جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۲
محسن رضایی: کودتای نوژه با هماهنگی عراق صورت گرفت

به گفته محسن رضایی، در کتاب «جنگ به روایت فرمانده» با وجود همه تحرکات عراقی‌ها و نیز تهدیدهای صدام حسین، شورای انقلاب و دولت تهدیدها را چندان جدی نمی‌گرفتند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- کتاب «جنگ به روایت فرمانده»، درسگفتارهای جنگ محسن رضایی، فرمانده سپاه ایران در مقطع دفاع مقدس را در خود جای داده است. او این درسگفتارها را در مقطع زمانی 1383 تا 1386 در سازمان بسیج دانشجویی و نیز دوره آموزش مدرسان درس آشنایی با دفاع مقدس دانشگاه‌ها در سال 1387 ارائه داده است و مجموع آنها به اهتمام پژمان پورجباری در سال 1390 در قابل یک کتاب توسط «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس» منتشر شده است.
 
محسن رضایی در این کتاب ابتدا به زمینه‌های شکل‌گیری جنگ میان ایران و عراق می‌پردازد. به گفته او: «دولت عراق به کردهای ضدانقلاب (دمکرات‌ها) در کردستان ایران و همچنین به طرفداران به اصطلاح خلق عرب در خوزستان تسلیحات فراوان می‌داد. عراقی‌ها در خرمشهر مدرسه‌ای برای فرزندان کارمندان کنسولگری عراق داشتند که این مدرسه به یک آموزشگاه نظامی تبدیل شده بود و بعدها که کمیته انقلاب اسلامی خرمشهر آنجا را گرفت، مشخص شد دوازده افسر عراقی به طور رسمی در آنجا آموزش نظامی می‌دهند و نیرو تربیت می‌کنند. با بررسی انفجارهای مکرر خطوط انتقال نفت خوزستان به تحریکات سازمان امنیت عراق رسیدیم و مشخص شد پشت این حوادث رژیم بعثی عراق دست دارد. در واقع صدام با محوریت استخبارات، در دو پایگاه فکه عراق و بجلیه، انبار بزرگی از انواع سلاح ایجاد کرده بود و به روسای عشایر عرب به هر میزان که درخواست می‌کردند به صورت پنهانی سلاح تحویل می‌دادند به گونه‌ای که براساس گزارش‌های برادر شمخانی در اهواز و غلامعلی رشید در دزفول، نزدیک به 10 هزار قبضه سلاح توزیع نمودند که البته بسیاری از این سلاح‌ها با همکاری شیوخ عرب طرفدار انقلاب اسلامی، به سپاه پاسداران تحویل داده شد.» (28)
 
رضایی همچنین درباره چگونگی تیره‌تر شدن روابط ایران و عراق می‌گوید: «مدتی بعد از بسته‌شدن مدرسه عراقی‌ها در خرمشهر، ارتش عراق کنسولگری ایران در بصره را محاصره کرد و پس از ضرب و شتم دیپلمات‌های ایرانی، آنجا را تعطیل کرد. از این زمان جنگ سفارتخانه‌ها بین دو کشور به‌وجود آمد که در طول چند ماه، ایران چند دفتر کنسولگری عراق از جمله در کرمانشاه را تعطیل کرد و دولت عراق نیز سفارتخانه ایران را در بغداد و سفیر ایران را اخراج کرد. این عوامل باعث شد روابط سیاسی بین ایران و عراق بیش از پیش تیره شود.» (29)
 
 
به گفته رضایی رابطه ایران و عراق از ابتدای سال 1359 بحرانی‌تر شد. نمود این بحران را نقش عراق در کودتای نوژه نمایان می‌‎کند: «کودتای ناموفقی در ایران صورت گرفت که بعد مشخص شد سران این کودتا در بغداد جلسه داشته‌اند. موضوع جلسه هم این بود که آیا ابتدا عراق به ایران حمله کند و بعد از حمله، کودتا شکل بگیرد یا ابتدا کودتا انجام شود و سپس حمله عراق به اجرا درآید که در نهایت تصمیم گرفتند اول کودتا کنند... جریان کشف کودتا به این صورت بود که من در آن موقع به عنوان مسئول اطلاعات سپاه حدود دو هفته قبل از کودتا خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان سخنگوی شورای عالی دفاع و عضو شورای انقلاب بودند رسیدم و گفتم که ما کودتایی را شناسایی کرده‌ایم اما تاریخ آن را نمی‌دانیم... قرار بود کودتاچیان به اماکن حساس از جمله بیت امام(ره)، مجلس و دفتر ریاست جمهوری حمله کنند. در میان کودتاچیان حدود 400 نفر از کلاه‌سبزها و تکاورهایی بودند که قبل از انقلاب از ایران فرار کرده بودند و پس از پیروزی انقلاب از طریق مرزهای عراق به داخل ایران آمده بودند. با بازجویی از این افراد مشخص شد که آن‌ها گسترش وسیعی در کشور دارند و تقریباً‌ در همه استان‌‌ها نیرو دارند.» (35)
 
به گفته رضایی، با وجود همه تحرکات عراقی‌ها و نیز تهدیدهای صدام حسین، شورای انقلاب و دولت تهدیدها را چندان جدی نمی‌گرفتند. همچنین اجازه حضور سپاه در نبردهای مرزی صادر نمی‌شده است: «در شورای انقلاب صحبت‌های صدام زیاد جدی گرفته نمی‌شد. بعد از شروع جنگ که حوادث را کالبدشکافی کردیم، معلوم شد که او چنین قصدی داشته است. البته در مورد درگیری‌های پاسگاه‌های مرزی بحث می‌شد اما آن‌چنان جدی نبود. از طرفی شورای انقلاب در 26 تیر 1359 یعنی دو ماه قبل از جنگ منحل شد. از سوی دیگر فضای سیاسی به‌گونه‌ای بود که در مورد صحبت‌های صدام و یا برژینسکی زیاد موضع‌گیری نمی‌شد و از طرفی هم به نیروهای سپاه هم اجازه نمی‌دادند که وارد درگیری‌های مرزی شوند و پاسخ متقابل دهند.» (39)
 
