لیلا سلیمانی در مصاحبه اخیر خود با مجله انگلیسی نشنال درباره موفقیت دومین رمانش که جایزه گنکور را برای این نویسنده مراکشی به ارمغان آورد و نیز رمان جدیدش «ادل» صحبت کرده است.
سلیمانی در این رمان از سطوح پرزرق و برق یک خانواده خوشبخت پاریسی پرده برمیدارد تا به عمق نگرانکننده حقیقت برسد. حقایقی درباره موضوعاتی چون عشق، جنسیت کار، پول، نژاد و خانواده که از نویسندهاش یک سوپراستار واقعی ساخته است.
او که برای تور رمان «لالایی» به کشورهای مختلفی سفر کرده بود درباره شیوه خوانش مختلف و برداشتهای گوناگون از رمانش در این کشورها به خبرنگار مجله نشنال میگوید «گرچه موضوع این رمان جهانشمول است اما هر کشوری آن را به شیوه و رسم خودشان خوانده بودند. به عنوان مثال در چین و آسیا جایگاه زن در خانه اهمیت داشته و در جامعه مرد سالار ژاپن، زنان بسیاری به من میگفتند زن بودن و در عین حال نویسنده و مادر بودن کار دشواری است و در برزیل نیز بر خشونتی که از دل اختلاف طبقاتی بیرون میآید تمرکز کرده بودند.»
سلیمانی در پاسخ به این سوال که رسیدن به شهرت چه تاثیری بر خود او داشته میگوید «من خیلی شخصیت خصوصی دارم و چیزی را که میتوانم و میخواهم بگویم میدانم و چیزی را که میخواهم پنهان کنم و نیز چیزی را که هرگز بر زبان نخواهم آورد. بنابراین شهرت برای من جذاب نیست.»
این محافظهکاری را میتوان در پرهیز از حضور نویسنده مراکشی در شبکههای اجتماعی سراغ گرفت «از شبکههای اجتماعی متنفرم. هرگز عکسی از خودم و یا خانوادهام و البته بچههایم را منتشر نمیکنم. این بخشی از جامعه امروز و روشی از زندگی است اما روشی که من هیچ از آن سر در نمیآورم.»
ایده محافظهکارانه و شخصیت خصوصی نویسنده مراکشی با مواقف صریح سیاسی او که درباره همه امور از بنیادگرایی تا حقوق زنان در مراکش به صراحت اظهار عقیده میکند در تضاد است. اما خود او این تنشها و تضادها را بخشهای اجتنابناپذیری از زنده بودن تلقی میکند. «همه انسانها در خود تناقض به همراه دارند. ما مبهم و دوپهلو هستیم. اگر بخواهیم تعریف ساده و دقیقی از انسان به دست آوریم حقیقت نخواهد داشت. من متنفرم از اینکه مردم بدانند کجا هستم چه کار میکنم و در کافه چه مینوشم. اینها من را میترساند.»
ادل، قهرمان رمان جدید سلیمانی یک دروغگوی قهار است به طوری که بارها همسر وفادار و سادهاش، ریچارد را فریب میدهد و به او دروغ میگوید سلیمانی میگوید «همه ما همیشه در حال دروغ گفتن هستیم. در زندگی واقعی دروغ میگوییم. ماسکی بر چهره داریم و لبخندهای مصنوعی و دروغین میزنیم. من نویسنده هستم چون از دروغ گفتن خستهام و دنبال جایی میگردم که در آن نتوان دروغ گفت. خوانندگانم میگویند ما ادل را نمیفهمیم. برای اینکه آنها درک روشنی از خودشان ندارند.»
بخشی از جذابیت رمان ادل وجود نقاط مشترک بین ادل و نویسندهاش است. آنها هردو روزنامهنگار و مادر و همسر هستند. اما بر خلاف نویسنده مراکشی، ادل کاملا منفعل است. سلیمانی هرجا که در طی این سالها به عنون روزنامهنگار مشغول به کار بوده همواره اخبار مهم و جنجالبرانگیز را پوشش داده؛ اما ادل میز کارش را در پاریس ترک نمیکند و سعی میکند دستآویزی بیاید تا کارش زود تمام شود.
سلیمانی میگوید «امروزه از زنان انتظار میرود که قدرتمند و قوی باشند. اما ادل میخواهد تنها یک شی باشد. میخواهد با یک مرد ثروتمند ازدواج کند. برای یک زن مناسب نیست که بگوید من تنبل هستم. نمیخواهم کار کنم. نمیخواهم قدرت داشته باشم. تنها جاهطلبی و خواسته ادل این است که خواستنی باشد.»
ادل ممکن است بسیاری از ایدهآلهایی را که خالقش آنها را ارزشمند میشمارد نادیده بگیرد؛ اما سلیمانی میگوید این خصوصیات باید جز حق قانونی او باشد «برخی زنان دلشان نمیخواهد کار کنند. این یک انتخاب شخصی است و باید خیلی هوشیار باشیم تا به دام قضاوت انتخاب دیگران دچار نشویم. رمانها شما را از قضاوت کردن بازمیدارند. به همین سبب است که من شخصیت ادل را دوست میدارم. به عنوان نویسنده خودم را در نقش ناجی این دسته از افراد میبینم. در زندگی واقعی میدانم که شخصیتی مانند ادل درست و خوب فهمیده نمیشود و از سوی دیگران قضاوت میشود.»
رمان« ادل» نیز قرار است بار دیگر نویسنده مراکشی را به کشورهای مختلفی ببرد. «این خیلی خوب است. زیرا فکر میکنم دنیا هیچوقت به اندازه امروز نیازمند به رمان نبوده است.»
نظر شما