میرابوالقاسمی گفت: ثبت دیرهنگام یک واقعه تاریخی مشکل بوده و امکان تحریف و دست بردن در آن زیاد است اما اینکه بگوییم چون این منبع متقدم و به واقعه عاشورا نزدیک است احتمال خطا در آن کمتر است؛ همیشه اینگونه نیست.
در کتاب «شهدای نینوا» پنج گزارش مشهور مطرح شده تا در نهایت گزارشی که طبق اصول و قواعد پژوهش موثقترین و معتبرترین است، مشخص شود. طبق گزارش پنجم، بنابر آنچه در کتابهای کهن و متعدد آمده، روز عاشورا 72 تن از اصحاب امام به شهادت رسیدند که باتوجه به تاریخ کهن و مصادر موجود از تاریخ به نام آنها استخراج و ضمن بیان تحریفات و مطالب نادرستی بیان میشود که برای هریک از این شهداء در کتابها رواج یافته، نکات قابل اعتمادی که در کتابهای کهن برای آنها نقل شد.
مطالب این کتاب در دو بخش کلی «شهدای بنیهاشم» و «شهدای غیر بنیهاشم» تنظیم و دستهبندی شده است. در این اثر هویت بیش از 150 تن از کسانی که ادعا شده در کربلا به شهادت رسیدهاند، مطرح و بررسی شده است؛ افرادی که با تکیه بر منابع ضعیف و بی اعتبار نامشان درشمار شهدای کربلا ضبط شده، حال آنکه نام بسیاری از آنها درشمار اصحاب امام حسین (ع) ضبط نشده چه رسد به شهادت آنها در کربلا!
در ابتدای نشست حاجیآبادی، مولف کتاب با اشاره به اینکه 6 تا 7 سال در زمینه شهدای نینوا پژوهش انجام دادهام گفت: بسیاری از مسائلی که درباره شهدای کربلا گفته شده دارای تحریفات بیشماری است. نه تنها در بیان حوزویان بلکه حتی در رده بالای حوزه نیز به این نکات توجه نداشتهاند. گویا تاریخ برای نویسندگان یک مورد پیش پا افتاده است و هر کسی با کوچکترین اطلاعی درباره مطالب تاریخی میخواهد دست به نگارش کتاب بزند.
وی افزود: نینوا واقعهای است که در تاریخ متفاوت است و کتاب شهدای نینوا تعداد شهدای کربلا را مورد بررسی قرار میدهد که در گزارشهای گوناگون به 89 تن، 87 تن، 78 تن و... اشاره شده و با توجه به تعدد منابع و قدمت آنها گزارش 72 تن موثقترین گزارش است و امام حسین(ع) همراه این 72 تن نماز ظهر را گذراندند و سپس به شهادت رسیدند و 72 سر به کوفه فرستاده شد.
وی همچنین به کتاب «طعنه رقیب» که جلد دوم این کتاب است نیز اشاره کرد و گفت: در این کتاب هویت 148 تن را بررسی میکند و به افرادی اشاره میکند که هویت خارجی ندارند و کسانی که در لشگر امام حسین (ع) بودند و عصر عاشورا به شهادت نرسیدند و اما نامشان در شمار شهدای کربلا ثبت شده است و گروه سوم نیز که جزو دشمنان امام حسین و امام سجاد بودند.
حاجیآبادی ادامه داد: آنچه امروز در مورد شهدای کربلا گفته میشود تحریف شده است و کتاب «شهدای نینوا» با تکیه بر منابع نخستین و متقدم نوشته شده است. کتاب سوم این مجموعه «بازخوانی برخی از منابع عاشورا» و جلد چهارم «اصول و قواعد پوهش در تاریخ» (مطالعه موردی درباره شهدای کربلا) نام دارد که در دست نگارش است.
سپس میرابوالقاسمی نیز سخنانش را ارائه داد و گفت: کتاب «شهدای نینوا» اثری ارزشمند است و نوشتههای آن نشاندهنده زحمات زیاد برای این پژوهش بوده است. کسانی که در حوزه عاشورا کار کردهاند دشواری کار را میدانند. به دو دلیل این دیدگاه را مطرح میکنمT زیرا واقعه عاشورا از جمله رویدادهایی است که مدون شدن آن با زبان وقوع آن فاصله زیادی داشته است.
وی ادامه داد: مقتل ابی مخنف نخستین گزارش مکتوب از حادثه کربلا است که در تاریخ طبری نیز آمده است و فاصلهای 100 ساله با این واقعه داشته و با روایاتی تاریخ عاشورا را نقل کرده است. ثبت دیرهنگام یک واقعه تاریخی مشکل بوده و امکان تحریف و دست بردن در وقایع زیاد است زیرا سانسور شدن نیز در برخی دورههای تاریخی نیز حاکم بوده و بخشی از وقایع تا به دست ما برسد با تحریفات زیادی مواجه شده است.
