امیرحسین خداپرست در این نشست گفت: آقای خداپناه دغدغههای زیستمحیطی دارند و کتاب مشهور «آزادی حیوانات» از پیتر سینگر را هم ترجمه کردهاند. کتاب «حق حیوان، خطای انسان» در حقیقت مانیفست جنبش حقوق حیوانات در زمان خودش بود و گام بلندی و روبهجلویی در احقاق حقوق حیوانات محسوب میشود. تام ریگان از اولین کسانی بود که حقوق حیوانات را در قالب نظریهپردازیهای فلسفی قابل دفاع عرضه کرد. کتاب در زمان خودش بسیار تاثیرگذار بوده و با توجه به اینکه ما در فارسی به جز چند مقاله کتابهای محدودی در این حوزه منتشر کردهایم؛ ترجمه فارسی اثر نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
او افزود: اطلاع عمومی در زمینه ابعاد اخلاقی خوراک، پوشاک، پژوهشهای پزشکی که متضمن وجود حیوانات هستند در ایران بسیار پایین است و کتاب «حق حیوان، خطای انسان» این مسائل را برای جامعه ما تبدیل به دغدغه میکند. واقعیت این است که از منظر وضعیت رفاهی و حقوقی، حیوانات در ایران شرایط مطلوبی ندارند که هم به دلیل ناآگاهی عمومی است و هم نبود قوانین ناظر به این موضوع. در همین فضای مجازی مدام خبرها و فیلمها و عکسهایی از آزار حیوانات و سوءاستفاده قرار دادن آنها میبینیم که نمونه آخر آن سنگسار توله خرس بیدفاعی در یکی از شهرهای ایران بود. این مسائل لزوم تبدیل مسئله حقوق حیوانات به یک امر اخلاقی در زندگی روزمره را برجسته میکند.
این دانشآموخته دکتری فلسفه سپس درباره محتوای کتاب توضیح داد: تام ریگان تا صفحه ۱۷۴ سعی کرده مبانی استدلالهای فلسفی خود را روشن کند و میگوید که ما بر حیوانات ستم میکنیم و این ستم در چند زمینه خوراک، پوشاک، داروها و لوازم آرایشی و در یک کلام پرورش نظاممند حیوانات برای کشتن حیوانات دستهبندی میشود. درواقع پشت هرآنچه که از خوراک، پوشاک، دارو و لوازم بهداشتی مصرف میکنیم تاریخ خونآلودی است که ما نسبت برای حیوانات رقم زدهایم. اینجاست که تام ریگان بحث حقوقی حیوانات را مطرح میکند که با این سبک زندگی ما به صورت سیستماتیک نقض میشوند.
خداپرست متذکر شد: منشاء این حقوق هم از نظر نوییسنده وظیفه مستقیمی است که ما در قبال حیوانات داریم و این وظیفه هم برآمده از ایده احترام به حیات است. درواقع از نگاه ریگان حیوانات شایسته برخورد احترامآمیز هستند. او در تبیین نظریه اخلاقی خود این وظیفه را قراردادگرایانه معرفی نمیکند، چون این نوع نگاه قراردادگرایانه را متضمن حقوق محافظتشده نمیداند چون حیوانات بنا بر عدم درک از عدالت نمیتوانند طرف این قراردادها باشند و این نافی اصل عدالت است و منجر میشود بهطور سیستماتیک یک سری حقوق از یک طرف قرارداد نادیده گرفته شود. اینجا از نظر ریگان کودکان، آنهایی که در کما هستند و ... نیز چون درکی از عدالت ندارند نیز از این چارچوب حقوقی کنار گذاشته میشوند و این نگاه به امر اخلاقی نمیتواند مسئله را حل کند.
