نیکنام حسینیپور در گفتوگوی نوروزی با ایبنا:
ابایی ندارم از اینکه بگویم بچه دهاتم/ نیرویی به خانه کتاب نیاوردم؛ نه با اتوبوس نه با دوچرخه
نیکنام حسینیپور میگوید: خیلی اهل خودنمایی نبودم و تلاش میکردم بیشتر پشت صحنه باشم تا روی صحنه. اما در خانه کتاب مجبوری روی صحنه باشی. دست خودت نیست؛ آدم را میآورند روی صحنه...
در آستانه سال نو، فرصت گفتوگو با مدیرعامل موسسه خانه کتاب فراهم شد. فعال ناماشنای عرصه فرهنگ و کتاب که خود را مرد علاقهمند به پشت صحنه سیاستگذاریهای فرهنگی معرفی میکند و حالا که به خانه کتاب آمده تاکید دارد از همه طرفیت خود برای اهل قلم و نشر استفاده کند.
سالهاست که شما را در حوزه فرهنگ و کتاب میشناسیم. از یک سال پیش هم که بهعنوان مدیرعامل موسسه خانه کتاب فعالیت میکنید. اما اجازه بدهید کمی به عقب برگردیم؛ از دورهای که فعالیت فرهنگی شما آغاز شد.
از دوران دانشجویی، در موسسه نمایشگاههای فرهنگی و همچنین در وزارتخانه حضور داشتم و موسسه نمایشگاهها، نقطه آغاز فعالیت اجرایی من بود؛ بنابراین با موسسات زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهویژه موسسه خانه کتاب، بیگانه نبودم. بعد از فارغالتحصیلی نیز در تهران ماندگار شدم و به فعالیت در حوزه فرهنگ ادامه دادم.
یکی از سیاستهای دکتر صالحی در زمان حضورش به عنوان معاونت امور فرهنگی، حضور مشاوران در موسسات زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هدف دریافت مستقیم دغدغههای اهالی فرهنگ بود؛ به همینخاطر با دستور معاونت، عضو هیات مدیره موسسه خانه کتاب شدم. در نهایت سرنوشت اینگونه رقم خورد که 29 بهمنماه سال 1396 رسما فعالیتم را در موسسه خانه کتاب آغاز کردم. این تاریخ را هیچوقت فراموش نمیکنم. بعد از مراسم تودیع و معارفه خبر آمد هواپیمای تهران یاسوج در سیسخت؛ یعنی زادگاه من به کوه برخورد و سقوط کرده. خیلی ملتهب شدم. آن روز هم تلخ بود و هم شیرین.
البته همانطور که گفتم سالهای متمادی با نیروهای این مجموعه و به مناسبتهای مختلف ازجمله نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران همکاری داشتم، ولی طی یک سال گذشته آشناییها بیشتر شد و صمیمیتر شدیم. من به قالبهای رفتاری رئیس و مرئوسی اعتقادی ندارم و به نظرم یکی از نقاط ضعف مسئولان ما، توجه به قالبهای رسمی و دور شدن با بدنه و نیروهاست.
شما در برهه حساسی مدیریت موسسه خانه کتاب را تحویل گرفتید. درست نمیگویم؟
خب... فعالیتها و برنامههای قابلتوجهی از سوی مدیران مختلف تا تاریخ حضور من بهعنوان مدیرعامل، انجام شده بود و بسیاری بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند که در زمان ورود من، موسسه خانه کتاب در شرایطی خاص و متفاوت قرار داشت. شاید همه فکر میکردند و یا پیشبینی میکردند با توجه به سابقه اجراییام، به موسسه نمایشگاههای فرهنگی خواهم رفت. برخی اعتقاد داشتند حسینیپور، نیروی اجرایی است و با فعایتهای خانه کتاب بیگانه است. واقعیت این است که من آدم اجرایی هستم، اما سالها با ناشران، اهالی نشر و قلم، اصحاب فرهنگ و هنر دمخور بودهام. شاید بهقول آقای صالحیامیری خیلی اهل خودنمایی نبودم و تلاش میکردم بیشتر پشت صحنه باشم تا روی صحنه. اما در خانه کتاب مجبوری روی صحنه باشی. دست خودت نیست؛ آدم را میآورند روی صحنه.
