به مناسبت لغو امتیاز تنباکو به فتوای آیتالله میرزا حسن شیرازی
گزارشهایی از سرکنسول بریتانیا در تبریز و لغو امتیاز تنباکو
صمد سردارینیا میگوید: پس از علنی شدن امتیازنامه تنباکو تبریز نخستین شهری است که بر علیه آن، دست به یک خیزش قهرآمیز میزند و استبداد را غافلگیر میکند که راهی جز پذیرفتن خواستهای مشروع ملت و لغو امتیازنامه، باقی نمیماند.
یکی از کتابهایی که به مساله امتیاز تنباکو پرداخته کتاب «تبریز در نهضت تنباکو» نوشته صمد سردارینیا است. وی در این کتاب به واقعه رژی پرداخته که یکی از رویدادهای مهم و نقطه تحولی در تاریخ کشور است و آن را نخستین خیزش ملت ایران علیه استعمار غرب میداند. این حرکت تاریخساز که به نهضت تنباکو معروف شده دارای ابعاد مختلف است.
سردارینیا مینویسد: «از جمله نتایج این نهضت مردمی، شکلگیری رهبری قدرتمند آیتالله میرزای شیرازی و عملکرد قاطع و تعیینکننده وی در پیروزی ملت ایران بود. در این جنبش تاریخی، مردم در مقابل استعمار و استبداد ایستاده و با فداکاری و هوشمندی، دشمنان ایران را عقب مینشانند و آنها را در رسیدن به اهداف نامشروعشان، ناکام میگذارند و نقش مردم تبریز در تمام مراحل جنبش تعیینکننده و سرنوشتساز است.»
وی بر این باور است که نخستینباز، تبریزیهای هجرت کرده از وطن که در استانبول روزنامه اختر را منتشر میکردند، امتیاز نامه توتون و تنباکو را که ناصرالدینشاه به ثمن بخس به کارگزاران استعمار بریتانیا واگذار کرده، افشا و مضرات آن راه به ملت ایران روشن میسازند. پس از علنی شدن امتیازنامه، تبریز نخستین شهری است که بر علیه آن، دست به یک خیزش قهرآمیز میزند و مثل همیشه با یک حرکت حماسهآفرین و دشمن برانداز ابتکار عمل را به دست گرفته و استبداد و استعمار را چنان غافلگیر میسازد که راهی جز پذیرفتن خواستهای مشروع ملت و لغو امتیازنامه، باقی نمیماند.
پس از آغاز جنبش مردم تبریز، اهالی دیگر شهرهای بزرگ ایران، با تاسی به مردم به پا خاسته این شهر در عین حال که نهضت را ادامه میدهند چشم امیدشان به تبریز است. چنان که سرکنسول انگلیسی در تبریز، در 15 اوت 1891 به کندی، وزیر مختار آن کشور در تهران می«ویسد: «چیز دیگری که آتش را بیشتر دامن میزند، نامههایی است که از تهران و جنوب ایران از طرف مجتهدان بزرگ به اینجا رسیده و در آنها گفته شده است که برای محو رژی، همه امیدها به مردم آذربایجان دوخته شده است.»
این پژوهشگر تاریخ روایتی از قیام مردم تبریز ارائه میدهد و میگوید: «با اوجگیری نهضت مردم تبریز، عوامل استبداد و کارگزاران استعمار، در وحشت و اضطراب فرو میروند. مظفرالدین پسر اولیعهد و امیرنظام گروسی پیشکار مقتدر وی، روزگارشان سیاه گشته و خواب راحت ندارند. ناصرالدینشاه قاجار که تا آن روز متجاوز از چهل سال، در اوج خودکامگی سلطنت کرده بود و مردم ایران را رعایای خود میدانست نه تنها برای آحاد ملت، کوچکترین امکان حق شرکت در سرنوشت خود قائل نبود بلکه آنها را جزو آدمیان نمیدانست در برابر سیل حرکت قهرآمیز مردم انقلابی تبریز، چنان خود را زبون و حقیر میبیند که وحشت و اضطراب لحظهای او را راحت نیمگذارد و به قول دکتر فووریه، پزشک مخصوص دربار: «حال روحی را دارد که در عذابی گرفتار آمده باشد.»
