهها و نشریات معتبر منتشر کردند.
یکی از آثار ارزشمند شادروان ابوالقاسم سحاب که بعد از او فرزندش آن را ادامه داد کتابی با عنوان «اطلس چهارده قرن اسلامی» است. مرحوم پدربزرگ در سال 1316 شمسی مبادرت به ترجمه کتاب «التصویر فیالاسلام عند الفرس» اثر دکتر زکی محمد حسن از زبان عربی به فارسی کرد. بعد از ترجمه کتاب را نزد وزیر وقت وزارت معارف، علیاصغر خان حکمت میبرد. او دستور چاپ کتاب را به وزارت انطباعات میدهد و کتاب در سال 1328 چاپ میشود.
کتاب دوم را بعد از ترجمه به مجله گلهای رنگارنگ میدهد و مجله آن را در سالهای 1324-25 بهصورت پاورقی چاپ میکند. مرحوم پدر در دهه 50 این مجموعه را به تدریج تکمیل میکند. طرح «اطلس چهارده قرن اسلامی» در سال 1361 مورد توجه و مشارکت یونسکو قرار میگیرد. تا امروز فقط یک جلد از این مجموعه ۲۰ جلدی به نام هنر خوشنویسی چاپ و منتشر شده است وانتشار بقیه مجلدات نیازمند همکاری و مساعدت مادی و معنوی موسسات دولتی و خصوصی است.
یکی از آثار ارزشمند مرحوم ابوالقاسم سحاب «فرهنگ خاورشناسان» است، او اولین فردی است که چنین کتابی تهیه کرد. زمانیکه کنگره هزاره فردوسی در دوره رضاشاه برگزار میشده، او به دیدار خاورشناسانی که از سراسر دنیا در طوس جمع شده بودند مصاحبه میکند و همین خشت اول کتاب «فرهنگ خاورشناسان» میشود. بعد از آن با خاورشناسان دیگر مکاتبه میکند و شرح حال و آثار آنها را در یک کتاب جمعآوری و تنظیم میکند.
یکی دیگر از آثار او «مفتاحالاعلام» در 6 جلد است. چهار جلد آن در معرفی رجال و شخصیتهای علمی دوره اسلامی، یک جلد زنان اسلام و یک جلد خاورشناسان است. متأسفانه بجز فرهنگ خاورشناسان جلدهای دیگر چاپ نشده است.
در پایان گفتوگو از استاد سحاب میخواهم تا خاطرهای از پدربزرگ برایمان تعریف کند و او از روزهای خوش آخرهفته و اقامت تابستان در باغ تفرش برایمان میگوید: «خانه مرحوم پدربزرگم در خیابان عینالدوله (ایران فعلی) بود و خانه ما هم در خیابان جابری بود. به یاد دارم پدربزرگ پنجشنبهها بعدازظهر دنبال من میآمدند و من را به خانه خودشان میبردند و جمعه عصر برمیگرداندند. تابستانها هم به تفرش میرفتیم و در زمینهای کشاورزی آباء و اجدادیشان من را بر روی چرخ خرمنکوب مینشاند و دور زمین میچرخاند. خاطرات بسیار خوشی از بودن در خانه پدربزرگ داشتم که هنوز در ذهنم زنده است.
ایشان بسیار منظم بود. قبل از اذان صبح بیدار میشد و بعد از اقامه نماز تا ساعت هفت مطالعه میکرد. بعد از آن به مزرعه میرفت و ساعت 12 برمیگشت. بعد از اقامه نماز و کمی استراحت تا ساعت 6 بعدازظهر شروع به نوشتن یا مطالعه میکرد.»
ساعت حوالی یک بعداز ظهر است که کار تهیه گزارش از مؤسسه سحاب و گفتوگو با مدیر این مؤسسه به پایان میرسد و من با یک آرزو این مؤسسه را ترک میکنم؛ آرزوی تهیه گزارشی از مراسم افتتاحیه کتابخانه جغرافیایی سحاب در فضایی مستقل و مناسب.
نظرات