نخستین و اصلیترین رویکرد شما در بدو ورود به موسسه خانه کتاب چه بود؟
در بدو ورود احساس کردم به هر دلیل، همگرایی و همدلی لازم در مجموعه وجود ندارد؛ بنابراین تلاش کردم به ترمیم روحیه همکاران توجه کنم. همیشه تاکید دارم ما اعضای یک خانواده هستیم و در مواجه با مشکلات باید گذشت داشته باشیم. البته هنوز هم تا نقطه مطلوب برای ایجاد فضای همدلی فاصله داریم، اما احساس میکنم طی یک سال گذشته تا حدودی این فضا ایجاد شده. تلاش کردم با توجه به ارتباطاتی که با وزارتخانه دارم، امکانات رفاهی برای کارمندان موسسه فراهم شود. علاوهبراین برخی فعالیتها که پیشتر پایهگذاری شده بود ادامه پیدا کرد.
همیشه معتقدم هر مدیری، مجموعهای از خدمات را شکل داده و البته شاید انتقاداتی نیز به او وارد باشد. تاکید دارم میتوان با خرد جمعی، مسیر را با سیاستهایی بهتر ادامه داد. وقتی آمدم، تلاش کردم از ظرفیت درونی موسسه استفاده کنم؛ بنابراین نه با قطار، نه با اتوبوس و نه با دوچرخه نیرو نیاوردم. نیروهای خوبی در بخشهای مختلف موسسه خانه کتاب وجود دارد، باید انگیزه داشته باشند تا ظرفیتهای خود را نشان دهند. حتی شاید اگر جای من بنشینند، مدیریت بهتری داشته باشند. بنابراین توجه به نیروهای درون و ظرفیتهای داخلی موسسه یکی از کارهایی بود که انجام دادم و تا حدودی هم موفق بودم.
بسیاری از برنامههای سالهای گذشته موسسه با حضور شما ادامه پیدا کرد. بعضی هم با تغییراتی همراه شد. در اینباره توضیح دهید.
برنامههای «عصر کتاب» که از دوره قبل با هدف تجلیل از مفاخر ایجاد شده بود، ادامه پیدا کرد. توجه به همه حوزههای فرهنگ مکتوب و همه چرخه نشر در دوره جدید مورد نظر ما بود. تقویت ارتباط با انجمنهای مختلف حوزه اهل قلم نیز یکی دیگر از رویکردها، طی یک سال گذشته است. طرح «تاریخ شفاهی» با تاکید بر تمام بخشهای چرخه نشر آغاز شده است. جلد نخست «تاریخ شفاهی» فقط به ناشران توجه کرده بود و امیدواریم جلد دوم این مجموعه برای نمایشگاه کتاب آماده شود.
یکی از اقدامات جدید، جمعآوری و مکتوب کردن تجربه فعالان بخشهای مهم چرخه اهل قلم است؛ بهعبارت دیگر تجربه پیشکسوتانی، مانند استاد خرمشاهی، سمیعی گیلانی و یا کامران فانی علاوه بر این تجربه دیگر حلقهها، حتی ویزیتورهای کتاب باید مکتوب و منتقل شود. تشکیل کمیته انتشاراتی یا کمیته کتاب نیز از رویکردهای جدید موسسه است.
چطور به ضرورت تشکیل کمیته کتاب رسیدید؟
وظیفه خانه کتاب، انتشار هر نوع کتابی نیست؛ بلکه باید آثاری را منتشر کند که درباره اطلاعرسانی کتاب تدوین شدهاند. از سوی دیگر هدف موسسه تجارت با کتاب نیست بنابراین ابایی نداریم از اینکه بگوییم شمارگان کتابهای انتشارات موسسه محدود است.
