مهدی سعیدیکیا، معتقد است تمایل برای تغییردر بدنه نشر در بین فعالان این حوزه وجود دارد چراکه ادامه فعالیت با وضعیت فعلی آینده قابل اتکایی را ایجاد نخواهد کرد. وی در یادداشت خود بر نوآوری و اصل تغییر الگوهای ذهنی ناشی از نگاه سنتی تاکید دارد.
هم نگرش فعالان نشر در بخش خصوص و هم نگرش متولیان در حمایت از این بخش البته گفتمانی هم وجو دارد که اساسا فرهنگ را با اقتصاد در کنار یکدیگر نمیدانند که در این یادداشت از آن گذر میکنیم و میپذیریم که فعالیت فرهنگی و کتاب باید اقتصادی باشد.
مولفه بعدی در نوآوری ساختارها و نهادهای مورد نیاز برای شکلگیری نوآوری در یک اقتصاد است؛ نوآوری احتیاج به سرمایه دارد آنهم از جنس خطرپذیر که در دنیا این نوع سرمایهگذاری از اهیت خاصی برخوردار است و اگر نبود شرکتها و موسساتی که روی ایدههای به ظاهر دور از واقعیت و روی کاغذ سرمایهگذاری کنند و ریسک نوآوری را به امید سود آوری آینده بپذیرند بهطور قطع و یقیین خیلی از نوآریهای موجود به وقوع نمیپیوست البته سرمایهگذاران مخاطرهپذیر با پذیرش ریسک نواوری از بین چندین ایده ناموفق سود سرشاری از تحقق یک ایده بدست میآورند که جبران سرمایه گذاریهای منجر به شکست آنها را میکند.
از اینرو نشر نیز علاوه بر اینکه به نیروهای جوان خلاق و پویا برای ایدهسازی و ایده پروری در این حوزه نیازمند سرمایهگذاران خطرپذیر و شتابدهندههایی هستند که بتوانند از این ایدههای حمایت کنند.
دو راه برای تامین سرمایه برای نوآوری در حوزه کتاب وجود دارد اول اینکه بتوان توجه سرمایهگذاران در اکوسیستم استارآپی کشور را که هم اکنون فعال هستند به حوزه نشر جلب کرد و وزارت ارشاد با کمک به سرمایهگذاران این حوزه جذابیت سرمایهگذاری را برای فعالان این بخش بیشتر کند بهطور مثال میتوان در کنار حمایتی که از فعالیتهای ترویجی و فرهنگی کتاب میشود با ایجاد یک صندوق نوآوری به سرمایهگذارانی که در استارتآپهای این حوزه سرمایهگذاری میکنند وام داد یعنی به جای حمایت از یک فعالیت یک جریان خلاق و پویا و مداوم را حمایت کرد که بتواند سالیان سال از محل ترویج کتاب و کتابخوانی درآمد کسب کنند.
ایجاد مراکز نوآوری، کارخانه نوآوری و شتابدهندهها در حوزه نشر میتواند نقش بسزایی در نواوریها در این صنعت داشته باشد.
یکی دیگر از راهکارهای موجود این است که خود ناشران بزرگ وارد سرمایهگذاری خطرپذیر در حوزه کتاب و صنایع فرهنگی شوند و به جای اینکه در برخی موارد درآمد خود را تبدیل به ملک و ساختمان کنند خود شروع به سرمایهگذاری در استارتآپهای حوزه کتاب کنند که هم به بازر فعلی انها کمک کند و هم در آینده رشد آن استارتآپها به درآمد سرشاری برای آنها رقم خواهد زد که البته راه سومی هست که از هر در راه بهتر است و آن اینکه دغدغه ناشران بزرگ که همواره دلشان برای کتاب و کتابخوانی میتپد با تجربه سرمایهگذاران ریسکپذیر تلفیق شود و در یک همکاری مشترک این سرمایهگذاری شکل گیرد.
یکی دیگر از مولفههای مدل کسب و کار ناشران است که نمیتوان در شرایط فعلی توجه هیچ سرمایهگذاری را به خود جلب کنند این مدل باید تغییر یابد به نحوی که خود نشر یک استارآپ شود و بتواند سرمایه جذب کنند اما براستی چگونه برای این موضوع بهتر است بدانیم که چرا کسب و کارهای فعلی اسنپ و دیجی کالا در ایران میتوانند نه تنها توجه افراد و موسساتی در داخل بلکه سرمایهگذاران خارجی را به خود جلب کنند چه چیزی در این شرکتها وجود دارد.
برای مثال، چرا فیسبوک 19 میلیارد دلار برای خرید بخشی از سهام واتس آپی که فقط 45 نفر پرسنل دارد هزینه میکند در حالیکه کل ارزش سهام نشر پیرسون، غول نشر دنیا شش و نیم ملیارد دلار است؛ البته برای اینکه بزرگی این رقم را به خاطر داشته باشید لازم است یادآوری کنم که بودجه سال 98 ما البته پیشبینی آن که معلوم نیست چقدر محقق شود 25 میلیار دلار است یعنی کل بوجه ایران را فیسبوک برای خرید واتسآپ هزینه میکند.
این مدل کسبوکارها را به مدل کسب و کارهای اشتراکی میشناسند که در آن مشتری در واقع مشترک محصولات و خدمات آنهاست و به جای فروش یک محصول سعی میکنند برای سالیان سال فرد را مشترک دایمی محصولات و خدمات خود کنند.
برای این شرکتها نه مدل کسب و کار وجود دارد که ناشران میتوانند با تلفیق یک یا چند مدل از آنها در کسب و کار خود نشر خود را تبدیل به یک کسب و کار اشتراکی کرده و بتوانند از سرمایهگذاران خطرپذیر سرمایه جذب کنند و از یک طرف کسبوکار سنتی خود را بروز کنند و از طرف دیگر در آینده خود آن استارتآپ هست که نشر واقعیست چون دیگر نشردهنده پیام کتاب و ترویجکننده فهوای کتاب آن قسمت از نشر است که امروز بهعنوان فعالیتی جنبی کنار نشر تلقی میشود، ولی در آینده عمده فعالیت نشر برعهده او خواهد بود و چه بسا ما نیز به جایی برسیم که مانند «مگراهیل» فقط 10 درصد از درآمدمان از فروش کتاب فیزیکی باشد و بقیه در خدمات پس از فروش کتابمان محقق شود.
ناشران امروز به یک بازآفرینی جدی و شاید بتوان گفت جهش زنیتیکی احتایج دارند و این امر مستلزم تغییران ساختاری و ذهنی و نگرشی در ناشران و متولیان نشر است که امیدوارم امسال بین اکوسیستم نشر کشور و اکوسیستم نوآوری و فناوری یک ارتباط و همکاری متقابل شکل گیرد و در سال رونق تولید شاهد ایجاد مراکز نواوری و شتابدهی در صنعت نشر و ورود سرمایهگذاران خطر پذیر به این حوزه و استارت آپ های موفق فعال در این حوزه باشیم.
نظر شما