سعید شجاعشفتی معتقد است که قوانین بنیادین و عوامل اصلیای که فرآیند تکامل زیستی را به پیش میراند در موضعی فرعیتر، نسبت به قواعد جدیدتر و پیچیدهتری که تکامل اجتماعی انسان را سبب میگردند، واقع میشوند.
شالوده روانشناسی تاریخی ـ فرهنگی را روانشناسی تجربی به نام لف سیمیونویچ ویگوتسکی پیریزی کرد. وی و شاگردانش، مبانی نظری و عملی مکتبی را بنا نهادند که خود زیربنای دیدگاههای دیگری همچون مکتب روانشناسی رفتاری، روانشناسی شناختی، روانشناسی تربیتی، روانشناسی انتقادی، محیطگرایی، رفتاردرمانی، محیطدرمانی و نظریع فعالیت شد. هسته اصلی روانشناسی فرهنگی ـ تاریخی را میتوان حول محور اجتماع، فرهنگ و تکامل جستجو کرد که به ویژه در مقاله ویگوتسکی در باب روانشناسی بدوی و تا حدودی روانشناسی هنر قابل مشاهده است.
لف سیمیونویچ ویگوتسکی در سال ۱۹۱۷ در رشته حقوق از دانشگاه دولتی مسکو فارغالتحصیل شد، اما در مباحثی همچون جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه نیز مطالعاتی داشت. با این حال، کار رسمیاش در روانشناسی عملا از سال ۱۹۲۴ آغاز شد، یعنی زمانی که انستیتو روانشناسی مسکو با الکسی لئونتیف و الکساندر لوریا شروع به همکاری کرد. او طی ده سال شش کتاب در زمینه مباحث مختلف روانشناسی منتشر کرد و با اینکه به مباحث گوناگون در این حوزه علاقه داشت، تحقیقاتش عمدتا حول محور رشد و تربیت کودک بود و نظریات مهمی نیز در خصوص روانشناسی هنر و تکامل زبان داشت.
بنا بر نظر برخی روانشناسان او پدر علم روانشناسی شوروی محسوب میشد و رویکردهای ویگوتسکی به رفتار اجتماعی و سپس به سبکی تماما فرهنگی ـ تاریخی تغییر مسیر یافت. از سویی، هر تلاشی برای یافتن ردپای نظریه فرهنگی ـ تاریخی در آثار منتشر شدهاش در سالهای قبل از ۱۹۲۸ عموما با ناکامی مواجه میشود و درواقع نخستین بینشهایش در باب مقوله شخصیت و خودآگاهی انسان، به عوض روانشناسی، بیشتر فلسفی بود. میتوان گفت دیدگاههای افرادی همچون سولوویوف، بیلی، و نویسندگانی مثل شکسپیر و ماندلشتام خیلی بیش از پاولف و مارکس، فضای اجتماعی و فرهنگیاش را شکل داده و در مباحث علمیاش نقش داشته است.
نویسنده در بخشی با عنوان «تحول اجتماعی در انسان» درباره نگاه روانشناسی به مقوله تکامل و تحول گونه بشر مینویسد: روانشناسی علمی این امر را مبنای نظریاتش قرار داده که گونه مدرن انسان ماحصل دو نیروی تکاملی است. از یک طرف، این نوع بشر امروزی طی فرآیندی طولانی و زیستیای برخاسته که سرانجام به گونه هموساپینس ختم شده است؛ آن هم با تمامی خصایص ذاتیاش از حیث اسکلت بدن، عملکرد اعضای مختلف، رفلکسها و غرایز که به طور ذاتی در او نهادینه و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. از طرف دیگر همگام با آغاز زندگی اجتماعی و تاریخی بشر و وقوع تغییرات اساسی در شرایطی که او میبایست خود را با آنان وفق میداد، ویژگیهای خط سیر تکامل اجتماعی انسان نیز بهطور اساسی تغییر کرد.
شجاعشفتی در ادامه توضیح میدهد که در چارچوب نظریات روانشناسی معاصر، دلایل متقنی برای این فرض وجود دارد که خصایص زیستی انسان، در اثنای تکامل تاریخی ـ فرهنگیاش مشخصا تغییرات اندکی داشته است. هرچند او این حرف به معنای به اتمام رسیدن تکامل زیستی و ثابت و تغییرناپذیر شدن گونه بشری نمیداند. بلکه معتقد است این مسئله نشانگر این کیفیت است که قوانین بنیادین و عومل اصلیای که فرآیند تکامل زیستی را به پیش میراند در موضعی فرعیتر، نسبت به قواعد جدیدتر و پیچیدهتری که تکامل اجتماعی انسان را سبب میگردند، واقع میشوند.
سرفصلهای کتاب نیز عبارتند از: روانشناسی هنر، روانشناسی انسان بدوی، مسئله خودآگاهی، خودآگاهی بهمثابه مسئلهای در روانشناسی رفتار، بحثی درباب نقش محیط در زندگی انسان، تحول اجتماعی در انسان، تفکر و تکلمف مقدمهای بر ترجمه روسی کتاب «ماورای اصل لذت» و رفتار فرهنگی کودک.
کتاب «مروری بر روانشناسی فرهنگی ـ تاریخی» با گردآوری و ترجمه سعید شجاعشفتی در ۳۱۹ صفحه، شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و به قیمت ۳۲۰۰۰ تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نظر شما