یکی از اولین اقدامات من در زمان ورود به موسسه، چند دوره بازدید از انبار کتابِ موسسه در ساختمان فجر بود. انباشت کتاب در این انبار به حدی بود که ورود به انبار دشوار بود. این شرایط سوالبرانگیز شد که با وجود این وضعیت چطور در سالهای قبل حسابرسی انجام میشده؟! کتابهای متنوع در دولتهای مختلف با شمارگان 1000 تا 3000 نسخهای در انبار وجود داشت. سیستم دولتی نیز موجب شده بود کسی پیگیر نشود که آیا این کتابها فروش دارد؟ بازار دارد؟ سرنوشت آنها یا اهداء بود یا باقی ماندن در انبار. بنابراین یکی از مشکلات 15 ساله موسسه خانه کتاب همین مساله بود.
من تاکید داشتم، انبار باید به شیوه مناسب تخلیه شود. البته پیشنهاد شد درآمدی از خمیر کردن کتابها داشته باشیم اما با نظر دکتر جوادی؛ معاون امورفرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بخشی از کتابها به جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب و باشگاههای کتابخوانی اهدا شد. علاوهبراین کتابهای حوزه علوم دینی را نیز با امضا دکتر جوادی برای بیش از 900 ائمه جمعه کشور ارسال کردیم. ما تلاش میکنیم ارتباط با ائمه جمعه تداوم داشته باشد، بنابراین مقرر شده در نشست مشترک با حجتالاسلام علیاکبری، برنامههای کتابمحور با توجه به ویژگیهای بومی و ذائقهسنجی طراحی شود.
موسسه خانه کتاب مجری برگزاری جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است و سیوششمین دوره این رویداد در نخستین سال فعالیت شما برگزار شد. تداوم این رویداد مهم کتابمحور یک امتیاز و البته ظرفیت برای حوزه نشر ما است؛ البته نقدهایی از زوایای مختلف به این رویداد وارد بوده. دیدگاه شما درباره بازبینی ساختار جایزه کتاب سال چیست؟
پیش از این مقاومتهایی برای نقد کتاب سال وجود داشت. حتی گاهی در درونِ موسسه این پرسش طرح میشود که چرا خودزنی کنیم؟! اما تاکید دارم نقدِ از درون اولویت دارد و اشکالی ندارد خودمان را نقد کنیم. البته تلاش میکنیم با حداقل اشکال، رویدادهای مختلف را برگزار کنیم اما مجریان برگزاری رویدادهایی مثل کتاب سال که معصوم نیستند! بیتردید کار ما نیز با اشکالاتی همراه است. بارها گفتهام از درون شدیدترین نقدها، دریافت و حتی در خبرگزاری کتاب منتشر شود. هدف از انتشار نقدها، جریانسازی رویداد کتاب سال است.
متاسفانه به نظر میرسد، اهل قلم حساسیتی به جایزه کتاب سال ندارند. باید حساسیتها را به رویداد کتاب سال افزایش دهیم تا ناشران و نویسندگان هر نوع کتابی تولید نکنند. در مجموع به دنبال تبدیل کتاب سال به یک برند معتبر هستیم. که همه نویسندگان و پدیدآورندگان کتاب اعم از مترجمان نیز احساس کنند باید کتابی را خلق یا ترجمه کنند که ظرفیت موفقیت در جایزه کتاب سال را داشته باشد.
بیستوششمین دوره هفته کتاب نیز با نخستین سال حضور شما در موسسه برگزار شد. ارزیابی شما درباره این رویداد چیست؟
هفته کتاب طی چند دوره گذشته چندان از سوی نهادهای مختلف مورد توجه قرار نمیگرفت اما به نظرم بیستوششمین دوره هفته کتاب به دلیل همدلی و همافزایی بیشتر نهادها و سازمانهای مختلف با رویکرد متفاوتی برگزار شد. تلاش کردیم با ایجاد نشاط در طراحی پوستر و تیزر هفته کتاب مشارکت نهادها را افزایش دهیم. با توجه به اینکه رویکرد موسسه خانه کتاب در برگزاری هفته کتاب، تبلیغ و تشویق و دامنزدن به برنامههای کتابمحور است، تلاش کردم در بیشتر برنامه سازمانها حضور داشته باشم.
مستندسازی همه تجربههای رویداد کتاب محور مانند هفته کتاب نیز از برنامهها هفته کتاب بود که خوشبختانه منجر به بارگزاری سایت هفته کتاب شد و همه تجربیات نهادها و سازمانها در این قالب منعکس شود.
طی یکسال گذشته سفرهای استانی را در دستور کار داشتید. ماحصل این سفرها چه بود؟
به نظر من موسسه خانه کتاب، حالت انزواگونه به خود گرفته بود. بهطوری که بیشتر به مرکز توجه داشت. بهعبارت دیگر نه موسسه با استانها ارتباط داشت و نه استانها با موسسه. حتی گاهی مسئولان فرهنگی استانها گلایه میکردند موسسه به آنها بیتوجه است.
«توسعه عدالت فرهنگی» و همچنین رویکرد تمرکززدایی وزیر محترم در قالب شعار «ایران، فقط تهران نیست» از مهمترین سرفصلهای برنامه کلان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است و باید محقق شود. با همین رویکرد تلاش کردیم در مناطق مختلف کشور برنامههایی را اجرا و ارتباطها را تقویت کنیم. مدیران کل فرهنگ و ارشاد استانی را در رویدادهای مختلف ازجمله هفته کتاب دخیل کردیم. علاوهبراین به مناطق کمبرخوردار در طرحهای حمایتی توجه ویژه شد. افتتاح چند نمایندگی خبرگزاری کتاب ایران در استانها نیز از دیگر رویکردها در این مسیر است. احساس میکنم، نگاه استانها نیز طی این مدت به خانه کتاب ترمیم و ظرفیت آنها دیده شده است.
بهویژه برنامههای عصر کتاب استانی طراحی شد و موفق شدیم دردو استان چهار محال و بختیازی و خراسان شمالی برگزار کنیم. بازخورد قابل توجهی نیز دریافت کردیم؛ حتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی این دو استان نیز از ارجی این رویدادها ابراز رضایت کردند.
با مشکل کمبود بودجه چه کردید؟
برنامههای متنوعی برای موسسه در نظر داشتم، اما شرایط بودجه سال 1397 کشور متفاوت بود. با توجه به این شرایط، پرداخت بهموقوع حقوق کارمندان را در اولویت قرار دادیم. همیشه دغدغه پرداخت حقالزحمه به موقع داوران کتاب سال را دارم اما مشکل بودجه مانع از برگزاری مراسم تجلیل از شایستگان تقدیر سیوپنجیمن دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
تزریق قطرهچکانی بودجه، مانع از تنظیم یکپارچه برنامههاست؛ علاوهبراین چندان از تحقق همه بودجه پیشبینی شده نمیتوان اطمینان حاصل کرد؛ بهعبارت دیگر از ابتدای سال تکلیف مشخص نیست که آیا باید برنامهریزیها براساس بودجهبندی انقباضی باشد و یا انبساطی؟ بخشی از انرژی و زمان برای چانهزنی در معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اثبات اثربخشی اهداف و برنامهها، صرف میشود. بنابراین معتقدم شیوه بودجهبندی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید بازنگری اساسی شود. حتی میتوان با خرد جمعی به حذف و یا کاهش برنامههای زائد کتابمحور نیز فکر کرد.
تلاش کردیم سال جاری با نگاه صرفهجویانه برنامهها را به پیش ببریم. بهعبارت دیگر، بیش از حواشی فعالیت، به متن توجه کردیم. امیدواریم با همین نگاه ادامه بدهیم. موسسههایی مانند خانه کتاب را نمیتوان مستقل تعریف کرد، بلکه یک نهاد وابسته و از نظر بودجه به شدت در مضیقه است. بدهی چند سال گذشته نیز به موسسه تحمیل شده است. تاخیر در پرداخت این بدهیها موجب کاهش سرمایه اجتماعی خانه کتاب خواهد شد.
درخشانترین دوره موسسه خانه کتاب بهنظر شما کدام دوره است؟ و براساس عملکرد مدیر وقت توجه داشته باشید و تداوم بخش آن باشید.
درخشانترین دوره موسسه خانه کتاب را زمان حضور آقایان رنجبری و الهی میدانم.
چرا؟
فضای کشور در آن دوره متفاوت بود. هنوز ابزارهای جدید ارتباطی توسعه پیدا نکرده بودند، همدلی و همراهی بیشتری وجود داشت. هنوز دچار فردگرایی نشده بودیم؛ حتی در بین مدیران و بهطور کلی در سطح جامعه. امروزه افراد حاضرند پا روی دوش یکدیگر بگذارند و به اصطلاح همدیگر را له کنند. این فضا طی سالهای نخست تاسیس موسسه خانه کتاب وجود نداشت و همدلیها در حوزه فرهنگ بسیار تاثیرگذار بود. مدیران نهتنها با هم رقابت نداشتند بلکه همدیگر را تقویت میکردند. دنبال عکس و اسم و رسم نبودند! دنبال این نبودند که خودشان را اثبات و دیگری را نفی کنند. موسسه خانه کتاب در این شرایط و با انتشار «کتاب ماه» و همچنین برگزاری نشستهای مختلف و همچنین نشریه «کتاب هفته» جایگاه خود را پیدا کرده بود. خانه کتاب در آن دوران در حوزه تولید محتوا شناخته شده بود و حتی در حوزه اداری نیز بسیار چابک عمل میکرد.
از همکاری با دکتر صالحی در مقام مشاور بفرمایید؟
بعد از پایان دولت دهم به شدت پیگیر رفتن از معاونت فرهنگی بودم.
چرا؟
در دولت قبل به دلیل برخی مسائل در حاشیه قرار گرفته بودم و تصمیم داشتم بهعنوان معاون فرهنگی در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران به فعالیتم ادامه بدهم. تصور میکردم شاید دکتر صالحی، تمایل چندانی برای استفاده از ظرفیتهای من نداشته باشند. بنابراین برای رفتن از معاونت فرهنگی پیگیر بودم. تصمیمگیری برای این موضوع به بعد از برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران موکول شد، اما بعد از نمایشگاه با تصمیم دکتر صالحی، همچنان در معاونت فرهنگی ماندم.
و این چهار سال چطور بود؟
طی چهار سال همکاری با ایشان انصافا خیلی چیزها یاد گرفتم و البته همچنان یاد میگیرم. بسیاری مثل من معتقدند، منش، رفتار شخصی و حرفهای دکتر متفاوت است. بارها گفتهام شاید چهار سال حضورم در معاونت امور فرهنگی جزو عمرم محاسبه نشود. حتی زمانی که موضوع وزارت طرح نشده بود، گفته بودم هر جا بروند کنارشان میمانم. به طعنه به ایشان میگفتم همانطور که در حدیث آمده است همکاران بعد از سه سال فامیل میشوند؛ ما دیگر فامیل هستیم و شما اگر حتی به مشهد و قم هم بروید با شما میآیم. حضور آقای دکتر صالحی یک فرصت تاریخی برای حوزه فرهنگ مکتوب است.
خاطرهای از دکتر صالحی زمانی که در مقام مشاور ایشان بودید در ذهن دارید؟
خاطرم هست دکتر صالحی با نیروها ارتباط نزدیک داشتند. حتی گاهی اوایل و یا پایان سال با هم در آبدارخانه معاونت کنار آبدارچیها چای میخوردیم. همیشه در حد توان با طرحهای پیشنهادی برای ارائه خدمات رفاهی به نیروها موافقت میکردند. در سفری به کرمان به قدری برنامه برای آقای دکتر پیشبینی شده بود که فقط برای اقامه نماز و ناهار توقف و فرصت داشتیم. بهعنوان مدیر معین در این سفر همراه دکتر بودم. به دکتر گفتم من که از کار نمیترسم و به قول دوستان بیش فعال هستم اما پیش شما کم آوردهام. شاید در این مدت و قبل از آن بهتر میتوانستند از ظرفیت افراد استفاده کنند که به هر طریقی انجام نشده بود.
بعد از انتخاب دکتر صالحی بهعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دوازدهم این ارتباط چهطور ادامه پیدا کرد؟
با انتخاب ایشان بهعنوان وزیر، به دلیل مشغلههای کاری تا حدودی بین ما فاصله افتاده اما گاهی سعی میکنم در فضای مجازی این فاصله را جبران کنم.
اجازه بدهید کمی سمت و سوی سوالها را شخصیتر کنیم. فکر میکنید به کدام ظرفیت شما بهعنوان یک فعال عرصه کتاب کمتر توجه شده است؟
تعاملات زیادی با افراد و نهادهای و حتی طیفهای مختلف سیاسی دارم. من را بهعنوان یک اطلاحطلب میشناسند و البته برای گفتن این گرایش ابایی ندارم؛ بالاخره با این خط و مشی برنامهریزی و حرکت میکنم. شاید در این مدت و قبل از ان بهتر میتوانستم از ظرفیت افراد استفاده کنم.
و این گرایش سیاسی در مدیریت شما تاثیرگذار بود؟
خیر. در خانه کتاب وظیفه داریم به همه طیفهای سیاسی توجه شود. بهعبارت دیگر در مدیریت امور، افراد را به دو دسته روشنفکر و یا مذهبی تقسیمبندی نمیکنیم. بهعنوان نماینده دولت وطیفه دارم همه حوزههای فکری در عرصه نشر را ببنیم. شاید یکی از دلایل گستره وسیع تعاملات من با افراد و طیفهای فکری مختلف نشست و برخواست با گرایش راستِ راست و یا چپِ چپ است. البته برای بسیاری این تعاملات سوالبرانگیز است. معتقدم اشتراکات ما در حوزه فرهنگ بسیار بیشتر از افتراقات ما است. هرچه بر اشتراکات تاکید و توجه داشته باشیم به مرور افتراقات کاهش پیدا خواهد کرد. بهعبارت دیگر با گفتوگو بسیاری از قضاوتهای نادرست برطرف خواهد شد و باید قبول کنیم وقتی در یک فضای فرهنگی تنفس میکنیم و در یک کشور هستیم، طیفهای فکری مختلف در این مرزهای جغرافیایی بهعنوان ایران فعالیت کنند و باید دیده شوند.
چهطور با کتاب انس گرفتید؟
مرحوم پدرم کشاورز و مرحوم مادرم خانهدار و هر دو بیسواد بودند. شیوه زندگی ما عشایری بود. تا قبل از یکجانشینی در سیسخت یعنی تا 15 سالگی من، قشلاق و ییلاق میکردیم. تا قبل از ورود به دانشگاه امکان خرید کتاب نداشتم. اولینبار بعد از قبولی در آزمون ورود به دانشگاه، به تهران سفر کردم. قبل از آن روز، تهران را ندیده بودم.
وقتی از صندلی آزمون بلند شدم، از عملکردم بسیار راضی بودم. روزی که نتایج کنکور اعلام شد، در صحرا مشغول چرای گوسفندان بودم. پسر عمهام خبر انتشار نتایج کنکور را آورد که «قبول شدی.» با خوشحالی، زودتر از زمان معمول گله را طرف شهر برگرداندم. از آن روز دریچه جدیدی از زندگی به روی من باز شد.
فقط کتابهای درسی میخواندم. و بعضی مواقع کتابهای شهید مطهری و دکتر شریعتی را از دوستانم امانت میگرفتم و مطالعه میکردم.
سال 1369 وقتی 20 سالم بود وارد تهران شدم. سه ماه همراه سایر دانشجویان سال اولی، در کوی دانشگاه تهران اقامت داشتیم. شیوه تدریس مرحوم دکتر شیخالاسلام در حوزه تاریخ و تحولات سیاسی، علاقهمندی قابلتوجهی به تاریخ معاصر در من ایجاد کرد. علاوهبر کتابهای درسی، به کتابهای زندگینامه و مربوط به رشتهتحصیلیام توجه دارم. سال 1373 در دانشگاه تربیت مدرس در مقطع کارشناسیارشد و در رشته علوم سیاسی ادامه تحصیل دادم. همزمان با تحصیل کار هم میکردم.
به چه کاری مشغول بودید؟
بعد از ظهرها در نوارخانه کوی دانشگاه مشغول بودم و ماهی 100 تومان مزد میگرفتم. به دانشجویان نوار سخنرانی مرحوم شریعتی، آیتالله جعفری، سروش و نوارهای موسیقی شجریان را امانت میدادم.
واکنش یک جوان 20ساله در نخستین مواجهاش با پایتخت چگونه بود؟
با کرایه 115 تومان، با اتوبوس به تهران آمدم. هیچ وقت فراموش نمیکنم تا آن لحظه شهر بزرگی ندیده بودم. خیابانهای بزرگ، آدمها و پوششهای متفاوت، جذابیتهای مختلف و حتی خود دانشگاه تهران، همگی برای من جدید بود. بیشتر روزها با همدورهایها از کوی، تا دانشگاه پیاده میآمدیم. هنوز با آن دوستان که نزدیک به 60 نفر هستند ارتباطمان را حفظ کردیم. گروه ورودیهای 69 را در فضای مجازی ایجاد کردیم و در ارتباط هستیم.
چطور در تهران ماندگار شدید؟
از نقطهای به تهران مهاجرت کردم که ظرفیت کافی برای بکارگیری نیروی انسانی تحصیلکرده و توانمند را نداشت، بنابراین بعد از ادامه تحصیل و با هدف تاثیرگذاری بیشتر و البته ایجاد فرصت خدماتدهی فرهنگی به کشور، پایتخت را برای زندگی انتخاب کردم. از سال 1384 در معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جایگاههای مختلف از کارشناس، کارشناس مسئول و ردههای مختلف دیگر فعالیت کردم.
سیسخت حالا چند کتابفروشی دارد؟
در سیسخت دو کتابفروشی فعالیت میکنند. سیسخت افراد تحصیل کرده زیادی داشته و دارد. و نخستین مدرسه استان کهگیلویه و بویراحمد در سیسخت تاسیس شده است. از نظر تاریخی هم میگویند زمانی که رضاشاه خوانین آن استان را جمع کرده بود که با آنها اتمام حجت کند. آن منطقه همیشه با حکومت مرکزی درگیر بودند و چندین جنگ هم اتفاق افتاد و موقعی که میخواست آنها را روانه منطقه خودشان کنند تا آرامش را برگردانند به هرکدام یک خلعت و هدیه داد. موقعی که به خان سیسخت رسید میگوید برای منطقه چه نیاز دارید و گفتند یک معلم میخواهیم. رضاشاه همانجا به وزیر معارف دستور میدهد که یک معلم بفرستند و آقای مجیدی را از همین منطقه مجیدیه تهران برای آنجا فرستادند و موجب شد تحولات فرهگی سیسخت شتاب بگیرد.
جنبوجوش شما در موسسه خانه کتاب زبانزد است. این ویژگی ذاتی است؟
جنب و جوش در خون من است. حتی جمعهها صبح زود از خواب بیدار میشوم و از خانه بیرون میزنم. تحمل نشستن در خانه را ندارم. همسرم میگوید تو بیش فعالی! شاید به این خاطر که بچه کوهستان و روستا هستم. ابایی ندارم از اینکه بگویم بچه دهاتم و آدم پشت میز نشینی نیستم. پشت میزنشینی برای من مثل حبس شدن است.
صمیمیترین دوست شما در مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کیست؟
آقای همایون امیرزاده. ایشان هم روستازادهاند. گاهی نزدیکی ما با توجه به خطی و مشی سیاسی متفاوتمان برای بسیاری سوال برانگیز بوده اما اشتراکات من و آقای امیرزاده با توجه به دغدغه فرهنگی که داریم زیاد و زبان و حسمان مشترک است. انصافا دوست خوب من است. ارتباط عاطفی قابل توجهی بین و من ایشان وجود دارد.