عجز و ناتوانی آن سلطان خودکامه، در مقابل عظمت جنبش مردم تبریز به حدی میرسد که به امپراتور روس متوسل شده و از وی میخواهد که او را از این وضع ناگوار نجات دهد. چرا که او خود و رژیمش را در سراشیبی سقوط و نابودی میبیند و از زبان مستر کندی وزیرمختار بریتانیای کبیر میشنود که خطاب به خاقان بنخاقانبنخاقان میگوید: «اینک دیگر مئسله توتون و تنباکو مطرح نیست و تاج و تخت تو به خطر افتاده، چون تبریز به پاخاسته است.
قیامکنندگان تبریز اکثرا پایینترین طبقات بودند و این افراد زحمتکش از آگاهی سیاسی در خور توجهی برخودار بودند، چنان که عملکرد و اظهار نظرشان نشان میدهد، به سیاست بینالمللی و رویدادهای جهانی معرفت کامل داشتند و چون ماهیت خطرناک و ترفندهای شیطانی استعمار را خوب میشناختند از آغاز تا پایان مبارزه، با آگاهی و دوراندیشی توانستند توطئه مشترک استعمار و استبداد را نقش بر آب سازند.
گزارشهای سرکنسول بریتانیا در تبریز طرز تفکر آن روزهای مردم کوچه و بازار تبریز را به تصویر میکشد. وی مینویسد: «مردم تبریز میگویند اگر رژی سربگیرد... نتیجه این خواهد بود که انگلستان، همانگونه که در مصر فعال مایشاء است، در اینجا هم خواهد بود.» در گزارش دیگری از این دست، از قول مردم تبریز آمده است: «این حضرات صاحب امتیاز نامه، خیالشان این است که رگ و ریشه در ایران کرده رعیت را مقروض خودشان کرده مثل هندوستان یک مرتبه گرفته باشند.»
مبارزان مشروطه در تبریز گروه فوج نجات تبریز به رهبری باسکرویل. میدان مشق.
سردارینیا در پایان اینگونه نتیجه میگیرد که تبریزیها نه تنها در خود تبریز، بلکه در بیرون از زادگاهشان نیز با روحیه مقاوم و انقلابی، در پیشبرد نهضت، نقش ارزندهای یفا کردند علاوه بر دستاندرکاران روزنامه اختر در استانبول حاج محسنخان معینالمکل تبریزی، سفیر ایران در عثمانی در افشای امتیازنامه و آگاهی دادن به مردم تلاش فراوان کرد و سمتش را از دست داد. حاج محمدکاظم ملکالتجار تبریزی که شخص اول بازار تهران بود در مبارزه با امتیازنامه و همکاری با مرحوم میرزای شیرازی، مجاهدتها کرد و به قزوین تبعید شد و بالاخره عدم اجرای دستورات شاه از سوی سربازان ترک تبریزی مبنی بر تیراندازی به سوی مردم معترض که در اطراف کاخ گلستان تهران گرد هم آمده بودند، سبب دل باختن هر چه بیشتر مستبدان میشود و نهضت به پیروزی نهایی میرسد.
قیام مردم تبریز از حدود مساله توتون و تنباکو فراتر رفته و به یک نهضت تمام عیار ضد استعماری تبدیل میشود به طوری که این حرکت سرنوشتساز بعد از لغو امیتزنامه نیز فروکش نکرده و بالاخره منجر به انقلاب مشروطیت و استقرار نظام پارلمانی به جای خودکامگی در ایران میشود.»
وی در پایان نیز سروده بابولوت قاراچورلو مشهور به «سهند» شاعر زندهیاد آذربایجان با عنوان «سلام بر تبریز» را میآورد و تبریز را اینچنین میستاید:
سلام ای اختر شرق شب آلوده،
که روشن پرتوت اندر دل تاریخ ظلمانی
همیشه همچو خورشیدی فروزان
پرتوافشانی نموده تا جهان بوده
سلام ای شهر عصیانها
سلام ای سرزمین قهرمان خیز
سلام ای شهر پر جوش و خروش
ای دل نژند چهره خشمآلود
ای تبریز
که هرگز دیده بدخواه لبخندت ندیده
سلام ای مادر خونگرم اخمآلود
که اندر ماتم و سوگ عزیزانت
خنده بر لبهای خندان تو خشکیده
سلام ای دلبر گلروی، بر نامحرمان بدخو
که هرگز هیچ دشمن خمر گرمای تنت را ناچشیده
ناز آن چشمان خونبار و نگاه پر شرارت
ناز خشم و کینههایت، جان فدای اخمهایت
نیک میدانم نخواهم دید هرگز
دیدکان هیز دژخیمان سفاکی
که روی پیکر گل منظر نوباوگانت
نظر شما