این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: پژوهش در واقعه عاشورا بسیار کار دشواری است که اگر کسی انگیزه نداشته باشد سمت این قضیه نمیرود. اهتمام زیادی که مولف برای دیدن منابع گوناگون داشته ارزشمند است زیرا تقریبا همه منابعی که گزارشهایی از شهدای کربلا را داشته دیده است تا بتواند علمیتر کارش را پیش ببرد و منبعی را نادیده نگذاشته است. این مساله به خودی خود ارزشمند است زیرا به زدودن تحریفات بیشتر کمک میکند که امیدوارم در ادامه کار نیز با همین انگیزه و همت کار را پیش ببرد.
وی همچنین نقدهایی نیز به کتاب وارد کرد و گفت: یکی از مهمترین کارها بحث منبعشناسی در کتاب است که مولف خیلی خوب منابع را دیده و از فهرست کتابشناسی آخر کتاب نیز این مساله به روشنی پیدا است اما موضوعی با نام شناسایی و بازخوانی هویتی شهدای کربلا و منابعی که از قرن دوم تا به حال را گزارش میدهد در گام نخست به منبعی مکتوب احتیاج داشته است و اینکه یک معرفی مشخص به منبعشناسی اختصاص بدهد.
وی ادامه داد: یکی از مشکلات این است که معیار روشنی برای گزینش گزارشها نداشته است. در بسیاری جاها تصریح میکند که این گزارش را میپذیریم زیرا منابع متقدم در آن وجود دارد و به واقعه عاشورا نزدیک است احتمال خطا در آن کمتر است اما همیشه اینطور نیست زیرا در گزارشهای تاریخی باید با احتیاط پیش برویم زیرا گاهی منبع متاخر نیز به منبعی دسترسی داشته که شاید گزارش درستتری از واقعه را به تصویر کشیده باشد.
میرابوالقاسمی افزود: اینکه گزارشهای واقعه عاشورا بر چه اساسی گزینش شده خواننده را خیلی قانع نمیکند و این ضعف تحلیل مولف را میرساند. در تاریخ باید با سند و مدرک سخن بگوییم تا خواننده کتاب بداند به دنبال چه چیزی است. اینکه کتابی تالیف میشود باید سطح دانش مخاطب نیز مشخص شود که برای عام کتاب نوشته شده یا برای افراد تحصیلکرده؟ زیرا مخاطب کتاب احتیاج به دلایل محکمتری برای اغنا شدن دارد.
وی افزود: مستندترین تاریخ مقتلنویسی متعلق به ابی مخنف است که در تاریخ طبری نیز آمده است و نثر قرن دوم با آنچه در مقتلهای دیگر آمده بسیار متفاوت است. همچنین مقدمه کتاب نیز خالی از اشکال نیست. تا صفحه 21 مقدمه است و بعد از آن عنوان آمده که مخاطب وارد متن کتاب میشود اما همچنان میبینیم که مقدمه کتاب ادامه دارد.
همچنین این پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: همچنین سال وفات همه نویسندهها آمده و همچنان تکرار شده است. بر این باورم که سال وفات نویسنده برای بار نخست بیاید کفایت میکند و نیاز به تکرار آن نیست. همچنین ارجاعات در متن کتاب نیست. شاید چون ارجاعات زیاد است ناخوشایند به نظر بیاید اما نیاز است که باشد تا خواننده بهآسانی کتاب را مطالعه کند. امیدوارم مولف در چاپ بعدی کتاب یک فصل مشخص را به بررسی منابع اختصاص دهد زیرا ادبیات تحقیق بسیار مهم است.
سپس زهیر صیامیان سخنانش را درباره این کتاب مطرح کرد و گفت: کسانی که در تاریخ کربلا به شکل روش مند و علمی و غیرمبلغانه کار کردهاند انگشتشمارند و عمده رویکردها به تاریخ کربلا مبلغانه است یا مبلغانه منتقدانه. بیشتر این محققان نیز علاقهمندان حوزوی یا غیردانشگاهی هستند. در رویکرد مبلغانه منتقدانه به کربلا نیز افرادی مانند دکتر شریعتی که در نگاه به رویداد کربلا اهداف سیاسی اجتماعی داشته است، با دغدغههای دینی و سیاسی به بررسی آن پرداخته اند. کسانی مانند مرحوم مطهری مبلغانه ولی منتقدانه به موضوع نگاه کردهاند. این دسته از محققان را می توان پیرایشگران رویداد واقعه کربلا نام نهاد. اثر آقای حاجی آبادی در این دسته قرار میگیرد.
وی افزود: موضوع کتاب آقای حاجی آبادی، شهدای نینوا است و از این جهت تکیه اصلی ایشان نقد روایات و گزارش ها از این شخصیت ها بر اساس منابع تاریخی بوده است اما خود گزارشهای واقعه کربلا از لحاظ موضوعی بسیار مهم است و این مساله را در کتاب دکتر میرابوالقاسمی با عنوان تحول گفتمان در گزارش های واقعه کربلا دیدهام. با اینکه هر دو اثر درگیر روایت ها و گزارش ها بوده اند ولی تفاوت آنها از یک جایی دیده میشود. کار خانم دکتر میرابوالقاسمی در پاسخ به این پرسش مورخانه است که این گزارشها در تاریخ نگرشهای شیعیان و مسلمان به کربلا، به چند دسته عاطفی، حماسی، کلامی و تاریخی تقسیم میشود ولی آقای حاجیآبادی به دنبال این بوده است که در ورای این گزارشها چه چیزی در کربلا رخ داده و در تعداد شهدای کربلا چه به وقوع پیوسته اس و صحت این روایت ها چگونه است.