فکر میکنید چه فکر و اجرای چه ایدهای مشکلات نشر کشور را پایانمیدهد؟
معتقدم نشر کشور باید به سمت حرفهای شدن حرکت کند و در این جریان، نیازی به 17 هزار پروانه نشر نداریم. ناشر حرفهای هیچوقت حق و حقوق مولف را از بین نمیبرد و کتاب را با عنوان مترجمی که وجود خارجی ندارد منتشر نمیکند. باید تکلیفمان را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با جریان صدور چندین هزار پروانه نشر مشخص کنیم. میخواهیم به کجا برویم؟ بسیاری از دارندگان پروانه نشر فعالیتی ندارند. علاوه براین باید به سمت تخصصی شدن حرکت کنیم. اگر به دنبال ایجاد جایگاه بینالمللی هستیم باید اصول و زبان بینالمللی را بیاموزیم.
درباره حضور ایران در نمایشگاههای بینالمللی چه دیدگاهی دارید؟
با شکل و شیوه فعلی حضور ایران در نمایشگاههای بینالمللی موافق نیستم. معتقدم ناشران باید در این نمایشگاهها حضور داشته باشند و موسسه فرهنگی ایران باید زیرساختهای لازم را مهیا کند. بسیاری از ناشران خصوصی و آژانسهای ادبی که عملکرد حرفهای دارند در نمایشگاههای خارجی به این شیوه عمل میکنند. برای ورود به بازار نشر بینالملل چارهای جز حرفهای شدن نداریم. گاهی از ظرفیتهای کشورهای منطقه در حوزه نشر غافل میشویم؛ تاجیکستان، آذربایجان، افغانستان و همچنین کشورهای عربی غافل شدهایم. میتوانیم از بازار و جایگاه نخبگان کشورهای همزبان استفاده کنیم.غفلت ما موجب میشود تا کشورهای دیگر این موقعیتها را در اختیار بگیرند.
خبر خوبی برای اهالی قلم دارید؟
اهالی قلم در بین اصحاب فرهنگ و هنر مظلومترین قشر هستند. طبقهبندی اهل قلم را با بازنگری آئیننامه اهل قلم در دستور کار قرار دادیم؛ این موضوع را به بحث گذاشتیم. میدانیم. طبقهبندی اهل قلم، جریان دشوار و پُرمشقتی خواهد بود. راحتتر بود با نگاه کمیتگرا به فعالیت خود ادامه بدهیم اما احساس میکنم بعد از گذشت 40 سال از انقلاب وقت آن رسیده به کمیتگرایی پایان بدهیم و به کیفیتگرایی توجه کنیم.
امیدوارم سال آینده، آئیننامه را عملیاتی و خدماتی را برای اهل قلم تعریف کنیم. برخی افراد در شاخههای مختلف ازجمله تالیف، ترجمه و یا ویراستاری حرفهای هستند که یارانه دریافت میکنند اما برخی افراد علاوهبر خانه کتاب، از وزارتخانه و یا سازمانهای دیگر نیز یارانه دریافت میکنند در مقابل افراد نامآوری هستند که هیچگاه وارد وادی دریافت یارانه نمیشوند و معتقدم که بیتوجهی به این افراد ظلم است.
خاطره شیرین کاری سال 1397 ؟
مراسم آغاز هفته کتاب را در کاشان و با حضور در گلزار شهدای این شهر برگزار کردیم. کنار مقبره یک شهید حاضر شدیم که که پدرش بهعنوان پدر کتاب کاشان شناخته میشود و کتابش هم منتشر شده است. تحت تاثیر رفتار این پدر شهید قرار گرفتم و در جریان مراسم از خود پرسیم چهقدر به آرمانهای شهدا وفادار ماندهایم؟
سال گذشته به جای سفر به زادگاهم با توجه به انتخاب شهر کاشان بهعنوان پایخت کتاب، شب عید را با خانواده در کتابفروشیهای این شهر گذراندیم. ابراز امیدواری کردم که سال حوبی برای کتاب باشد.
نظرات