نقد از کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی»
برداشت مغرضانه از واژه «سفور» و تهمت به سیدجمال در ترویج بیحجابی
سید جمالالدین اسدآبادی در زمانهای که اکثر مسلمانان روبنده زدن را واجب میدانستند با این باور مخالفت کرد، اما نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» با قلب معنای «سفور» سید را به ترویج بیحجابی متهم میکند.
حمید آسوده، پژوهشگر تاریخ اسلام و جنبشهای اسلامی معاصر در تازهترین یادداشت خود ضمن بحث درباره واژه «سفور» در لغت عرب و سیر تحولی آن در اندیشه معاصر به بحث درباره نظر سیدجمال الدین اسدآبادی درباره حجاب پرداخته است. لازم به یادآوری است که دلیل نگارش این یادداشت نیز برداشت اشتباه مقداد نبوی رضوی در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» از نظریات سیدجمال الدین اسدآبادی درباره حجاب است.
نویسنده این کتاب در ذیل طرح بحث خود درباره سیدجمال الدین اسدآبادی، این چهره اثرگذار در تمدن معاصر اسلامی را مخالف حجاب خوانده است. حمید آسوده نیز پیشتر در طی یادداشتی به نقد کلام مقداد نبوی در این کتاب که سیدجمال الدین اسدآبادی را موافق نوشخواری و همچنین بیتوجه به نماز معرفی کرده بود، پرداخت. یادداشت حمید آسوده را در ذیل بخوانید:
«در حال حاضر کلمه سفور در زبان عربی به معنای بیحجابی یا کشف حجاب است. در واقع در صد سال گذشته عموماً عبارت «السفور و الحجاب» را برای مقایسه «بی حجابی و حجاب» به کار بردهاند، اما آیا معنای کلمه «سفور» در قرنهای نوزدهم و قبل از آن نیز همین بوده است؟
باید به این نکته تاریخی توجه داشت که در اکثر جوامع مسلمان تا اواخر قرن نوزدهم، همه زنان علاوه بر حجاب موی سر، روبنده نیز داشتنند و چهره خود را میپوشاندند چنانکه امروز نیز گروههایی از مسلمانان، به ویژه در میان اهل سنت، استفاده از برقع و روبنده را واجب میدانند. درواقع در آن زمان بحث از «سفور الوجه والکفین» یا «جواز سفور وجه المرأة» به معنای جواز برداشتن روبنده بوده است و نه برداشتن حجاب. گروه اندکی از فقها سفور به معنای کشف چهره زن را بلامانع میدانستند اما در مقابل بیشتر مسلمانان روبنده را واجب میدانستند.
در نتیجه از نظر بسیاری از علمای مسلمان، نشان دادن چهره، نوعی بیحجابی بود و شاید به همین علت در قرن بیستم و بعد از مطرح شدن مساله کشف حجاب در کشورهای مسلمان که مسالهای جدید بود، معنای کلمه سفور توسعه یافت و شامل کشف حجاب موی سر نیز شد زیرا اکثر مردم مسلمان در آن زمان نقاب صورت را نیز جزو حجاب میدانستند و چه اینکه کسی نقاب را بر میداشت و چه روسری، هر دو را بیحجابی میدانستند و به همین علت از دورهای به بعد، برای هر دو حالت واژه سفور را به کار بردهاند. بد نیست نگاهی به معنای لغت سفور در کتاب «لسان العرب» داشته باشیم: کشف الوجه، یقال: «سفرت المرأة وجهها: إذا کشفت النقاب عن وجهها، ویقال: سفرت المرأة عن نقابها تسفره سفوراً، فهی سافرة: جلّته، وسمی السَّفَرُ سَفَراً؛ لأنه یسفر عن وجوه المسافرین وأخلاقهم، فیظهر ما کان خافیاً منها» (لسان العرب، لابن منظور، مادة (سفر)، ۴/ ۳۶۸ - ۳۷۰). همچنین میتوانید در فرهنگ لغت آنلاین «المعانی» معانی مرتبط با سفور را ببینید. برای مشاهده آن به این نشانی بروید.
در نتیجه میتوان گفت واژه «سفور» در اصل به معنای برداشتن روبنده و نشان دادن چهره بوده است و بعد از آغاز ماجرای کشف حجاب در کشورهای مسلمان، در قرن بیستم میلادی، معنای این واژه به بی حجابی تعمیم یافته است. تا آنجا که من متوجه شدهام مسلمانان در قدیم برای بی حجابی یا خروج از حجاب اسلامی از واژه «تبّرج» استفاده میکردند.
اما حالا سبب بررسی معنای این کلمه چیست؟ سید مقداد نبوی رضوی در صفحه ۷۰۵ کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» چنین نوشته است: «سید جمال الدین به «خوبی مشروط بی حجابی» باور داشت و بر آن بود که: «بی حجابی خوب است در صورتی که نتیجهاش فساد نباشد [چرا که] قوت زن در طبیعت اوست.»
سپس در پاورقی همان صفحه از آثار محمود أبوریة و احمد امین - که هر دو از علاقهمندان مصری سیدجمال الدین بودند- دو مطلب نقل میکند که در هر دومطلب واژه سفور به کار رفته است. حال اگر عبارتهایی را که از سید جمال در این باره نقل شده است، با توجه به معنای رایج در زمان سید جمال (حدود ۱۵۰ سال پیش) ترجمه کنیم، چنین به دست خواهد آمد: «و یعرض فی مجلسه للحدیث عن الرجل و المرأة و السفور و الحجاب فیطیل القول فی ذلک...ثم قال «و عندی ان لامانع من السفور اذا لم یتخد مطیّه للفجور»
و عرضه می شد در مجلس سید سخن از مرد و زن و روبند داشتن و حجاب زنان مطرح شد و سخن در این باره به درازا کشید... سپس سید گفت نزد من هیچ مانعی ندارد که زنان روبنده نزنند، در صورتی که این کار مایه فسق و فجور قرار داده نشود. (احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، ص ۱۱۴)
و لو اقتصر النساء علی الاکتفاء بالسفور و لم یتخذ مطیّه للفجورلما کانت فی الامر مایحتاج لاخذ ورد: اگر زنان به برداشتن حجاب روبنده (گشودن چهره) اکتفاء کنند و آنرا مایه فسق و فجور قرار ندهند، در این امر احتیاجی به پوشاندن رخساره نیست. (محمود أبوریة ، جمال الدین افغانی، ص ۱۰۳)
اگر این ترجمه درست باشد، آنگاه انتساب عدم باور به وجوب حجاب به سید جمال الدین اشتباه بوده است. همچنین جناب سید مقداد نبوی در این مورد به نوشتههای سید حسن تقی زاده و مرتضی مدرسی چهاردهی نیز استناد میکند که آن دو نیز در دوره کشف حجاب در ایران مطلب نوشتهاند و ممکن است همین اشتباه جناب نبوی در ترجمه را انجام داده باشند. به هر حال اگر حداقل احتمال بدهیم که سید جمال واژه سفور را در معنای اصلی آن استفاده کرده است و مدرک دیگری در این مورد یافت نشود، بهتر است چنین بگوییم که سید جمال در زمانهای که اکثر مسلمانان روبنده زدن را واجب میدانستند با این باور مخالفت کرده است، به ویژه که عبارت «علی الاکتفاء بالسفور» نشان میدهد او به دنبال ترویج بی حجابی یا فرهنگ برهنگی نبوده است.
من به اصل کتاب محمود أبوریة دست نیافتم اما در کتاب زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث مطالب جالبی در بحث حقوق زنان از قول سید جمال الدین مطرح شده است که میزان آزاداندیشی و پیشرو بودن او در جریان نواندیشی دینی را نشان میدهد که واقعا ارزش ترجمه و بررسی دارد. شاید هم بنده حقیر اشتباه برداشت کردهام و در صورت دست یافتن به مدارک و مستندات دیگر لازم شود این ادعای خود را پس بگیرم!
اما آیا میتوان از امثال سید مقداد نبوی انتظار داشت تا اشتباهات خود را بپذیرند؟ کسانی که به راحتی حاضر میشوند اتهام شرابخوارگی و بینمازی را به بزرگمردی چون سید جمال الدین اسدآبادی نسبت دهند، بعید میدانم دیگر واجب یا مستحب بودن حجاب از نگاه سید جمال برایشان مهم باشد!
نظرات