سه‌شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۶
محسنیان‌راد: خالق «کهکشان گوتنبرگ» اختراع چاپ را فناوری رسانه‌ای می‌دانست

محسنیان‌راد می‌گوید: مک لوهان، اختراع چاپ را فناوری رسانه‌ای نامید که توانست حس بینایی را امتداد بخشد و انسان را از کهکشان شفاهی به کهکشان ارتباطی جدیدی به نام کهکشان گوتنبرگ ببرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آناهید خزیر: نشست بزرگداشت داریوش بزرگ با عنوان «بررسی مدیریت ایرانیان در روزگار هخامنشیان» از سوی هفته‌نامه‌ امرداد و با همکاری خانه‌ اندیشمندان علوم انسانی دوشنبه 15 مهرماه 1398 در تالار فردوسی خانه‌ اندیشمندان برگزار شد.

در این نشست میرجلال‌الدین کزازی درباره‌‌ «داریوش و هخامنشیان در شاهنامه»، مهدی محسنیان‌راد پیرامون «شواهد ابداع تلگراف نوری در دوران داریوش هخامنشی»، آرزو رسولی درباره‌ «قیام داریوش»، شروین وکیلی درباره‌ «شخصیت فردی داریوش برپایه‌ سنگ‌نبشته‌ها» و سورنا فیروزی پیرامون «چرایی روز داریوش» سخنرانی کردند. پخش مستند «از پرسپولیس تا شیکاگو» به کارگردانی اُرد عطارپور از دیگر برنامه‌های این همایش بود.

روز شانزدهم از ماه هفتم از گاهشماری از این رو برای بزرگداشت داریوش برگزیده شده که پیرو سنگ‌نبشته‌ بیستون، گئومات در روز دهم این ماه به دست او و یارانش کنار زده شد. به گفته‌ هرودوت، پنج روز پس از آن نشست هفت تن گرفته شد و به گفته‌ کتسیاس، بامداد روز شانزدهم، داریوش شهریار شد. همچنین روز شانزدهم از ماه هفتم در گاهشماری کهن، برای داریوش اهمیت تاریخی و دینی داشته است.

محسنیان‌راد سخنانش را این‌گونه آغاز کرد و گفت:‌ مک لوهان نخستین‌بار در سال 1960 میلادی هنگام نوشتن کتابی درباره تاریخ چاپ و تاثیر آن در تحولات فردی ـ اجتماعی از اصطلاح کهکشان استفاده کرد و نام کتاب خود را «کهکشان گوتنبرگ» نامید. او اختراع چاپ را فناوری رسانه‌ای نامید که توانست حس بینایی را امتداد بخشد و انسان را از کهکشان شفاهی به کهکشان ارتباطی جدیدی به نام کهکشان گوتنبرگ ببرد.

وی ادامه داد: مک‌ لوهان طی سال‌های بعد در نوشته‌ها و مصاحبه‌های خود دو کهکشان قبل و پس از کهکشان گوتنبرگ را به نام‌های کهکشان شفاهی و کهکشان مارکنی توصیف می‌کرد. در واقع او معتقد بود که هر ابزار ارتباطی جدید چگونه بودن در جهان ما را تعیین می‌کند همین نگاه به پیش‌بینی او برای به‌وجود آمدن اینترنت و در نتیجه به شکل‌گیری دهکده جهانی منتهی خواهد شد.

محسنیان‌راد افزود: سال 1355 مرحوم کاظم معتمدنژاد در مسیر بازگشت از کنفرانس رسانه‌های سنتی در مرکز مطالعات شرق و غرب در هاوایی راه خود را در بازگشت به تهران دور کرد و به دیدار مک لوهان در دانشگاه تورنتو رفت. در مقاله‌ای که او درباره نقالی در ایران ارایه کرد من نیز نقش کوچکی داشتم ضمن آن‌که یکسال قبل کتاب مشترک تحلیل محتوای «رادیو ایران» را منتشر کرده بود. معتمدنژاد یکسال پیش از مرگ در سال 2012 مقدمه‌ای 54 صفحه‌ای بر چاپ سوم کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی نوشت و عکسی که از روز ملاقات از مک لوهان گرفته بود در انتهای مقدمه خود چاپ کرد.

