کتاب صوتی «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» که با حامد فعال منتشر شده است، در سایت و اپلیکیشن «نوار» و «کتابراه» و «فیدیبو» قابل دسترسی و خرید است.
لله المنّه و الحمد كه خاطرات حضرت استادي، فخر المحقّقين و مجدالمُدَقّقين، آفتاب سپهر هنر و فرهنگ و رونقشكنِ بازار ماني و ارتنگ، سِر پروفسور حسنعلي خان مستوفي - طالّ بقاه - به حلية طبع آراسته گرديد.
استاد حسنعليخان مستوفي براي كارگزاران سياسي، اجتماعي و فرهنگي اين مرزوبوم، نام و چهرهاي شناخته شدهاند و به جرأت ميتوان گفت كه در صد سال گذشته، ايشان بيشترين تأثير را در روند تحولات فرهنگي و اجتماعي و سياسي ايران داشتهاند. نثر موجز و بيان صادقانه ايشان در نگارش خاطرات به قدري جذاب و گيراست كه خوانندة اثر را دچار شگفتي ميكند.
اين بزرگمرد كه در حال حاضر در يكي از روستا - شهركهاي غرب تهران گوشة عزلت اختيار كرده و كمتر كسي را به حضور ميپذيرد، گنجينه اسرار و تجارب سده گذشته است.
بعيد ميدانم كه كسي از خوانندگان فهيم اين كتاب، با استاد آشنايي نداشته باشد، مع هذا براي آشنايي جوانترها با شخصيت اين بزرگمرد، اظهارنظر برخي از شخصيتهاي داخلي و خارجي را دربارة استاد حسنعلي خان مستوفي ذيلاً درج ميكنيم:
آقاي من اي حسنعلي خان
اي جان به شمايل تو قربان
كس مثل تو قهرمان نباشد
بهتر ز تو در جهان نباشد
در ساز غم تو پرده دارم
قربان تو زخمة سه تارم
«استاد شهريار»
(بخشي از يك نامه منظوم)
«...سياستگزاري فرهنگي در كشور، بدون عنايت و رويكرد به آرا و انديشههاي استاد مستوفي قطعاً محكوم به شكست است. بنده همواره از ايشان با عنوان بزرگمهر معاصر ياد ميكنم...»
«دكتر سيد عطاءالله مهاجراني»
«...گفتند: يك شرطش اين است كه حسنعليخان از پشت پرده به شما خط ندهد. گفتم محال است اين يك شرط را بپذيرم. مگر ما در اين مملكت چند تا مثل حسنعلي خان داريم...»
«سيد ضياءالدين طباطبايي»
(بخشي از خاطرات)
«دستيار ايراني من ـ محمود حسابي ـ به شدت تحت تاثير مردي به نام حسنعلي خان است. آنطور كه او مي گويد، اين مرد موجود عجيبي است. خيلي مايلم او را ببينم ...»
«آلبرت اينشتن»
«مردي است چو ماه و ماه، تابان باشد
هرچند به زير ابر پنهان باشد
هر مملكتي شاه و اميري دارد
شاه دل ما، حسنعليخان باشد»
«ملكالشعراء بهار»
«نظر به خدمات ارزشمند شما به دولت بريتانيا در طول اقامتتان در اين كشور، شما را به لقب «سِر» مباهي و مفتخر ميكنم و اميدوارم جهان بشريت، قدردان شما باشد.»
با احترامات فائقه؛ «ملكه اليزابت دوم»
«برعكس، من از شرق هم تأثير گرفتهام. من با يك ايراني ملاقات كردم. آقاي مستوفي مردي مؤثر و با مطالعه بود. خيلي چيزها از او ياد گرفتم. حتي يكي از داستانهايم را براساس سوژهاي نوشتم كه او به من داد. من براي او به همان اندازه ارزش قائلم كه براي كاسترو.
ـ سوژه كدام داستان شما از ايشان است؟
ـ داستان «كسي به سرهنگ نامه نمينويسد.»
«گابريل گارسيا ماركز»
(مصاحبه با «ال پاييس» 8 مه 1996)
نظر شما