در این داستان، با مرغ دریاییای به نام جاناتان لیوینگستون روبهرو هستیم که چون حاضر نیست تحقیر دیگران را بپذیرد، به مخالفت میپردازد و برخلاف مرغهای دیگر که فقط زندگیشان را صرف خوردن و خوابیدن میکنند، از راه و روش خود در زندگی پیروی میکند. او به پرواز فکر میکند، به شتاب و به آنچه برای دیگران معنایی ندارد. و بعد از تلاشش برای رسیدن به هدفش از گله طرد میشود، اما طرد شدن جاناتان شروع ماجراهایی الهامبخش و سرشار از انگیزه و امید برای هر انسانی است که از انگشتنما شدن ترسی ندارد و به هر طریقی هدف والای خود را دنبال میکند.
کتاب «جاناتان مرغ دریایی» رمانی کوتاه ولی بسیار پرمعنا اثر ریچارد باخ، خلبان و نویسنده آمریکایی است که در سال 1970 منتشر شد و در پایان سال 1972 میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده بود. این کتاب به بیشتر زبانهای زنده جهان ترجمه شده و هنوز نیز یکی از تأثیرگذارترین و پرفروشترین کتابهاست. در اتفاقی عجیب نام این کتاب برای 38 هفته در رأس کتابهای پرفروش نیویورکتایمز قرار گرفت. همچنین در سال 2014 در فهرست رمانهای پرفروش ناشران هفتگی در ایالاتمتحده نیز قرار گرفت.
این کتاب بعد از 13 بار ترجمه و منتشر شدن به زبان فارسی، با ترجمه جمال میرصادقی نویسنده پیشکسوت کشورمان با عنوان «جاناتان مرغ نوروزی» از سوی انتشارات صدای معاصر منتشر شده است. به این بهانه و همزمان با پنجاهمین سال انتشار این کتاب، با جمال میرصادقی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چه شد که تصمیم گرفتید این کتاب را ترجمه کنید؟ این کتاب بارها ترجمه شده و منتشر شده بود.
وقتی نخستین بار نسخهای از این کتاب را خواندم، روی من تاثیر عمیقی گذاشت. چند سال پیش که برای دیدن دخترم به امریکا رفته بودم، دو نسخه از کتاب «جاناتان لیو ینگستون» نوشته ریچارد دیوید باخ را به زبان انگلیسی خریداری کردم. در مدت دوماهی که در امریکا بودم یک سوم این کتاب را به فارسی برگرداندم و وقتی به ایران بازگشتم، فرصت پیدا نکردم ترجمه را به پایان برسانم و کلا فراموشش کردم. تا اینکه چاپ نوزدهم این کتاب با ترجمه خانم جهانسوز را از بساط کتابفروشیهای جلوی میدان انقلاب خریدم و انگیزهای شد تا به سراغ ترجمه نیمهکارهام بروم و آن را تمام کنم.
درحالیکه این کتاب سالهاست با عنوان «جاناتان مرغ دریایی» منتشر شده و در بین مخاطبان ایرانی جا افتاده است، چرا عنوان «جاناتان مرغ نوروزی» را برایش انتخاب کردید؟
از زمان انتشار این کتاب تا بهحال 13 ترجمه از مترجمان مختلف از این کتاب منتشر شده است و همه مترجمان نام این کتاب را به اشتباه «جاناتان مرغ دریایی» ترجمه کردهاند، درحالیکه ترجمه صحیح آن «جاناتان مرغ نوروزی» است و اساس آن مرغ نوروزی است که در شیراز و جنوب کشورمان هم وجود دارد. این پرنده، بالهای بزرگی دارد که نمیتواند به راحتی بالا برود و کل داستان هم به این موضوع میپردازد که بالاخره میتواند این بالها را جمع کند و بالا برود.