وی همچنین به وجود تلگراف نوری در ایران اشاره کرد و گفت: نخستین مواجهه ما با مطلبی درباره احتمال وجود تلگراف نوری در دوران هخامنشی مربوط به سال 1887 میلادی است. از دیدنی‌های دیگر فلات مرکزی ایران که توجه هر مسافری را به خود جلب می‌کند خاکریزهای مصنوعی است که به فواصل معینی از یکدیگر در سراسر دشت‌ها و صحراها ساخته شده است.

محسنیان‌راد ادامه داد: ایرانی‌ها می‌گویند این خاکریزها در زمان جمشید ساخته شده است، آن‌ها هر بنایی را که درباره‌اش چیزی نمی‌دانند منتسب به عهد جمشید می‌کنند اما بعضی از دانشمندان ایران عقیده داشتند که این خاکریزها استفاده ارتباطی و خبری مانند تلگراف می‌کردند. بدین معنی که هنگام حمله دشمن به ایران بر فراز آن‌ها آتش می‌افروختند بدین ترتیب خبر حمله را اطلاع می‌دادند.

این استاد تمام فرهنگ و ارتباطات افزود: حدود یک قرن پس از بنجامین اولین منبع ایرانی که به تلگراف نوری عهد باستان ایران اشاره کرده کتابی است که سال 1343 کمیسیون ملی یونسکو ایران در شانزدهمین سال خود به نام «ایرانشهر» منتشر کرد. برخی از باستان‌شناسان نیز به وجود چنین نظام ارتباطی اشاره کردند.

جوزف ویسهوفر؛ پژوهشگر و استاد تاریخ باستان در کتاب ایران باستان می‌نویسد: ایرانیان با ارتباط از طریق علامت‌دادن با آتش با نور مجموعه سیستمی را پدید آورده بودند که بسیار باعث حیرت یونانیان و رومیان شد و بر آنان اثر گذاشت. شالوده این نظام ارتباطی مجهز زیرساخت امپراطوری پارسی بود که بعدها مورد ستایش قرار گرفت، بنابراین تعجب‌آور نیست که پیام‌های سلطنتی می‌توانستند در کمترین زمان انتقال یابند.

وی ادامه داد: پیر بریان در کتاب تاریخ امپراتوری هخامنشی به نقل از منابع یونان باستان نوشته است آتش از منتهی‌ علیه سرزمین شاهنشاهی تا شوش و اکباتان پی‌ در پی افروخته می‌شد. این سازماندهی چنان کامل بود که شاه بزرگ از هر چیز تازه‌ای که در آسیا روی می‌داد همان روز مطلع می‌شد. یونانیان برای این فن نام پیر ستیگ را انتخاب کرده بودند.

محسنیان‌راد گفت: در میان اکثر محققان دوران هخامنشی این اعتقاد وجود دارد که اولین خط دارای حروف الفبای محدود خط 36 حرفی اختراعی در حدود سال 551 پیش از میلاد است. چرا این خط کوتاه نوشته داشته و چرا در شرایطی که قرار بوده خط رسمی امپراتوری باشد در بیستون در حاشیه نشسته است. شاید به این دلیل که اختراع شده برای حل یک نیاز قابل تبدیل به خط و نقطه که ورای یک خط رسمی پس از تاسیس آن شکل گرفته است. چون برای مصرف در تلگراف و احتمالا در اواخر اتمام سنگ‌نوشته‌های هخامنشی ساخته شده است.

وی افزود: برخی از محققان بدون آنکه به کاربرد تلگراف نوری اشاره کنند آنها را رازدار دانسته‌اند مانند مرحوم علی سامی که به هنگام توصیف برج پاسارگاد در کتابچه‌ای به نام «پارسکده» پایتخت آرامگاه کورش بزرگ نوشته است. چگونگی این بنا و مورد استفاده از آن و از اینکه برای چه منظوری ساخته شده از موارد بحث‌های آثار باستانی است که موجب تغییرات و تصورات چندی شده است. وی از معدود کسانی است که تا پیش از انتشار کتاب «ایران در چهار کهکشان ارتباطی» پیش از همه درباره جزییات تلگراف نوری کار کرده‌اند. یک مورخ غیردانشگاهی نیز که حاصل مطالعات خود را به صورت مقاله‌ای مفصلی با‌عنوان برج‌های آتش خبر در فارس در سال 1381 در فصلنامه «فارس شناخت» چاپ کرد.

محسنیان‌راد در پایان سخنانش گفت: آثار برج‌های تلگراف نوری را می‌توان در خاک افغانستان نیز یافت. علیداد املی در کتاب «مسیری در هزاره‌جات» می‌نویسد در مسیر هر برود بر فراز تپه‌های سنگی برج‌های مستحکمی از گل و سنگ بنا یافته که تا به امروز درباره آن‌ها سخن بر زبان است. عده‌ای معتقدند که بر بالای برج‌ها آتش می‌افروختند.



سپس میرجلا‌الدین کزازی نیز در سخنانی به هخامنشیان و روزگار داریوش و کوروش اشاره کرد و گفت: چرا هخامشیان، به ویژه کوروش و داریوش، از شاهنامه به دور مانده‌اند و نهان و تنها از واپسین شهریار هخامنشی، دارا یا داریوش سوم، در این نامه‌ نامی گرامی سخن رفته است و آن نیز در پیوند با تازش اسکندر گجسته به ایران است.

وی با طرح این پرسش که چرا از هخامنشیان نمود و نشانی مگر اندک در شاهنامه نمی‌یابیم؟ سخنانش را ادامه داد و افزود: جهان‌خواهی هخامنشی بی‌هیچ گمان و گزافه در پهنه گیتی در فراخنای تاریخ بی‌همتاست و یکی از درخشان‌ترین و شکوهمندترین روزگاران در تاریخ و فرهنگ ایرانی است. چرا در متون کهن آمده که ایران بهترین سرزمینی است که مزدا آفریده است. این سخن از سر شیفتگی به ایران نیست ما اگر این سرزمین را دانشورانه و خردورزانه بشناسیم بیش از پیش به این گفته باور خواهیم کرد. جهان‌شاهی هخامنشی را 24 سرزمین می‌ساختند.

کزازی گفت: چرا سایه‌ای از ایران هخامنشی تنها در شاهنامه بسیار کم است. پرسشی که بارها در میان نهاده شده و پاسخی برای آن وجود ندارد. بازتاب این روزگار را در شاهنامه می‌توان دید. در لایه‌های ژرف‌تر داستان‌های نمادین شاهنامه کسانی وجود دارند و در کیخسرو می‌توان همانندی‌هایی برای کوروش پدید آورد. همانندی‌هایی که در داستان کوروش بر مبنای سخنان هرودوت نیز بازگفته شده است.

وی افزود: جهان شاهنامه از دیرینه‌ترین روزگار در پیوند با جهان اوستاست. ما جهان اوستایی را در شاهنامه باز می‌یابیم و چهره‌ها و رخدادهای آن را در روزگار هخامنشیان واکاوی می‌کنیم. باید به این نکته نیز اشاره کنم که روزگار اشکانیان در تاریخ ایران زرین است و آثار بسیار کمی از آن روزگار در شاهنامه وجود دارد.



آرزو رسولی نیز گفت: یکی از موارد بحث‌‌انگیز در تاریخ ایران باستان شورش گئوماته‌ مغ و سرکوب این شورش به‌ دست داریوش و یارانش و به قدرت رسیدن داریوش است. بسیاری از ایران‌شناسان غربی در صحت گفته‌های داریوش تردید کرده‌‌اند. امروز به یاری روش‌های نقد ادبی، چون نقد فرهنگی و توجه به عناصری که در یک فرهنگ وجود دارد و دریافت پژواک فرهنگی هر دور‌ی تاریخی و تاریخ‌گرایی نوین که بسیاری از حقایق تاریخی را در ناخودآگاه متون می‌داند می‌توانیم گزارش داریوش را بازخوانی کنیم و بکوشیم یکی از زوایای تاریک شاهنشاهی هخامنشی را آشکار کنیم.

وی ادامه داد: این واقعه را فقط از بازخوانی کتیبه‌ بیستون یعنی خودِ متن می‌توان بررسی کرد و عناصر فرهنگی و اعتقادی آن را بازشناساند. شناخت این عناصر تردیدی در صحت و اعتبار گزارش داریوش باقی نمی‌گذارد و نشان می‌دهد که داریوش گزارشی واقعی از رویدادهایی که به پادشاهی او منجر شده بود، ارائه داده و برچسب دروغ‌پردازی به او تنها حاصل ناآگاهی از فرهنگ و اعتقادات روزگار اوست.