بنابر گفته‌های رضایی اوج عدم توجه به تهدید عراق را می‌توان در لغو «طرح ابوذر» برای دفاع از مرزهای ایران دید: «در فروردین 1359 ارتش ایران یگان‌هایی را به مناطق غرب و جنوب فرستاد و اعلام آماده‌باش کامل داد و حتی طرح ابوذر را برای دفاع از مرزهای ایران تدوین و ابلاغ کرد اما بعد از مدتی اعلام کردند که خطری وجود ندارد و می‌توانید نیروهایتان را عقب بکشید که در اواخر اردیبهشت 1359 یعنی پنج ماه قبل از حمله سراسری عراق، لشکرهای 92 زرهی در جنوب، 64 و 28 در شمال غرب و 81 کرمانشاه مواضعشان را تعدیل کردند و افسرانشان را به مرخصی فرستادند و تا پنج ماه بعد که جنگ سراسری شروع شد، در حقیقت نوعی فقدان آمادگی در ارتش ایران حاکم بود.» (59)
 
در چنین شرایطی بود که در روز سی‌ویک شهریور 1359، عراق زمینه را برای حمله به ایران مساعد دید. رضایی آرایش نبرد عراق در روز حمله به ایران را چنین توصیف کرده است: «ارتش عراق با یک نیروی کامل یعنی با سه سپاه که متشکل از 12 لشکر بود، در سه جبهه شمالی، میانی و جنوبی به ایران حمله کرد... آرایش نیروی زمینی ارتش عراق در حمله به ایران بیانگر این است که ارتش عراق، خوزستان را به عنوان هدف اصلی انتخاب کرده و استان‌های کرمانشاه، ایلام، کردستان و آذربایجان غربی را به عنوان پشتیبانی از عملیات جنوب و تجزیه قوای ایران در نظر گرفته بود که در اصطلاح نظامی این را تلاش اصلی و تلاش فرعی می‌گویند.»
 
در برابر دوازده لشکر عراق اما ایران تنها چهار لشکر را در مرز مستقر کرده بود و برای همین در ساعات اولیه هجوم، هیچ پاسگاه مرزی بیشتر از چند ساعت نمی‌تواند مقاومت کند. رضا می‌گوید: «تنها یگانی که به خوبی و به طور موثر مقاومت نمود، تیپ 37 زرهی شیراز در پاسگاه مرزی فکه بود که به علت سقوط محور عین‌خوش و دهلران، محاصره می‌شود و لذا تانک‌ها را رها می‌کنند و به دل رودخانه می‌زنند.» (62)
 
اما هجوم به مرزها و سقوط آنها به معنای فتح بی‌دردسر شهرهای ایران نبود: «با هجوم دشمن، مرزها زود سقوط کرد، اما ارتش عراق به هر شهری که رسید متوقف شد و یک جنگ جدیدی شروع شد به اسم جنگ شهرها و مقاومت مردمی. مقاومت مردمی در خرمشهر، هویزه، سوسنگرد، بستان، قصرشیرین، سرپل ذهاب و... از جمله حوادثی است که در روزهای اول هجوم توسط مردم شکل گرفت و نقش مهمی در توقف ارتش عراق داشت؛ لذا ارتش عراق بیابان‌ها را تصرف کرد اما زمانی که به شهرها رسید با مقاومت بسیار سنگینی روبه‌رو شد.» هر چند که این مقاومت، به گفته رضایی، چندان مطلوب برخی از فرماندهان نظامی نبوده است: «آن زمان بحث‌هایی مطرح می‌شد که مقاومت این شهرها چه فایده‌ای دارد؟ یکی از آقایان نظامی می‌گفت که مقاومت خرمشهر هیچ اثر نظامی برای ما ندارد، جز اینکه ما فقط شهید بدهیم و لذا نباید مقاومت کرد.»
 
این حملات عراق، هنگامی که با حملات هوایی و دریایی همراه شد، ناگزیر ایران را وارد جنگی کرد که هشت سال به طول انجامید. رضایی در توصیف وضعیت آسمان و دریای ایران در روز سی‌ویک شهریور 1359 گفته است: «در ساعات اولیه جنگ، آسمان ایران کاملاً در اختیار عراقی‌ها بود. ارتش عراق برای هر شهر چند هواپیما فرستاده بود، طوری که بیش از پانزده بار فردگاه مهرآباد را بمباران کردند و تقریباً بر آسمان نیمه‌غربی ایران مسلط شدند. در دریا هم ناوچه‌های ارتش عراق به سکوهای نفتی و شناورهای ایران در خلیج فارس حمله کردند، منتها موفقیت خاصی به دست نیاورند.»
 
این وضعیت واکنش رهبران ایران را به همراه داشت و این‌چنین بود که جنگی هشت‌ساله آغاز شد: «وقتی این اتفاق‌ها افتاد بلافاصله حضرت امام(ره) اعلام کردند که این جنگ، جنگ اسلام و کفر است و ما آنچنان سیلی به گوش صدام خواهیم زد که از جایش بلند نشود. آیت‌الله خامنه‌ای هم که در آن زمان سخنگوی شورای عالی دفاع بودند در تلویزیون اعلام کردند که ما هم با عراق به طور رسمی وارد جنگ می‌شویم.» (63)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها