مرتضی حاتمی، نویسنده و منتقد ادبی، معتقد است انسیه موسویان در مجموعه شعر «چهارشنبههای بستنی» نوجوانان را به سمت و سوی دنیای بزرگسالی سوق میدهد و برخی از اندیشههای بزرگسالیاش را با آنها در میان میگذارد. او در یادداشتی به این کتاب میپردازد.
انسیه موسویان، علاوه بر این که شاعری بزرگسال و دارای مجموعههایی در این ادبیات است و جوایزی زیادی کسب کرده، در عرصه نقد و بررسی آثار ادبیات کودک و نوجوان هم فعال و پرکار است. او با ادبیات کودک و نوجوان به خوبی آشناست و تجارب خوبی هم در این عرصه دارد. موسویان با شناختی مناسب از اندیشهها و برخی دغدغههای نوجوانان، توانسته به دنیای آنها نزدیک شود و از زوایایی نزدیک از دنیایشان بسراید.
موسویان در این مجموعه با هوشمندی و ظرافت، به دنیای عاشقانه نوجوانان وارد شده است. توجه به عشق در شعر نوجوان به ظرافتها و رعایت حساسیتهای لازم نیاز دارد و پرداختن به این واژه شاید از خطوط قرمز ناشران دولتی باشد. البته انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، قبلتر با مجموعه شعر «کاش حرفی بزنی» سروده مصطفی رحماندوست، با احتیاط از کنار این خط قرمز، عبور کرده بود و البته این کتاب مورد اقبال مخاطبان نوجوانش هم قرار گرفته است.
بیشتر نوجوانان، از این که در کتابها و مجموعههای شاعران؛ کمتر به مقوله عشق پرداخته شده، گلهمندند. عدم پاسخ به گلهمندیشان سبب میشود به دنبال کتابهایی بروند که شاید با دنیای واقعیشان خیلی تناسب و قرابت نداشته باشند و یا به حداقلهای قرابت، بسنده کنند. از این رو به دنبال کتابهای رسول یونان، شمس لنگرودی، فاضل نظری و ... و از گذشتهها به دنبال کتابهای فریدون مشیری، سهراب سپهری و ... هستند.
البته خوشبختانه هنوز هم کتابهای عرفان نظرآهاری، بیوک ملکی، قیصر امینپور، کمال شفیعی، آتوسا صالحی، حسین تولایی و... برای نوجوانان خواندنی و جذاب است.
در «نشانی بهار» میخوانیم:
نه از دریا، نه از باران
نه از گیسوی سرسبز درختان
نه از سرخ گل و سبز جوانه
بهار
از سمت دستان تو میآید خانه (ص۱۲)
«ما»
روزهای هفته هیچ وقت
مثل هم نمیشوند
چارشنبهها همیشه بهترند!
از تمام روزها
چارشنبهها سرند!
چارشنبههای مهربانی چراغها
در چهارراههای انتظار
چارشنبههای خوب بستنی
طعم پرتقال و انبه و انار
چارشنبهها که «ما» «من»ایم
چارشنبهها که یک تنیم! (ص۲۲)
موسویان در این مجموعه، نوجوان مخاطبش را به سمت و سوی دنیای بزرگسالی سوق میدهد و برخی از اندیشههای بزرگسالیاش را با او در میان میگذارد.
آن جا که در شعر «عکاس» میگوید:
شعرهای ناتمام مناند
این نیمکتهای تنها
آن درختهای غمگین...
دوربینات را برمیداری
شعرهایم را کامل میکنی...(ص38)
مجموعه شعر «چهارشنبههای بستنی» از مؤلفههای نوجوان پسند امروز کمی دور است. این روزها نوجوان معاصر، دنیایی خاص دارد. دنیایی لبریز از سؤال و جستوجو و پویایی و اعتراض و ابهام و دنیایی از جنس مجازیها. او دو سه سال پیش به راحتی چت میکرد. جیمیل میفرستاد. وبلاگ نویسی فعال بود و زیر و بم اینترنت را به خوبی میشناخت. امروزه با گوشی هوشمندش، در اینستاگرام و فضاهای مجازی بسیار فعال است. صفحه شخصی و دنبال کننده دارد و دنباله روست. چند سال پیش شاعران و نویسندگان ادبیات نوجوان، به فراخور نیازهای جامعه هدف بر نوع نیازها و رفع آن، شعرها سرودند و داستانها و رمانها نوشتند. اما در این مجموعه، اثری از المانها و دغدغهها و نمادهای فضای مجازی و امروزی نوجوان دیده نمیشود. انتظار میرفت در این مجموعه، اشارهای کوتاه و مختصر به دغدغه امروز نوجوان امروز میشد.
شعرهای کوتاه این مجموعه هم خواندنی است:
دیدار
گاهی سرزده
ناگهانی
کوتاه
به دیدنم بیا
رگبار بهار باش! (ص۲۶)
تصاویر
مجموعه شعر «چهارشنبههای بستنی» با تصاویری از مینو مهدویانی همراه است. این که تصاویر در مجموعه اشعار نوجوان باشد یا نباشد، بحثی است که بایستی مورد ارزیابی و کارشناسی هنری روانشناسی قرار گیرد و جوابی مطمئن به آن داده شود. از منظری دیگر، تصاویر میتواند به درک بهتر شعر برای مخاطب منجر شود و او را به رساندن به اندیشههای شاعر راهنمایی کند. از زاویهای دیگر تصویر، لذت کشف و شهود را از نوجوان میگیرد و اندیشههایی که مدنظر تصویرگر بوده را به او تحمیل میکند.
در این مجموعه، تصاویرِ دو رنگ، دنیایی خاکستری و سرد برای نوجوان ساختهاند. شعرهای پرانرژی جذاب و زیبای شاعر در لابهلای تصاویر؛ کم جان شده و حس تازه بودن و شکوفایی را از نوجوان گرفتهاند. (شعر سفید و سیاه ص۳۲)
در این مجموعه شاعر از نمادهای خوب و تاثیرگذار طبیعت همچون «رود، سنگ، ابر، خاک، درخت، رگبار، آسمان، گل، باغچه، شمعدانی، زنبور، پروانه، گنجشک، کلاغ، باغ، برف، توت و ...» به خوبی استفاده کرده است. این نمادها با دنیای نوجوان آشنایی دارند و آنها را تجربه و درک کردهاند.
شاعر با دقت و ظرافت شاعرانه آنها را در اشعاری سپید و نیمایی کنار هم قرار داده و باری از اندیشههای مورد نظرش را بر دوش آنان گذاشته است.
شعر زیبای «سکوت» این مجموعا را با هم زمزمه میکنیم:
رود
شعر تازهای سرود
با مداد آبیاش
روی خاک
شعر تازهای نوشت
خاک شد بهشت
باد
ساز تازهای نواخت
ابر
چکه چکه قصه گفت
دانه دانه غنچهها
توی باغ گل شدند
رنگ رنگ
من چرا سکوت کردهام
مثل سنگ؟!(ص۱۰)
نظر شما