این استاد تاریخ اسلام ادامه داد: درباره حُسن کتاب نیز باید بگویم که مطالب این کتاب برای آن وجوه مبلغانه که تاریخ کربلا را در جامعه شیعیان تبدیل کرده به بخشی از تاریخ فرهنگ شیعی، تاریخ آداب و رسوم شیعیان و تاریخ آیینی و مناسکی اطلاعات مفیدی دارد و میتوان این کتاب را مورد استفاده قرار داد. کار حاجیآبادی میتواند کتابی باشد برای مبلغان محرم و حوزویان که روایتی مبلغانه در عین حال منتقدانه با توجه به درک معقولانه جامعه امروز و همدلانه با فرهنگ رایج ارائه کنند.
وی افزود: رویکردی که از دهه چهل به این سوی در فضای حوزویان و غیرحوزویان اصلاحی در فضای جامعه شیعی رشد میکند این است که نگاه ما به عاشورا تحریفزدایانه باشد زیرا ارزش عاشورا از نگاه اسلام انقلابی و اصلاحی بنابر باورهای شیعی بازخوانی میشود، باید اصل هدف قیام کربلا یعنی ظلم ستیزی و حق طلبی را مدنظر داشته باشیم و بقیه تحریفاتی است که اصل را در سایه قرار داده و آن را از بین برده است.
در حالی که در تاریخ نگرشهای کلامی و فکری و فرهنگی شیعیان، روایتی فرهنگی و داستانی از روایت کربلا داریم که تاریخ نجات و رستگاری است و در کتاب نیز به آن اشاره شده است. متاثر از این رویکرد است که اگر امام حسین(ع) «قائم بهالسیف» است و برای مقابله با ظلم قیام کرده است آیا این تکلیف همه شیعیان است؟ یا نه باید بگوییم که تنها تکلیف امام حسین (ع) است و متاثر از هرگونه پاسخ شیعیان به این مسایل کربلا، نوع نگرش و ارزش شیعیان برای رویداد کربلا متفاوت و متنوع می شود. به خصوص که موضوع کربلا بسیار درهم تنیده در ابعاد حقوقی، شرعی، فقهی، کلامی و عقیدتی است که در تاریخ تفکر شیعه مطرح است.
صیامیان ادامه داد: کتاب نتیجه تحقیقات صالحی از سال 85 به این طرف است و مقالههایی که در این زمینه نوشته است و مشخص است که دغدغهمندانه در این حوزه پژوهش میکنند. یکی از دلایلی که مورخان سراغ این موضوع نمیروند حجم بالا و سنگین کار در این زمینه است.
وی نقدهایی نیز بر کتاب وارد کرد و گفت: در نقد کتاب هم باید بگویم که شیوه ارجاع منابع غیرمتعارف است و در تمام روش های منبعشناسی، فهرست منابع پایان کتاب بر اساس نام خانوادگی مولفان است که اگر این مساله اصلاح شود به شیوه بهرهوری از کتاب کمک بسیاری میکند. زیرنویس بودن ارجاعات کتاب هم از لحاظ فنی ضروری است تا مخاطب بتواند بهآسانی کتاب را مطالعه کند و به شیوایی نثر آن کمک بسیاری کند. درباره روششناسی کتاب هم بگویم بدانگونه که مولف مطرح کرده و اصل کارشان در نقد روایات بوده است، آیا متقدم بودن منابع در گزارش واقعه کربلا باعث صحت آن و پذیرش صدق محتوای آن است؟ که خانم میرابوالقاسمی مفصل در این باره سخن گفتند. برای این موضوع مولف محترم بحث استفاده از عقل را پیشنهاد کرده اند که البته این خود محل بحث است
صیامیان ادامه داد: بخشی از روایات که در کتاب استفاده شده روایات اهل سنتی است که گرایش به تشیع دارد اگر در تقسیمبندی فصول کتاب میشد تفکیک و دستهبندی منابع را هم لحاظ کنند کار برای مورخان و پژوهشگران کاربردیتر میشد. پیشفرضهای عقلانی که در تاریخ تفکر ما قرار دارد تعیین میکند چه روایاتی را به سمت صحت و چه روایاتی را به سمت عدم صحت بیاوریم اگر نتوانیم دستهبندی از صحت و سقم روایتها داشته باشیم دچار یک بازی بیپایان میشویم و نمیتوانیم از این گود خارج شویم. همچنین تاریخگزاری منابع در تمام کتابهای تاریخی لازم است تا بتوانیم روایت تطور و تنوع روایات را بهدرستی به دست خواننده برسانیم این موضوع تنها تاریخی نیست بلکه عاطفی، احساسی کلامی و پیچیده است.
نظر شما