او ادامه داد: اگر هم به امر اخلاقی و حقوق مربوطه با تبیین فضیلتگرایانه نگاه کنیم، ریگان آن را درهمآمیختن ارزیابیها از منش و کنش فاعل میداند که خود کنش را مورد ارزیابی قرار نمیدهد. پاسخ ریگان به اینکه آیا وظیفه ما نسبت به حیوانات فایدهگرایانه دیده شود هم «نه» است. چون فایدهگرایی هم به نوعی با عدالت گره میخورد و باز ممکن است برخی از افراد در این چارچوب نادیده گرفته شوند و مهمتر آنکه اساسا اقتضای فایدهگرایی اخلاقی این است که اگر سودی در میان نباشد پس کار غیراخلاقی هم اتفاق نیفتاده است. ریگان حتی این حقوق را در چارچوب وظیفهگرایی کانتی نیز قابل تحقق نمیداند. چون کانت افراد واجد حق را به اشخاص واجد به خودآگاهی و مسئولیتپذیری و ... محدود میکند که طیف کوچکتری از حتی وجود انسانی است.
ویراستار کتاب همچنین یادآور شد: استدلال نویسنده این است که دامنه آنهایی که حقوق به آنها تعلق میگیرد بزرگتر از اشخاص به تعبیر خاص کانت است. ریگان معتقد است حق به معنای محترم شمرده شدن شامل همه کسانی است که توانایی درک حیات دارند و نسبت به حیات امر حیات حساس است. این حیات هم لزوما و صرفا حیات ذهنی که انسانها تجربه میکنند نیست. در این مفهوم کودکان، سالخوردگان، آنهایی که در کما هستند و حتی جنینی که یک هفته آینده به دنیا میآید و حیوانات هم مدرک حیات هستند و دارای حق. پس ما وظیفه داریم با تمام اینها برخورد برابری داشته باشیم چون در درک حیات یکسان هستند. علم نیز شواهدی دال بر یکسان بودن درک حیات بین انسانها و حیوانات به دست ما میدهد. در این چارجوب نظریههای غیرحقمحور در تبیین حقوق انسانی و حیوانی ناکام هستند. نتیجه آنکه ما باید ستم و ظلم نظاممند علیه حیوانات را پایان بدهیم و این به معنای اصلاح رفتارها با کمتر گوشت خوردن محقق نمیشود. البته تنوع دیدگاه در بحث حقوق حیوانات وجود دارد که میتواند به بازتر شدن فضای عمل برای این امر کمک کند.
خداپرست تصریح کرد: اساسا از دید ریگان تا زمانی که به حقوق حیوانات اصلاحگرایانه نگاه میکنیم این ظلم نظاممند علیه آنها پابرجاست و باد انقلابی و تمام و کمال تمامی فرآیندهای منتهی به نقض حقوق حیوانات را متوقف کنیم. اینجا هم دیدگاه ریگان در مقابل دیدگاه کسانی مثل کانت قرار میگیرد که این وظیفه را یک وظیقه غیرمستقیم تعریف میکند و رفتار با حیوانات را صرفا در چارچوب مهربانی و شفقت تبیین میکند که صرفا منجر میشود خودمان خوی انسانیتری داشته باشیم. این یعنی باز هم مرکز نظریه اخلاقی انسان است اما ریگان میگوید ما در قبال حیوانات وظیفه مستقیم داریم نه اینکه برای انسان بهتر بودن باید حقوق آنها را عیات کنیم. اساسا نویسنده میگوید همان شواهدی که در مورد درک رنج در انسان وجود دارد در حیوان هم وجود دارد و همچنین ما نمیتوانیم بگوییم این دسته و گروه از حیوانات دارای آگاهی و درک رنج و حیات هستند و مابقی خیر.
ویراستار کتاب «حق حیوان خطای انسان» درباره برخی نقدهای مطرحشده در جلسه نیز گفت: من وقتی کتاب را برای بار سوم خواندم متوجه برخی اشکالات نگارشی و ویرایشی شدم که احتمالا به دلیل این است که در تهیه این کتاب چندین نفر از جمله مترجم، ناشر و ویراستار به صورت جداگانه همکاری داشتهاند.