همانطور که اشاره کردید تا بهحال 13 ترجمه از این کتاب منتشر شده است، تفاوت ترجمه شما با سایر ترجمهها چیست؟
دیگران همه نثر ژورنالیستی دارند. نثر ژورنالیستی نثری است بین نثر محاوره و نثر باستانگرا (آرکائیک). وقتی خواستم این کتاب را ترجمه کنم، دیدم که با نثر محاوره جور نیست. اگر هم میخواستم از نثر ادبی استفاده کنم با توجه به اینکه از شعر تقلید میکند، برای این کتاب مناسب نبود. درنتیجه نثر بینابینی انتخاب کردم و سعی کردم ژورنالیستی نباشد.
به نظر شما این داستان در چه ژانری قرار میگیرد؟
«جاناتان مرغ نوروزی» یک رمان کوتاه است. ریچارد باخ نویسندهای روحپژوه است و داستانهای او از نوع فانتزی یا خیال و وهم به شمار میرود. داستان این کتاب عرفانی و خیالی نیست. داستانهای خیالی دونوعاند؛ مکتبی و غیرمکتبی. این داستان از نوع فانتزی و در شاخه خیال و وهم است. یعنی براساس خیال است اما ضابطه داستانهای مکتبی را ندارد و آزاد است.
ریچارد باخ بعدا یک فصل به این کتاب اضافه کرد، چرا شما ترجمه این فصل را در ترجمهتان نگنجاندید؟
این هم یکنوع حقهبازی نویسندههاست. ریچارد باخ همه حرفهایش را در کتابی که نوشته زده است اما وقتی دیده کارش خیلی فروش رفته، خواسته چیزی به آن اضافه کند تا دوباره مردم کتاب را بخرند. البته وقتی من کتاب را ترجمه میکردم، نمیدانستم نویسنده فصل جدیدی به آن اضافه کرده است، اگر میدانستم ترجمه میکردم. اما بطورکلی در فصل جدید چیزی به درونمایه کتاب اضافه نکرده است.
باتوجه به اینکه سالهای زیادی از انتشار کتاب گذشته، چرا هنوز مورد استقبال قرار میگیرد؟
جبر بر بشر امروز حاکم است. اما در این داستان به انسان اختیار داده میشود تا خودش را بالا ببرد. نویسنده باید انسانمحور باشد تا قلمش ماندگار شود. انسان موجودی تحولپذیر است، امروزش با فردایش تفاوت دارد، قالببندی ندارد. در این داستان، جامعهای از مرغان، نماد و تمثیل انسانهای متوقفاند که در جایی زندگی میکنند که اگر انسانی بخواهد متحول شود جلوی او را میگیرند و با او مخالفت میکنند. بحثی که ریچارد باخ در این کتاب مطرح میکند، سنتشکنی است و تلاش انسانها برای پیشرفت، تحول و درجا نزدن، به همین دلیل مورد استقبال قرار گرفته است.
نمونهای از ترجمه جمال میرصادقی در کتاب «جاناتان مرغ نوروزی»:
«صبح بود، خورشید تازه نور طلاییاش را بر سرتاسر دریای آرام میتافت. قایق ماهیگری در یک مایلی ساحلی لمیده بود؛ و خبر گردهمآیی برای صبحانه مرغان در فضا طنین انداخت تا جمعیت هزارتایی مرغان نوروزی به حرکت درآمدند تا برای تکههای غذا به پرواز درآیند. روز پرهیاهوی دیگری آغاز شده بود. اما در دوردستها میان قایق و ساحل، جاناتان تنها با خودش، در حال تمرین بود؛ صدپا در آسمان. پنجه پاهایش را پایین برد منقارش را بالا گرفت و سعی کرد که قوس پرپیچوخم دردناکش را در هنگام بالزدن حفظ کند. پیچ و خم برای این بود که بتواند آرامتر پرواز کند؛ و اکنون آرام میپرید و باد جلوی صورتش پچ پچ میکرد و اقیانوس در زیر بالهای او آرام بود. با تمرکز عمیق، چشمهایش را تنگ کرد، نفسش را تو داد، فشاری آورد... یکی ... بیشتر... کمی... پیچ و خم... آنوقت بالهایش را به هم زد، سرعتش را کم کرد و پایین آمد.»
انتشارات صدای معاصر، کتاب «جاناتان مرغ نوروزی» را با شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 18 هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما