ششمین نشست از مجموعه نشستهای «فرهنگ و دانشگاه» برگزار شد
کلاهی: «استادان و نااستادان» بیش از نقد، نصیحت میکند
کلاهی گفت: جنس نصیحتگر «استادان و نااستادان» به گونهای است که ممکن است باعث شود خطر اصلی که سیستمی سرکوبگر و سلطهجو است را پنهان کند.
در ابتدای این نشست، سعید غیاثی ندوشن مترجم کتاب، با اشاره به ترجمه عنوان اصلی کتاب در زبان فارسی «قدیسان و شیادان» میشد گفت: انتخاب چنین عنوانی برای کتابی که به مقوله اخلاق دانشگاهی میپردازد، در بافت زبان فارسی، چندان مناسب به نظر نمیآمد. به همین دلیل ما بر آن شدیم تا عنوان دیگری برای کتاب بیابیم. در این میان مناسبترین اسمی که به نظرمان رسید استادان و نااستادان بود.
غیاثی ندوشن با اشاره به اینکه عبدالحسین آذرنگ نیز کتابی با نام «استادان و نااستادانم» تالیف کرده است گفت: هنگامی که به این نتیجه رسیدیم که بهترین اسم برای این کتاب «استادان و نااستادان» است، بنا بر این شد تا آقای آذرنگ را در جریان بگذاریم و از ایشان کسب اجازه کنیم. اما به هر دلیل امکان دسترسی به ایشان فراهم نشد و به همین دلیل تصمیم گرفتیم در ابتدای کتاب این نکته را ذکر کنیم که عنوان اثر از عنوان کتاب «استادان و نااستادانم» اقتباس شده است و این کار صورت گرفت.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه سخنان خود بر مضامینی که در این کتاب مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند متمرکز شد و گفت: این کتاب بر نقش استاد در دانشگاه متمرکز است و نویسنده در این اثر مفاهیم انتقادیای را مطرح میکند و مباحثی را به چالش میکشد که قابل تامل است. بسیاری از عادات یک استاد دانشگاه که برای ما بدیهی انگاشته میشوند در این کتاب به چالش کشیده شدهاند. به عنوان نمونه چند درصد اساتید ما با طراحی از پیش تعیین شده وارد کلاس میشوند و مباحثی را ارائه میدهند که شفاف و فارغ از ابهام است؟ این کتاب عادتهایی از این دست را به چالش کشیده است.
غیاثی ندوشن در ادامه افزود: در کتاب «استادان و نااستادان» در مورد چهار فاکتور اساسی بحث شده است. فاکتورهایی که در صورت وجود داشتن، به اخلاقمدار شدن حضور استاد در دانشگاه میانجامند. توانایی در ایجاد انگیزه، توان سازماندهی به ساختار تدریس، توان شفافسازی محتوا و مفاهیم و توان تعمیم به معنای فراهم آوردن امکان نگاه کلان برای دانشجو مواردی هستند که به عنوان فاکتورهای اساسی اخلاقمدار شدن حضور استاد در کلاس درس مورد تاکید کتاب است.
پس از غیاثی ندوشن، نوبت به امیرحسین خداپرست رسید. این پژوهشگر حوزه فلسفه در ابتدای سخنان خود گفت: اگر کسی عنوان انگلیسی کتاب را در نت جستوجو کند، متوجه میشود که این کتاب اثری برانگیزاننده بوده است و بحثهای فراوانی را برانگیخته است. از این منظر میتوان از ترجمه این کتاب به فارسی خوشحال بود.
او در ادامه با ذکر این نکته که برخی از ایرادات ویرایشی در کتاب وجود دارد که میتوان در چاپهای بعدی آنها را رفع کرد به رویکرد مضمونی کتاب پرداخت و گفت: این کتاب از کلانترین تا جزئیترین مباحث اخلاقی مرتبط با حضور استاد در دانشگاه را طرح میکند. کتاب از دو جهت مهم است. نفس موضوع آن و نیز اهمیت خود کتاب که طی بیستوپنج سال که از تالیف آن میگذرد تاثیر فراوانی داشته است. هر چند که خود نویسنده اذعان دارد که در طی مدت تالیف آن، اثر تاثیر عملی چندانی در تغییر عادات رفتاری اساتید دانشگاه نداشته است اما صرف طرح این مباحث، اتفاقی پراهمیت و بحثبرانگیز بوده است.
خداپرست با ذکر این نکته که کتاب استادان و نااستادان سه بعد کار دانشگاهی را از هم جدا میکند، این سه بعد را تحقیق، تدریس و همکاری دانشگاهی معرفی کرد و گفت: نویسنده با ذکر مواردی از چالشهای اخلاقی مرتبط با هر یک از این ابعاد، به بحث و بررسی آنها میپردازد. در زمینه تحقیق که ذیل سرفصل اخلاق پژوهشی مورد بحث قرار میگیرد، نویسنده به عنوان نمونه به مسئله درج نام استاد در مقاله دانشجویان اشاره میکند و آن را در صورتی که استاد نقش چندانی در شکلگیری آن مقاله نداشته باشد امری دور از اخلاق تلقی میکند. نکته جالب این است که این موضوع یکی از مسائل مبتلابه اخلاق دانشگاهی در ایران هم هست. تا جایی که گاه حتی دیوان عدالت اداری وارد ماجرا شده است و درباره نحوه ذکر نام اساتید در تحقیقات دانشجویی رایهایی به نفع دانشجویان صادر کرده است.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه حکمت و فلسفه این نکته را هم ذکر کرد که در ایران مسئله انتظار برای ذکر نام اساتید در تحقیقات و مقالات، تنها منحصر به دانشجویان نیست و حتی پژوهشگرانی که در موسسات پژوهشی به فعالیت مشغول هستند گاه با این انتظار از سوی روسا یا افراد ذینفوذ پژوهشکده مواجه میشوند که نام آنان نیز در تحقیق ذکر شود و من خود در این زمینه تجربه عملی داشتهام.
او در ادامه افزود: یکی دیگر از ابعاد کار دانشگاهی در تقسیمبندی این کتاب، تدریس است. نویسنده در حوزه اخلاق تدریس مباحث فراوانی را مطرح کرده است. از جمله اینکه مدرس باید با طرح و برنامه در کلاس حاضر شود و از شیوه تدریسی که او «تدریس به شیوه سیال ذهن» نامیده است خودداری کند. این هم از مواردی است که در ایران بسیار به آن مبتلا هستیم و کم هستند اساتیدی که با برنامهریزی و سناریو در کلاس حاضر شوند. همچنین در زمینه اخلاق حاکم بر روابط میان دانشگاهیان نیز، نویسنده بر لزوم برعهده گرفتن بخشی از فعالیتهای اداری از سوی اعضای هیئت علمی تاکید دارد. همچنی بر مباحثی نظیر لزوم عدم اشتراک منافع میان اساتید در زمینه جذب عضو جدید هیئت علمی یا شیوه صحیح طرح سوال برای جذب عضو هیئت علمی مباحث جالبی را طرح میکند. در مجموع این کتاب را میتوان یک دستنامه یا کتاب راهنما برای یک استاد دانشگاه تلقی کرد.
خداپرست نقطه قوت کتاب را تاکید آن بر تمایز میان پژوهش و تدریس و تفاوت شیوه جذب عضو هیئت علمی در موسسات آموزشی با موسسات پژوهشی دانست و گفت: نویسنده همچنین بر لزوم آموزش شیوههای تدریس در سطوح عالی آموزشی تاکید دارد و ما نیز در ایران نیازمند آموزش شیوههای تدریس به کسانی که قصد حضور به عنوان استاد در دانشگاهها دارند هستیم.
او همچنین درباره نقطهضعف کتاب عنوان کرد: نویسنده در این کتاب شرایط نهادی را مورد توجه قرار نمیدهد. اقتضای استاد دانشگاه خوب بودن، در کنار داشتن شرایط فردی، فراهم بودن شرایط نهادی هم هست. فشارهای بیرونی و... نمودهای این شرایط نهادی هستند که گاه امکان رفتار صحیح را از اساتید سلب میکنند.
پس از خداپرست، نوبت به محمدرضا کلاهی رسید تا نظرات خود درباره کتاب را بیان کند. او با تاکید بر اینکه بین دانشگاه واقعی به منزله یک دانشگاه آرمانی با دانشگاه واقعی با تمامی ایراداتی که بر آن میتوان کرد باید تفاوت قائل شد گفت: اگر در برخورد با دانشگاه واقعی بخواهیم ایرادات را صرفاً از جنس انحراف اخلاقی تک تک افراد تلقی کنیم راه به جایی نخواهیم برد.
او با تاکید بر لزوم تفکیک نقد از نصیحت گفت: نقد هنگامی رخ میدهد که فرد بتواند به تحلیل وضعیت بپردازد و مکانیزمهای تغییر وضعیت را بازشناسی کند. مسئله این نیست که افراد به دلیل نادانی بیاخلاقی میکنند و این هم نیست که وضعیت بد است چون افراد بیاخلاقند. بلکه مسئله این است که مناسباتی وجود دارد که راهبر وضعیت موجود است.
کلاهی نگاه نویسنده در این کتاب را ذرهگرا دانست و گفت: نگاه ذرهگرا که مناسبات را در سطح فردی تحلیل میکند تنها به نصیحت میانجامد. این کتاب میتواند وظایف یک استاد دانشگاه را به کسی که میخواهد در چنان موضعی قرار بگیرد یادآوری کند، هر چند که نود درصد مواردی که در کتاب ذکر شده است را هر کسی که بناست در چنین موضوعی قرار بگیرد میداند.
او افزود: جنس نصیحتگر کتاب به گونهای است که ممکن است باعث شود خطر اصلی که سیستمی سرکوبگر و سلطهجو است را پنهان کند. نگاه ذرهگرا میتواند وضع موجود را بدیهی و طبیعی جلوه دهد. بسیار میشنویم که اگر هر کس در سر جای خود کار خود را به درستی انجام دهد مسائل و مشکلات حل میشوند. ولی مسئله بیش از آنکه ناشی از عملکرد افراد باشد، ناشی از مناسبات مریض حاکم است.
او همچنین گفت: در کتاب نگاه سلسلهمراتبی در رابطه میان استاد و دانشجو حاکم است. نویسنده همچنین مخالف منتقدان کمیگرایی در زمینه آموزش است اما نقد آنها به کمیگرایی را بد طرح میکند و این نقد بد طرح شده را به باد انتقاد میگیرد. همچنین نویسنده هیچ مسئولیت اجتماعی برای دانشگاه قائل نیست. ذرهگرایی حاکم بر کتاب به جدایی قاطعی بین ذهن و عین و جامعه و دانشگاه قائل است. این همان ذرهگرایی به معنای جدایی از زمینه اجتماعی است.
کتاب «استادان و نااستادان» را انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در سال 1398 منتشر کرده است.
نظر شما