شروین وکیلی نیز گفت: دودمان هخامنشی از سلسله‌های کمیابی است که در واقع دو بنیانگذار داشته است. نخست کوروش بزرگ که کشورگشا و چهره‌ فرهمندی بود و با معرفی جوهره‌ای نو از سیاست تاریخ جهان را به پیش و پس از خود تقسیم کرد، و دوم داریوش بزرگ که نابغه‌ای بود هم در سازماندهی نظامی و هم در مدیریت و کشورداری. آنچه این دو را بیش از پیش ارجمند و باشکوه می‌سازد آن است که هریک پسری داشتند نیرومند و پرتوان: یکی کمبوجیه فاتح مصر و دومی خشایارشا فاتح یونان و بالکان، هردو تکمیل کنندگان برنامه‌ی پدر. یعنی کوروش و داریوش دو قله در اوجی پیوسته هستند، بی‌نشیب.
 
وی افزود: بیشتر مورخان وقتی به عصر هخامنشی می‌نگرند، بیشتر درباره‌ کوروش می‌گویند و می‌نویسند، و داریوش معمولا همچون مدیری لایق اما چهره‌ای حاشیه‌ای نگریسته می‌شود. مرور اسناد تاریخی اما تصویری یکسره متفاوت به دست می‌دهد. چون کوروش دولت یکپارچه‌ ایرانی را آفرید، کمبوجیه طرح گسترش آن را تکمیل کرد، و داریوش نظم و چارچوبی سیاسی بر آن حاکم ساخت که دوامش را تا امروز تضمین کرد، و دستاورد هیچ یک از اینان بی کوشش بقیه ماندگار نمی‌بود، و فهم این نکته کلید همدلی و اتحاد پارسیان بوده و هست.

وکیلی ادامه داد: از داریوش چند سند طولانی و مفصل داریم که خوی و سرشت او را نشان می‌دهد. نه تنها در مقام شاهنشاه سراسر قلمرو متمدن آن روز، و نه فقط به مثابه نماد شکوه و اقتدار کشور ایران، که همچون انسانی و مردی که زاد و زیست و درگذشت، و سرگذشت خویش را در دو سند مهم نوشت و برای ما به یادگار گذاشت: کتیبه‌ بیستون و نبشته‌ نقش رستم.

این دو متن در لحظه‌ بر تخت نشستن داریوش و هنگامِ ترک کردن این اورنگ نبشته شده‌اند. یکی‌ از آن‌ها شرح جنگ‌هایی است که او را به قدرت می‌رساند، و دیگری خودزندگینامه‌ای‌ است فروتنانه از پیرمردی که وصیتی را بر آرامگاه خویش می‌نویسد. با در کنار هم نهادن این دو متن و تکمیل کردنش با آنچه که اسناد و داده‌های همزمان دیگر گواهی می‌دهند، می‌توان به تصویری از داریوش اول هخامنشی دست یافت، که با این درجه از دقت و استناد در جهان باستان نظیری ندارد.


در پایان نیز مستند «پرسپولیس- شیکاگو» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی اُرد عطارپور پخش شد که سرنوشت بخشی از کتیبه‌های تخت‌جمشید را به تصویر می‌کشید. «پرسپولیس ـ شیکاگو» برنده‌ جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی مستند از جشن مستقل مستندسازان سینمای ایران و جشن خانه سینما شده است.

بر پایه‌ گزارش‌های باستان‌شناسی، در سال 1312 خورشیدی، در زمان حفاری تخت‌جمشید که با همکاری دانشگاه شیکاگو و به سرپرستی «ارنست هرتسفلد» باستان‌شناس نام‌ور آلمانی انجام ‌گرفت، این گروه باستان‌شناس با هزاران سنگ‌نبشته روبه‌رو شدند که روی آن‌ها با خط میخی ایلامی متن‌هایی نوشته شده بود. این سنگ‌نبشته‌ها برای کشف رمز و خواندن متن به دانشگاه شیکاگو فرستاده و در سال‌های پس از آن بخشی از کتیبه‌ها خوانده شد. بخش کوچکی از این سنگ‌نبشته‌ها در چند سال گذشته به ایران بازگردانده شده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها