کتاب «پایتخت درد»، خاطرات محمدمهدی بهداروند از سالهای جنگ و حال و هوای خوزستان در روزهای مقاومت و آتش و دود است.
در بخشی از مقدمه کتاب به قلم محمدمهدی بهداروند آمده است: «دور یا نزدیک! خیلی از ما کودکی و نوجوانیمان را با جنگ مشق کردهایم. روزی روزگاری که همین آدمهای معمولی برایمان اسطوره میشدند و چقدر دلمان میخواست شبیه آنها باشیم. جنگ، ادبیات خود را داشت و ما سعی میکردیم لااقل نمره قبولی این واحد را به دست بیاوریم. جنگ در جنوب نقشه، شعلهور شده بود و ما با آغوشِ گشوده، مهمانان جنگ را سلام میدادیم. سلام به رزمنده! سلام به ایستگاه قطار و سلام به دو کوهه و کرخه... سلام به شادی رفتن و خستگیِ برگشتن. سلام به روزهای اعزام و شبهای موشکباران. سلام به شهری که آسمانش سرشار از ستارههای دشمن بود... ما جنگ را نه با تماشای اَبَرمردهای هالیوود که با واقعیت عریان نبردهای تَن به تَن و هواپیماهای دور و نزدیک و رژه تانک و گلولهباران از بَر شدیم... و اکنون که آن آتش در هیزم خود سر فرو برده است، گویی ما نبودیم که برای تشییع شهیدانمان دست نداشتیم و برای برگشتن از خطوط مقدم، پای آمدن... موسیقی شبهای ما آژیر قرمز و سفید بود و پیغام «صدایی که هماکنون میشنوید...» و حالا هستند کسانی که میآیند و بیهیچ شناسنامهای از جنگ، تلاش میکنند ما را با جنگ و خوزستان آشنا کنند.»
نخستین چاپ کتاب «پایتخت درد: خاطرات شفاهی دکتر محمدمهدی بهداروند» در 416 صفحه با شمارگان یکهزار نسخه به بهای 44 هزار تومان از سوی انتشارات بوستان کتاب راهی بازار نشر شده است.
نظر شما