اردشیر منصوری نیز در این نشست با بیان اینکه رابطه انسان و حیوان در هزاران سالی که ثبت شده مبتنی بر بهرهکشی از حیوان بوده گفت: این بهرهکشی به لحاظ ارزشی و اخلاقی در سه نسبت تعریف میشود. یکی اینکه این بهرهکشی را حق مسلم خود بدانیم و امری بدیهی، دوم آنکه بهرهکشی از سر اضطرار باشد و همراه خجالت و سوم هم اجتناب از هرگوه بهرهکشی از حیوان. واقعیت این است که نوع اول بهرهکشی را به صورت گشترده شاهد بوده و هستیم و هم در فرهنگ غیردینی و هم فرهنگ دینی مقابله رسمی با آن نشده است. اینکه طی ده هزار سال که از رام کردن حیوانات گذشته است ما از حقوق آنها غفلت کردهایم یک خسران برای بشریت است. حالت دوم نیر تنها جنبه سانتیمانتال و اصلاحی دارد که موید به دلیل نبوده و نیست. این وجه بیشتر به واسطه زنان به فلسفه اخلاق وارد شده است.
او افزود: تنها حالت سوم است که اعلام انقلابی برای توقف هرگونه بهرهکشی از حیوان را مطرح میکند که البته چندان سابقه طولانیای ندارد. ریگان چره برجسته این عرصه است و اثبات میکند که حیوانات حقی دارند و باید حیاتشان به رسمیت شناخته شود. ما در فرهنگ خودمان هم چندان فعالییتی برای حقوق حیوانات نمیبینم و نهاینا تنها کتابی مثل «خامگیاهخواری» را داریم که بیشتر از جنبه سلامت و اخلاق انسانی به قضیه نگاه کرده است. همین امروز هستند کسانی که در اقتصاد گردشگری و ورزشی به صیدورزشی فکر میکنند و حتی مجوزش را هم از سازمان محیطزیست گرفتهاند. یعنی نهادی که باید حامی حقوق حیوانات باشد پای مجوزی را امضا کرده که اجازه شکار حیوانات را صرفا برای لذت میدهد. اینجا دیگر پای خوراک و کمبود آهن و ویتامن ب درمیان نیست.
این دانش آموخته فلسفه تاکید کرد: مثلاً در فاصله گرگان و شاهرود مجوز پرورش نوعی قوچ داده داده شده که صرفا برای شکار تولید و کشته میشوند. یا در تولید صنعتی مرغ جوجههای نر چون بازدهی مالی ندارند به دردناکترین شکل در دستگاهها چرخ میشوند تا خوراک دیگر جوجهها باشند. درواقع لذت بردن از شکار یک سر طیف ستم به حیوانات است و استفاده از لوازم آرایشی و بهداشتی که برای تست آنها حیواناتی کشته شدن طیف دیگر آن. مثلا لاک ناخن را برای آزمایش میزان دوزی که میتواند برای کودک انسان خطرناک باشد روی موشها امتحان میکنند و آنقدر این ماده به خورد آنها داده میشود تا بمیرند و آستانه خطرناک بودن برای انسان را ثبت کنند. اینها جلوههای کوچکی از بهرهکشی انسان از حیوان است آن هم درحالی که پستانداران و پرندگان دستکم در سوبژگیاند و درک حیات فاصله کمی از ما انسانها دارند. حتی واکسنها و داروها هم ابتدا روی حیوانات امتحان میشوند و این یعنی سلامت ما هم به حیوانات وابسته است.
او افزود: یا مثلاً در کوهنوردی نیاز است که فرد ابزار سنگینی را با خود در ارتفاعات حمل کند و کوهنوردان ما برای اینکه از کوهی مثل علمکوه بالا بروند باید تا ۳۰۰ کیلو بار همراه خود داشته باشند که برای حمل آن از قاطر استفاده میکنندو من به چشم خودم دیدم ۱۰ متر به ۱۰متر لکههای خون این قاطران روی زمین ریخته شده که مجبورند در ارتفاعی که تنفس سخت است، بار ۱۰۰ کیلویی با خود حمل کنند، حالا اینکه مثلا کیسه خواب پرقو به چه شیوهای تهیه و تولید میشود به جای خودش. یعنی ما برای فراغت، آرایش، ورزش و سلامت خود از حیوانات بهرهکشی میکنیم و خوردن گوشت آنها معمولیترین بخش ماجراست.
منصوری یادآور شد: توجه به حقوق حیوانات طیف دارد و نمیتوانیم همه یا هیچ به آن نگاه کنیم. هرچند ریگان در این کتاب رویکردی قاطع و انقلابی به ماجرا دارد و از قطع فوری و تمام و کمال بهرهکشی از حیوانات سخن میگوید و معتقد است اگر مسئله را لطیف کنیم به کار صدمه میزند و جلوی این بهرهکشیها گرفته نمیشود. اما خوب است که جامعه در هر سطحی به مسئله حقوق حیوانات حساس شود و این حساسیت آغاز راهی است که مد نظر ریگان است. همچنین با پیشرفت تکنولوژی حتی میتوانیم امیدوار باشیم تست داروها و واکسنها نیز نیازی به حیوانات نداشته باشد.
او در اهمیت کار ریگان در بحث حقوق حیوانات نیز تصریح کرد: ریگان علاوه بر بیان نظریه کنشگری در این عرصه نیز داشته و مثلا با همسرش بنیادی برای حقوق حیوانات دایر کردند و خانمی به گیلیکان که همدوره ریگان بوده نیز نهضت مشابهی را آغاز کرده و از منظر فمینیستی و اخلاق زنانه به محیطزیست و حقوق حیوانات پرداخته است که جای اشاره به او در کتاب خالی است. اما خوب است که او نه تنها با نگاه پیتر سینگر که با دیدگاههای خودش هم نقادانه برخورد کرده و دیالوگ فعالی با موافقان و مخالفان ایده خود شکل میدهد. او از رفاه حیوان و اینکه مثلا حق داری از گوشت حیوان برای خوراک استفاده کنی ولی دستکم رنجی را حین پرور و ذبح بر او تحمیل نکن عبور کرده و تنها بیدردکشی را کافی نمیداند. ریگان کودک انسان و حیوان را شبیهسازی میکند و از حق حیات و بقای حیوان میگوید.
این فعال محیطزیست ادامه داد: البته ریگان در کتابش به همه نظریههای حقوق حیوانات توجهی نمیکند و مثلا مرزش را با کانت در بحث سوژهانگاری حیوانات حفظ میکند و مخالف نظر اوست که حیوانات را به دلیل شخص نبودن فاقد حق اخلاقی میداند. البته او میتوانست با کانت همدلی کند و نظریههای او را توسعه بدهد و مثلا تعریف او از شخصیت را بازسازی کند. در این صورت شاید کانتیها و نئوکانتی را نیز با خود همراه میکرد.
او درپایان مجدد متذکر شد: طیفی بودن حق حیوان تفکیکگرایی در اعمال حق و اعطای آن به برخی و حذفش برای برخی دیگر نیست. مثلا اگر اسلام از بردهداری ملایم صحبت میکند لزوما بردهداری را لغو نکرده اما اعطای حقوق بردهها را پلهپله جلو برده و تمامی حقوق آنها به جز آزادی را به رسمیت شناخته و در همین مورد هم با قوانینی زمینه آزادسازی تدریجی بردهها را فراهم کرده است. ریگان نیز بر خلاف سینگر که به دنبال مواردی از ادیان رفته که حق حیوان نقض شده، نشان میدهد که با اتکا به آموزههای ادیان هم میتوان از حق حیوانات حرف زد. البته با اینکه سقف مطالبه را رفاه حیوانات قرار بدهیم و نه حقوق آنها مخالفت میکند. از دید او اگر به لحاظ فلسفی اثبات کنیم حیات حق حیوان است دیگر نمیتوانیم صرفا روی رفاه او تمرکز کنیم یا مدعی شویم اگر از گیاهخواری حرف بزنیم طرف گوشتخوار را معذب میکنیم و این اخلاقی نیست.
او درپایان نکاتی درباره نگارش ترجمه فارسی کتاب مطرح کرد و گفت: خوشبختانه کتاب بدون غلط و همراه با رعایت علائم نگارشی و فاصلهگذاریها بود. منتها برایم سوال بود چرا در سرشناسه کتاب موضوع را موفقیت درج کردهاند که احتمالا به فیپا برمیگردد. همچنین اگر من بودم برای برخی واژههای معادل فارسی دیگری را استفاده میکردم. رسمالخط هم در ۹۵ درصد موارد یکسان هستند اما در برخی واژهها ناهمخوانی میبینیم
نظر شما