سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۴
هیچ‌ شاعری هنرمندانه‌تر از سعدی به مضمون‌پردازی بر اساس خیال معشوق نپرداخت

اصغر دادبه گفت: در ادبیات فارسی کسی زیباتر و هنرمندانه‌تر از سعدی به مضمون‌پردازی بر اساس خیال معشوق نپرداخته است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس، هفتادمین نشست از سلسله نشست‌های «بر خوان سعدی» از سوی «انجمن فرهنگ و ادب شیراز» و با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس و مرکز سعدی‌شناسی در «سرای سخن» سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس برگزار شد. در این نشست اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی با موضوع «خیال در آثار سعدی» در زمینه فلسفه هنر به سخنرانی پرداخت.
 
دادبه بر اساس غزل سعدی با مطلع «از هر چه می‌رود سخن دوست خوش‌تر است/ پیغام آشنا نفس روح‌پرور است»، به بررسی «ذهنیتی» که عشق و معشوق برای شاعر پدید می‌آورد، و همچنین اهمیت این ذهنیت پرداخت. مدیر گروه ادبیات فارسی دائره‌المعارف بزرگ اسلامی با بیان اینکه در طرح فلسفی حکمای ما هستی، دایره‌ای و شامل دو مرحله قوس نزول و قوس صعود است، گفت: برای دریافت معنای درست اصطلاحات فلسفی مانند عقل، عشق و تجلی، باید در نظر داشت که در کدام یک از دو مرحله قوس نزول یا صعود قرار دارند.

این سعدی‌پژوه سپس افزود: البته بیشتر کاربردها مربوط به قوس صعود و حوزه معرفت‌شناسی است؛ چراکه عرفان، معرفت‌شناسانه است.
 
عشق امری فراطبیعی است برای امور فراطبیعی
اصغر دادبه با بیان اینکه سهروردی فلسفه را عرفانی کرد و ابن‌عربی عرفان را فلسفی کرد، یادآور شد: بعد از ابن عربی است که تمام این مضامین فلسفی وارد عرفان شدند.

دادبه در ادامه افزود: عشق در معنایی که ما به تجربه می‌فهمیم، آن چیزی است که جنبه انسان‌شناسانه و معرفت‌شناسانه دارد، اما عشق امری فراطبیعی است برای امور فراطبیعی؛ یعنی هنر و عرفان.

به باور این سعدی‌پژوه، نخستین گام در شناخت عشق از راه اندام‌های حسی است: «حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر/ به سر نکوفته باشد در سرایی را».
 
ادراک خیالی؛ مرحله دوم عشق
اصغر دادبه سپس افزود: شوریده شیرازی نیز این مضمون را به تصویر کشیده است: «دانم چو دیده دید دل از کف رود ولیک/ نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را».

به گفته مدیر گروه ادبیات فارسی دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، اتفاقی که برای شکل‌گیری هنر باید رخ دهد، مرحله دوم عشق است؛ «جایی که شما از طریق ادراک حسی دریافت خود را به یاد می‌آورید که قدما به آن ادراک خیالی می‌گفته‌اند.»
 
دادبه سپس افزود: گفته‌اند «العشق یزید بالتفکر و النظاره»؛ این یادآوری و تکرار آن، سبب شکل‌گیری «ذهنیت» می‌شود و این ذهنیت «ادراک خیالی» است.

به باور این سعدی‌پژوه همین ادراک خیالی است که موجب پدید آمدن «خیال» نسبت به هر چیز می‌شود؛ چراکه ادراک خیالی معشوق زیبا، به «خیال معشوق» تبدیل می‌شود: «ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم/ که خیال شکرین‌ات سر و سیمای تو دارد.»
 
خیال معشوق در آثار سعدی از معشوق فراتر می‌رود
اصغر دادبه در ادامه، به بیان دو نگاه مثبت و منفی نسبت به خیال در رساله «طیف‌الخیال» سید مرتضی (متکلم بزرگ قرن 4 و 5) پرداخت و با بررسی این دو وجه خیال در اشعار سعدی، گفت: اهمیت «خیال معشوق» به‌حدی است که از اهمیت خود معشوق نیز فراتر می‌رود.

به گفته این استاد دانشگاه، تمام تفاسیری که در فلسفه، به ویژه در آثار سهروردی، از خیال شده است و همچنین توضیح و تفسیر سیدمرتضی در این‌باره، همگی برای بزرگی مانند سعدی، مضمون‌آفرین است.
 
هیچ‌کس هنرمندانه‌تر از سعدی به مضمون‌پردازی بر اساس خیال معشوق نپرداخت
دادبه سپس افزود: زمانی از منظر مثبت به «خیال» نگاه می‌شود که تکلیف روشنی دارد، مانند: «خیال در همه عالم برفت و بازآمد/ که از حضور تو خوش‌تر ندید جایی را».

اصغر دادبه از همین منظر معتقد است هنر سعدی آنجاست که وجهی از خیال را که در نظر سیدمرتضی، منفی است، هنرمندانه به مضمونی ارزشمند و هنری تبدیل می‌کند: «مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال/ در سرای نشاید بر آشنایان بست.»

به باور وی، در ادبیات فارسی کسی زیباتر و هنرمندانه‌تر از سعدی به مضمون‌پردازی بر اساس خیال معشوق نپرداخته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها